کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

زوال خاندان آشر

۵ اسفند ۱۴۰۲

نویسنده: الهه روحی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «زوال خاندان آشر۱»، نوشته‌ی ادگار آلن‌ پو۲


استفاده از روایت اول‌شخص در آثارِ ادگار آلن پو نویسنده‌ی آمریکایی قرن نوزدهم پدیده‌ای غیرمعمول نیست. در اکثر داستان‌هایی که از او می‌خوانیم این نوع روایت را دیده‌ایم؛ اما این ‌بار و در «زوال خاندان آشر» با راوی منحصر‌به‌فردی رو‌به‌رو هستیم، راوی‌ای که از او هیچ نمی‌دانیم؛ نه از جنسیتش می‌دانیم و نه در داستان می‌فهمیم که از کجا آمده، چند سال دارد و آیا ویژگی خاص جسمی‌ای دارد یا نه. تنها چیزی که از او می‌دانیم سابقه‌ی دوستی‌اش با رودریک است. این راوی ویژگی‌ای خاص به داستان می‌دهد؛ گویی رودریک آشر نامه‌ای به هر‌یک از ما نوشته تا مانند شاهدی از بین رفتن خاندانش را نظارت کنیم؛ زوالی که رودریک دیده و صدایش را شنیده، چون دلش مانند چنگی آویخته و با کمترین زخمه به صدا درمی‌آید.
پو اعتقاد داشته که در داستان همه‌ی ابزار باید در راستای تأثیری باشند که نویسنده می‌خواهد بر مخاطب بگذارد. او داستان «زوال خاندان آشر» را بادقت نوشته تا احساس ترس و دلهره را بر‌انگیزاند؛ ترس و وحشتی که همراه همیشگی اسمش بوده و ما در تمام زندگی‌، نوشته‌‌ها و حتی مرگش شاهد آن هستیم. او موجب برانگیختن ترسی اساطیری می‌شود؛ ترسی قدیمی و هراسی به‌قدمت بودن انسان. ترس از نیرو‌های مجهول و نا‌شناخته‌ای که وارد زندگی می‌شوند و همه‌چیز را به هم می‌زنند. این ترس در داستان‌های پو به‌شکل‌های مختلف ظهور می‌یابد، از مسخ شدن اشیاء گرفته تا بروز بیماری‌های گوناگون، گیر کردن در موقعیت‌های دشوار، مجنون شدن و ویرانی؛ هر هراسی که آدمی در مقابلش فاقد اراده و کنترل است.
از همان ابتدای داستان و جایی که راوی بی‌نام ما به خانه‌ی آشر نزدیک می‌شود، می‌توانیم ترس را حس کنیم و هر لحظه منتظر اتفاقی هولناک باشیم. صحنه‌سازی، زمان‌بندی و شخصیت‌پردازی در داستان به‌نحوی ترکیب می‌شوند که فضای تاریک و هولناک را تداعی کنند. غروب روزی گرفته و دلگیر در فصل پاییز وقتی آسمان پر از ابر است، راوی ما تنها سوار بر اسبی از منطقه‌ای می‌گذارد که به‌طرزی چشم‌گیر بی‌بر‌و‌بار است و به خانه‌ای می‌رسد؛ خانه‌ای با دیوار‌های لخت و چشم‌خانه‌های خالی پنجره‌ها؛ خانه‌ی دوست دوران کودکی‌اش، رودریک آشر. به‌محض ورود به خانه، خواننده همراه راوی پا به گذر‌گاه‌های تاریک که با کنده‌کاری‌ها، میله‌ها و غنائم زرهی پوشیده شده می‌گذارد. آلن پو برای این‌که مخاطبش ترس کمین‌کرده در خانه‌ای گوتیک را درک کند، داستان‌هایش را در دالان‌ها و خرابه‌های ذهن شخصیت اصلی خود روایت می‌کند و از همه‌ی این نشانه‌ها، تاریکی و سایه، گذرگاه‌های پنهانی و طوفان سهمگین بهره می‌برد تا خواننده را در معرض خطر و حس طاقت‌فرسای به دام افتادن قرار دهد. در ادامه‌ی داستان، راوی توضیح می‌دهد که خود خانه، با خانواده‌ای که در آن زندگی می‌کنند، یکی است و به‌ همین ‌خاطر، زوال و انحطاط آن درواقع نمادی برای سقوط و نابودی شخصیت‌های ساکن در آن است.
اما چرا رودریک ما را به خانه‌اش دعوت می‌کند؟ او از ما می‌خواهد ناظر یا راوی چه چیزی باشیم؟ شاهد زوال؟ به نظر نمی‌رسد. رودریک آینده را دیده و صدای نابودی را شنیده. شکاف باریکی که خانه برداشته نشانه‌ی حادثه‌ای درشرف‌وقوع است. او می‌ترسد، نه از اتفاق بلکه از پیامد آن. از ما می‌خواهد همراهش باشیم تا تکلیف همه‌چیز را روشن کند. او که صدای نفس‌‌های عزرائیل را از پشت در شنیده، در را به رویش باز می‌کند تا زود‌تر به‌هم برسند. رودریک می‌داند بعد از خواهرش مدت زیادی زنده نیست، پس خواهر را زنده به گور می‌سپارد تا مرگ خودش را جلو بیندازد. داستان «زوال خاندان آشر» قصه‌ی پایان کاخ‌های گوتیگ با آن راهرو‌های هزار‌تو و دخمه‌های زیر‌زمینی ا‌ست؛ قصه‌ی شروع روزگار نو؛ روزگار تابیدن ماه بر خرابه‌های ترسناک گذشته.


۱. The Fall of the House of Usher (1839).
۲. Edgar Allan Poe (1809-1849).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, زوال خاندان آشر - ادگار آلن‌ پو, کارگاه داستان دسته‌‌ها: ادگار آلن‌پو, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, زوال خاندان آشر, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد