کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سایکی در جلد آنیوتا

۷ مرداد ۱۴۰۲

نویسنده: سمیه لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «آنیوتا»، نوشته‌ی آنتون چخوف


شاید داستان «آنیوتا» ازنظر ظاهری روایت ساده‌ای به نظر برسد، اما خوانندگان آثار چخوف که کم هم نیستند، می‌دانند که روایت‌های او تا چه اندازه حرف برای گفتن دارند. داستان با بردن نامی از شخصیت مرد داستان و فضاسازی اتاقی که او در آن مشغول خواندن درس آناتومی است، آغاز می‌شود. نویسنده با جمله‌های ابتدایی اطلاعات خوبی به خواننده می‌دهد و سپس سراغ دخترک بیست‌وپنج‌ساله‌، ریزاندام، لاغر و رنگ‌پریده‌‌ای می‌رود که قرار است در سکو‌ت‌های طولانی و با جمله‌های اندک و کوتاهش در فاصله‌ی بین آن‌ها نقش‌آفرین مهم ماجرا باشد. جمله‌های ابتدایی شاید خواننده را به این فکر بیندازد که مردْ شخصیت اصلی داستان چخوف است، اما درادامه مشخص می‌شود که این هنر نویسنده بوده که آنیوتا مانند شخصیتش، آرام و درعین حال برتر به روایت پا بگذارد.
درواقع فضاسازی اتاق و خواندن درس آناتومی، هردو مقدمه‌ای است برای پردازش شخصیت آنیوتا، تا بعدش نشان داده شود که او وسیله‌ای برای رفع نیازهای مردان است. آنیوتا نه‌تنها هم‌اتاق دانشجو است، بلکه باید مولاژ زنده‌ای باشد زیر دستان مرد، تا او بتواند درس آناتومی‌اش را حفظ کند. هنگامی که دوست نقاشش به مدل نیاز دارد، این آنیوتاست که باید یاری‌اش کند و درنهایت درمان شلختگی و کثیفی اتاق نیز این است که آنیوتا از آن‌جا برود. اما نکته‌ی قابل‌توجه این‌جاست که هیچ‌کس نظر آنیوتا را نمی‌خواهد؛ چراکه در نظر آن‌ها دخترک شیء بی‌جانی است که قدرت حرف زدن ندارد. او گوسفند قربانی ماجراست که هیچ‌کس برایش فرقی ندارد در عزا سرش را ببرد یا در عروسی.
چخوف شخصیت آنیوتا را عروسک‌وار خلق می‌کند، آن‌طورکه بدن زنده‌اش در نظر مرد با اسکلتی برای آموزش یکسان دیده می‌شود. از دید مرد، دخترک نه‌تنها حق ندارد از انگشت‌های یخ‌کرده‌ی او شکایت کند، بلکه نباید حتی تکان بخورد. درست است که جمله‌ی «نترس، نمی‌میری» از زبان مرد شخصیت آنیوتا را خرد می‌کند، اما بدون این حرف هم او در ذهن مرد با مرده‌ای ساکن‌ تفاوتی ندارد؛ آن‌قدر بی‌حرکت که مرد فکر می‌کند روی بدنش علامت بزند تا بتواند دنده‌ها را تشخیص دهد. مرد داستان آن‌قدر خودخواهانه رفتار کرده و تنها خود را دیده و به فکر منفعت خودش بوده که حتی متوجه نیست بدن آنیوتا دارد از سرما کبود می‌شود.
دختر ساکت و منفعل است، انگار که قدرتی برای صحبت یا توانی برای عکس‌العمل ندارد و تنها حرکتی که می‌تواند انجام دهد این است که درمقابل فرمان‌‌هایی که دریافت می‌کند، تسلیم باشد. اعتمادبه‌نفس آنیوتا خشکیده، آن‌چنان‌که تابع و تسلیم وضعیت به‌وجودآمده می‌شود. او تصمیم نمی‌گیرد، بلکه به تصمیمات دیگران گردن می‌نهد. دختر تحقیر می‌شود، اما درمقابل خواری ناروایی که به او روا می‌شود، قدی علم نمی‌کند. خواننده هر لحظه منتظر برخوردی ازطرف این شخصیت است، رفتار یا عملی که بتواند شرایط را تغییر دهد؛ اما این اتفاق نمی‌افتد. درباره‌ی لزوم رفتن آنیوتا از خانه این شخصیت مرد داستان است که تصمیم می‌گیرد و دوباره این اوست که پس از اندک‌زمانی پشیمان می‌شود و در هر بار دخترک است که فقط حرف می‌شنود و تسلیم است.
نه‌تنها آنیوتا از دید دو شخصیت دیگر داستان‌ زنی پست به شمار می‌رود، بلکه ترس او نیز بر عدم اعتمادبه‌نفس و اجبار درونی به تسلیم، اضافه شده و او را در چنین موقعیتی قرار داده. اما اگر دقیق نگریسته شود، آنیوتا ازنظر اخلاقی بر دیگرشخصیت‌های داستان برتری دارد؛ چراکه حاضر است دیگری را بیشتر از خودش ببیند و هزینه‌ی فروش دوختن لباس را خرج مایحتاج زندگی دانشجوی فقیر کند، درحالی‌که می‌داند این مرد نیز مثل هم‌اتاقی‌های قبلی‌اش به دنبال زندگی خود می‌رود و او را به فراموشی می‌سپارد. دو ویژگی اساسی که برای دختر تعریف می‌شود سکوت است و فکر، و همین‌هاست که او را ازنظر اخلاقی و روحی برتری می‌بخشد؛ سکوتی که درنهایت هم تنها داشته‌ای است که آنیوتای تنها را رها نمی‌کند.
چخوف در داستان «آنیوتا» از زبان دانشجوی نقاش، سایکی را به داستان وارد می‌کند. نقاش آنیوتا را می‌خواهد تا مدل نقاشی سایکی‌ای شود که درحال کشیدنش است. چخوف هنر و مهارت ستودنی داستان‌نویسی خود را به کار می‌گیرد. او در داستان از جنبه‌های عشق ظاهری و جنسی صحبتی به میان نمی‌آورد و به ویژگی‌های درونی و روحی شخصیت اصلی داستانش می‌پردازد. سایکی به‌عنوان نماد روح به داستان «آنیوتا» وارد می‌شود؛ شخصیت یکی از آموزنده‌ترین اسطوره‌ها درباره‌ی سرشت زنانگی و زن درون که مورد حسادت ونوس و زور و ظلم او قرار می‌گیرد و به‌ناچار تسلیم دوری از عشق خود می‌شود. سایکی درنهایت تنها، دردمند و سرگشته باقی می‌ماند. و این نویسنده‌ی هنرمند است که روح شخصیت زن داستانش را با روح سایکی پیوند می‌دهد و سرنوشتی مشابه‌ این اسطوره برای او رقم می‌زند. دانستن ماجرای این اسطوره هنر نویسنده را بر مخاطبش آشکار‌تر می‌کند؛ مهارتی که در خط‌به‌خط این داستان به چشم می‌آید.

گروه‌ها: آنیوتا - آنتون چخوف, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آنتوان چخوف, آنیوتا, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد