کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

«پیرمرد بر سر پل»؛ روایتی مدرن

20 ژانویه 2024

نویسنده: نیلوفر وفایی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «پیرمرد بر سر پل1»، نوشته‌ی ارنست همینگوی2


«پیرمرد بر سر پل» داستانی است به‌قلم ارنست همینگوی. داستان از جایی شروع می‌شود که ساکنان شهرهای اسپانیا از ترس حمله‌ی دشمن مجبور به ترک محل زندگی‌شان به مقصد شهری امن‌ شده‌اند و می‌بایست برای کوچ از روی پلی بگذرند. در این هیاهویی که برپاست تنها کسی که آرام و بی‌حرکت در کنار پل نشسته یک پیرمرد است. این داستان مانند دیگرداستان‌های همینگوی فرمی مدرن دارد. در این یادداشت توضیح مختصری درباره‌ی تأثیر دو مورد از انتخاب‌های همنیگوی خواهم داد که این داستان را به روایتی مدرن تبدیل کرده.
– راوی اول‌شخص ناظر
بعد از صعنتی شدن شهرها و مدرن شدن جوامع، زیست انسان تغییر کرد. یکی از این تغییرات «بی‌چهرگی» است؛ به این معنی که برعکس ساکنان روستاها، افرادی که در شهر زندگی می‌کنند یکدیگر را درست و دقیق نمی‌شناسند. همین ناشناس بودن انسان‌های مدرن را تبدیل به ناظرهایی کرد که تنها بخشی از زندگی یکدیگر را تماشا می‌کنند. نویسنده‌ی مدرن نیز ناظری دقیق است، اما فقط آن بخشی از مشاهداتش را بازگو می‌کند که ارزش روایت داشته باشد. به همین دلیل همینگوی فرمی جدید برای روایت داستان خلق کرد که مناسب زندگی مدرن باشد؛ درواقع، او از ویژگی بی‌چهرگی خروجی داستانی گرفت. راوی داستان «پیرمرد بر سر پل» نیز ناظر است. او سربازی است که مأموریت دارد از روی پل رد شود و گزارش بدهد که دشمن تا کجا پیشروی کرده و همان‌ جاست که پیرمرد را می‌بیند و سکون و بی‌حرکتی او توجه‌اش را جلب می‌کند: «پیرمردی با عینکی دوره‌فلزی و لباس خاک‌آلود آن‌جا نشسته بود.»
– واکنش به نگاه قدمایی
درادامه‌ی داستان سرباز به پیرمرد نزدیک می‌‌شود و می‌پرسد که او اهل کجاست. پیرمرد از یادآوری محل زندگی‌اش لبخندی می‌زند و اسم شهرش را می‌گوید و بلافاصله اضافه می‌کند که آن‌جا از حیوانات نگهداری می‌کرده و از ترس جنگ مجبور به ترک‌شان شده. اما انگار که فکرش پیش‌شان مانده باشد مدام می‌پرسد: «آن‌ها زیر آتش توپ‌ها چه کار می‌کنند؟»
با کمی تفکر و تیزبینی می‌توان پیرمرد و دل‌نگرانی‌اش را شبیه داستان کشتی حضرت نوح دانست، با این تفاوت که پیرمرد این داستان نجات‌دهنده نیست، همه‌چیز را پشت سرش رها کرده و فقط توانسته جسم ناتوان و دل‌نگرانی‌های خود را تا سر پل بیاورد و حالا در کنار آخرین نقطه‌ی اتصال به گذشته‌اش نشسته. انگار که همینگوی بخواهد واکنشی به داستان‌های عهد عتیق و انتقادی به جنگ‌‌های مدرن و سازمان‌یافته داشته باشد، با خلق شباهت بین پیرمرد و نوح، به خواننده‌ گوشزد می‌کند در دنیای مدرن فردی مثل نوح نمی‌تواند نجات‌دهنده‌ی هستی باشد.
در جمع‌بندی می‌توان گفت همینگوی برای ساختن فرمی متناسب با زندگی مدرن به زوایه‌دید اول‌شخص کیفیتی نظاره‌گر اضافه کرده و در لایه‌های زیرین داستانش واکنشی به داستانی پیشامدرنی نشان داده و درخلال همین انتخاب‌ها از جنگ در دنیای مدرن انتقاد کرده و درنهایت، روایتی مدرن آفریده.


1. Old Man at the Bridge (1938).
2. Ernest Hemingway (1899-1961).

گروه‌ها: اخبار, پیرمرد بر سر پل - ارنست همینگوی, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: ارنست همینگوی, پیرمرد بر سر پل, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

زنبورهای بی‌کندو

راهی برای بقا

زنبورها همیشه به خانه برمی‌گردند

بررسی ویژگی وحدت در عین کثرت در داستان «زنبورها؛ بخش اول»

تولید یک کتاب واقعی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد