نویسنده: هومن ریاضی
جمعخوانی داستان کوتاه «اصلاح سر»، نوشتهی رینگ لاردْنِر
قرار است این متن تکرار حرف آدمهایی باشد که از داستان «اصلاح سر» نوشتهاند؛ آدمهایی فعال در حوزهی نقد ادبی که بدون شک از من ــ و البته شاید هم از شما ــ چند پیراهن بیشتر پاره کردهاند. دراینصورت تکرار کردن حرف دیگران چه لزومی دارد؟ درعینحال به نظر میرسد روند تکاملی جالبتوجهی نقدهای نوشتهشده برای داستان «اصلاح سر» را به یکدیگر مربوط میکند؛ گویی روی کاغذ آمدن هر نقد سکویی شده برای تکامل دیگری. جالبتر اینکه همهی آدمهای موردتوجه این یادداشت در مواجهه با داستان لاردنر بر سر اهمیت پرسیدن یک سؤال کلیدی اتفاقنظر دارند: اینکه «چه کسی داستان را روایت میکند؟» اصلاً بهواسطهی مطرح کردن همین سؤال است که امکان بررسی سطوح مختلف داستان «اصلاح سر» فراهم میشود. بنابراین، بهعبارتدیگر قرار است این متن بهجای مطرح کردن نقدی جدید، نقدهای موجود را با نظمی جدید کنار هم بچیند و تمامیتی چندجانبه از داستان «اصلاح سر» ارائه دهد.
داستان از زبان یک آرایشگر و در شهری کوچک۱ روایت میشود. بدونشک انتخاب این شیوه از روایت، ماهیت دیگرعناصر ساختاری داستان را هم تحت تأثیر قرار میدهد. درواقع، این تصمیم علاوهبر تعریف جایگاه خواننده بهعنوان مشتریـشنوندهای که «درون» روایت ایستاده، فاصلهی خواننده از روایت و همچنین فضای اشغالشده توسط راوی با فضای روایت را نیز تعریف میکند؛ یعنی درست همان چیزی که یوسا از آن بهعنوان زاویهدید فضایی۲ یاد میکند۳. حالا دیگر تمام اطلاعات خواننده معطوف به ذهن آرایشگر است. لاردنر با این کار خواننده را وامیدارد تا داستان را از همان ابتدا با اتکا به گفتههای راویای غیرمعتبر پیگیری کند. درعینحال موقعیت آرایشگاه ــ بهعنوان نقطهی انبساط کنشهای اجتماعی ــ به شخصیت آرایشگر ــ بهعنوان منبع خبری ــ اعتبار میبخشد. البته که باورپذیری این اعتبار و عاملیت آرایشگر با انتخاب زبان محاوره بهعنوان زبان روایی بیشتر هم شده. درنتیجهی این تصمیمات، خواننده برای پاسخ دادن به این سؤال که «چه کسی شخصیت محوری داستان است؟» مردد خواهد بود؛ چراکه ازیکطرف این آرایشگر است که با خواننده وارد ارتباط مستقیم شده و ازطرفدیگر، محتوای صحبتهای او تماماً به شخصیت جیمی و چگونگی کشته شدنش مربوط میشود. بهبیانسادهتر، واسطهگری آرایشگر در روایت داستان باعث میشود تا خواننده خوانشهایی چندوجهی از داستان، شخصیتها و درونمایه داشته باشد.
درهمینراستا، نقطهنظر چهار منتقد ادبی درمورد نقش وایتی (آرایشگر) و جیم کندال مورد توجه این یادداشت قرار گرفته که در دیالوگ با یکدیگر، خوانشهای متفاوتی از داستان «اصلاح سر» ارائه دادهاند و به نظر میرسد که کنارهمنهی آنها برآورد تازهای از لایههای معنایی داستان لارنر به دست میدهد. والتون پاتریک در کتاب «رینگ لاردنر» معتقد است که جیم دراِزای مداخلهگریهای آزاردهندهاش کشته میشود. «مرگی که البته بهسزا بود و بهدست کسی هرچهقدر کلهپوک۴ اتفاق افتاد که برعکس جیم دارای شأنومنزلتی انسانی بود. او عمیقاً مستحق چنین سرنوشتی بود.۵» بروکس و پنوارن هم بهشیوهی دیگری با پاتریک توافق نظر دارند: «[جیم] ذرهای از شعور و احساس انسانیت بویی نبرده و شوخیهایش وحشیانه و ابلهانه است و صرفاً در خدمت ارضای خودخواهی شخص اوست. و سرانجام یکی از شوخیهای او نتیجهی معکوس میبخشد و ما به رضایت اخلاقی میرسیم و شاهد آن میشویم که گزنده خود گزیده میشود و آدم بذلهگو درون نتایج مخرب یک شوخی گرفتار میشود که سرشت مخرب آن را برای دیگران نه درک کرده و نه محل اعتنای او بوده است.۶» بروکس و پنوارن درادامه اضافه میکنند که در این خوانش وایتی بهواسطهی همراهیاش با جیم در تعریف کردن و تأیید کردن رفتار او، بهنوعی شریکجرم محسوب میشود. درواقع، هم پاتریک و هم بروکس و پنوارن بر این عقیدهاند که خواننده بهواسطهی آنچه از زبان وایتی میشنود، به رذالتهای اخلاقیای که در رفتار جیم دیده میشده پی میبرد، از طرفداری وایتی از رفتار جیم خشمگین میشود و در خشمی خاموش، نوعی عدالت اجتماعی را برای جیم آرزو دارد که درنهایت و بهواسطهی یک «تصادف» به وقوع میپیوندد.
اما چنین نگاهی تاحدود زیادی سادهانگارانه به نظر میرسد و ظرافت طنز۷ در داستانهای لاردنر را نادیده میگیرد. این نکتهای است که چارلز مِی با دقت قابلملاحظهای به آن میپردازد۸. او معتقد است «تصادفی» بودن مرگ جیم و کشته شدنش بهوسیلهی آدمی کلهپوک، بیگناه بودن شخصیتها و درنتیجهی آن خنثی بودن داستان ازلحاظ اخلاقی را به اشتباه به ذهن خواننده متبادر میکند. می از این نقطهنظر درحال واکاوی طنزی تلختر در داستان لاردنر است. از نگاه او، نهتنها آرایشگری که درسکوت تماشاگر تمام این وقایع بوده شریکجرم قتل است، بلکه خواننده را هم که در تمام این مدت روی صندلی آرایشگاه نشسته و به روایت آرایشگر گوش میدهد، در ارتکاب این جرم مقصر میداند. با در نظر داشتن شواهدی که می از داستان به خواننده ارائه میدهد، لایهی اجتماعی تازهای در داستان باز میشود. ما در گوشهوکنار روایت وایتی از تنفر اهالی شهر از جیم و آزرده شدنشان نسبت به او خبر داریم. میدانیم که جیم آدم زورگویی است. درعینحال میدانیم دکتر استر و پال دررابطه با جیم چه گفتهاند: «گفت که پال تعریف کرده جیم چه حقهای سر جولی سوار کرده و نظرشو دربارهی این شوخی خرکی پرسیده و دکتر بهش گفته کسی که دست به همچین کاری میزنه نباید زندهش گذاشت.» با این جمله، دکتر استر بهنحوی مجوز اخلاقی کشته شدن جیم را برای پال صادر کرده. با کنارهم قرار دادن این سرنخها، به نظر میرسد که کشته شدن جیم بازنمایی خشمی اجتماعی است؛ خشمی که بهواسطهی روی سطح آوردن تناقض اخلاقی بزرگتری بهنام قتل در جواب تناقض اخلاقی کوچکتر یعنی دست انداختن دیگران قد علم میکند و در قالبی توجیهپذیر و بهدست فردی آسیبپذیر عملی میشود. این یعنی توجیههای اجتماعی برای رفتارهای غیراخلاقی که می آن را در متشنجترین حالت خود به خواننده گوشزد میکند.
حالا دیگر تقریباً مطمئنیم که وجوه مختلف داستان مورد نقد و بررسی قرار گرفته. اما گویا از نگاه داگلاس رابینسون اینطور به نظر نمیرسد. دغدغهی اصلی او در نگاه به «اصلاح سر» تأثیرات داستان بر عاملیت اجتماعی تغییر و شناخت محتوای ایدئولوژیک ادبیات است . از این منظر، رابینسون در تلاشی ستودنی برای برقراری مکالمه با نقدهای واردشده به داستان «اصلاح سر»، درنهایت رویکرد ایدئولوژیک لاردنر را هدف قرار میدهد تا باتوجه به جزئیات، لایههای دیگری را از عمق به سطح بکشاند. او در بخشی از نقدش به مسئلهی واسطهگری راوی در روایت داستان بهعنوان شخصیتی که در قلب روایت ایستاده، اشاره میکند. از این زاویه، خواننده با راویای غیرقابلاعتماد مواجه است و هیچ عامل خارجی دیگری برای ارزیابیهای روایت این راوی غیرمعتبر در دست ندارد. با در نظر داشتن این حقیقت، رابینسون چالش اخلاقی جدیدی را به داستان وارد میکند؛ اینکه خواننده بر چه اساسی گفتههای وایتیِ آرایشگر را بهصورت پیشفرض برابر با واقعیت میداند؟ با این تفاسیر، آیا اصلاً جیم مرده یا شاید بهشدت مسدوم شده و جایی در جزیرهای دورافتاده یا زیرزمین خانهای در همان شهر کوچک توسط یکی از شهروندان زندانی شده تا شکنجه ببیند؟ بهبیاندیگر، با توجه به قوانین واقعگرایانهی حاکم بر داستان، رابینسون با تصور دنیایی واقعی و شرایطی مشابه در زندگی روزمره، مجموعهای از تناقضات قانونی و جزایی را به درون داستان وارد میکند و دقیقاً در نقطهی مقابل خوانش ریچارد می میایستد.
مخالفت او با داستان و خوانش می ریشه در پذیرش بیچونوچرای وضعیت موجود دارد. رابینسون که همواره درپی واکاوی ایدئولوژیهای نهفته در داستان است و تصمیمات نویسنده را در ساختن ماهیت این ایدئولوژیها دنبال میکند، خنثی بودن نقش شخصیتها و پذیرش ظلم اجتماعی ناشی از کشته شدن جیم را مشکلساز میبیند. از نگاه رابینسون، جیم آن «دیگری» دورافتاده از اجتماع است که بهواسطهی رفتارهای خارجازعرف و حتی در مواقعی رفتارهای خلاف هنجارهای اجتماعی، قربانی خشم اجتماعی در سطحی کلانتر میشود. رابینسون با تأکید بر جملهی آخر وایتی، انفعال و پذیرش وضعیت موجود ازطرف اهالی شهر را رویکردی محافظهکارانه میداند: «شاید بلایی که سرش اومد حقش بود، اما، خب، جاش اینجا خیلی خالیه» و بر این باور است که داستان «اصلاح سر» بازنمایی شهری است که نفرتپراکنی اجتماعی و انزوای «دیگر»ان را بهصورت روزمره زیست میکند؛ دیگرانی که بهراحتی میتوانند جای خود را به اقلیتها، همجنسگراها، دگرباشها، کوئیرها و… بدهند و سرنوشت مشابهی داشته باشند: اگر از «ما» نیستی بهتر است حذف شوی.
بگذارید تا بار دیگر به سؤال ابتداییمان برگردیم؛ چراکه به نظر میرسد پاسخهای موجود برای سؤال «چه کسی داستان را روایت میکند؟» عامل بسطدهندهی ابعاد داستان «اصلاح سر» باشد. همین عامل امکان انباشت و توسعهی نقد را نیز برای داستان فراهم کرده تا عواملی خارج از ادبیات مانند تأثیرات اجتماعی و فرهنگی داستان نیز حائز اهمیت شود. لاردنر با محول کردن وظیفهی روایت به شخصیت وایتی و با کنارهم چیدن عناصری مانند لحن، ستینگ و البته گزیدهگویی شخصیت، در روایت برداشتهایش از واقعیت، به وایتی این اجازه را داده تا همیشه چند گام از داستان جلوتر بایستد و با آغوشی باز، خواننده و منتقدانش را برای مواجهه با وجوه مختلف داستان همراهی کند.
۱. Town
۲. Spetial point of view.
۳. ن. ک. نامههایی به یک نویسنده جوان، ماریو بارگاس یوسا، ترجمهی رامین مولایی (انتشارات مروارید، ۱۳۹۹)، نامهی پنجم: راوی، فضا ۸۴-۶۳.
M. V. Llosa and N. Wimmer, Letters to a Young Novelist (Farrar, Straus and Giroux, 2003) [originally published in 1997].
۴. Half-wit.
۵. W. R. Patrick, Ring Lardner (Twayne Publishers, 1963), 106.
۶. Cleanth Brooks and Robert Penn Warren, “Naghd-e ‘Eslah-e Sar’ [A Critique of ‘Haircut’],” in Dastan va Naghd-e Dastan [Story and Criticism], ed. and trans. Ahmad Golshiri, vol. 1 (Negah Publiaction, 2021), 84.
Cleanth Brooks and Robert Penn Warren, “۳. What Character Reveals: Haircut,” in Understanding Fiction (Prentice-Hall, 1948), 163–۷۶.
۷. Satire.
۸. Charles E. May, “Ring Lardner’s ‘Haircut’–Library of America’s ‘Story of the Week,’” Reading the Short Story (blog), July 14, 2013, http://may-on-the-short-story.blogspot.com/2013/07/ring-lardners-haircut-library-of.html.
۹. D. Robinson and E. Gardiner, “Lardner’s Dual Audience,” in Ring Lardner and the Other (Oxford University Press, 1992), 143–۸۰.