کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اولنکا؛ الهه‌ی عشق یا زنی بی‌هویت؟

17 فوریه 2024

نویسنده: نیلوفر وفایی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «عزیزم1»، نوشته‌ی آنتوان چخوف2


«عزیزم» داستانی است به‌قلم آنتوان چخوف، نویسنده‌ی روس قرن‌نوزدهمی. در آن درباره‌ی زنی به‌نام اولنکا می‌خوانیم که شخصیتی پیچیده‌ دارد. او هر بار که عاشق مردی می‌شود، چشمش را بر روی هرآنچه در گذشته دوست داشته می‌بندد و قلب و روحش پُر می‌شود از معشوق و علایق او.
همسر اولش علاقه‌مند به تئاتر است و سالن نمایشی را می‌گرداند، اما کاروکاسبی‌اش کسادی دارد. وقتی اولنکا عاشقش می‌شود، جوری سالن را مدیریت می‌کند که دوباره رونق به آن برمی‌گردد. اما مدتی بعد خبر مرگ شوهرش می‌آید و او همه‌چیز را کنار می‌گذارد و خانه‌نشین می‌شود. با آمدن مردی دیگر به زندگی‌اش، انگار که روح به بدنش بازگشته باشد، عاشق زندگی می‌شود. همراه شوهر نجارش کار می‌کند و کارگاه او را می‌چرخاند. دیگر به تئاتر علاقه‌ای ندارد و آنچه را می‌پسندد که شوهرش دوست دارد. اما بعد از مدتی بازهم بخت از او رو می‌گرداند و شوهر از دنیا می‌رود. این ‌بار هم او از انسانی پر از شور زندگی تبدیل به هیچی می‌شود. پایش را فقط برای آن‌که سر خاک شوهرش برود از خانه بیرون می‌گذارد، کم‌حرف می‌شود و دیگر هیچ تفکر یا نظری ندارد. این روند تغییر شخصیت اولنکا با ورود مرد سوم به زندگی‌اش تکرار می‌شود. با آمدن و رفتن مرد اولنکا از دلداده‌ای پرشور تبدیل به هیچ می‌شود. درآخر می‌بینیم که فرزند مرد سوم می‌شود همه‌چیز اولنکا؛ همه‌ی قلبش، همه‌ی آنچه اولنکا به آن باور دارد.
یکی از نکات جالب شخصیت‌پردازی این داستان دو سر طیف بودن شخصیت اصلی آن، اولنکاست. وجود او آن‌قدر سرشار از عشق است که با آمدن هر آدمی در زندگی‌اش می‌خواهد همه‌‌ را تقدیمش کند. به او کمک می‌کند. عشق وجودی‌اش نعمتی می‌شود در زندگی آن آدم. اما وقتی کسی در زندگی‌اش نیست، جهشی بزرگ می‌کند به آن‌طرف طیف؛ تهی می‌شود، خالی از هرگونه عقیده.
چخوف این داستان را در روزگاری می‌نویسد که نه فمنیست داشت نه فروید. جامعه مردسالار بود. ازآن‌جایی‌که هر داستانی را باید با توجه به زمانه‌ی خودش خواند، در نظر داشته باشیم که چخوف صرفاً ماجرایی را از روسیه‌ی آن زمان خلق می‌کند و هنرمندانه به تصویرش می‌کشد، جوری که نمی‌شود منکر نظر کسی شد که اولنکا را الهه‌ی عشق می‌خواند و کسی که او را فردی خالی یا وابسته تصور می‌کند. تمام آنچه از اولنکا برداشت می‌کنیم به باور ما بستگی دارد که او را سرشار از عشق بدانیم، عشقی که با استفاده از آن به این جهان بی‌اهمیت معنی می‌بخشنده یا فردی تهی که منتظر بوده کسی به زندگی‌اش بیاید و وجودش را با او پر کند و آن‌طور بشود که معشوق می‌پسندد.


1. THE DARLING (1899). 
2. Anton Chekhov (1860-1904).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, عزیزم - آنتوان چخوف, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آنتوان چخوف, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, عزیزم, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد