کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

من می‌خواهم برادرم را زنده کنم

4 مارس 2024

نویسنده: سمیه لطف‌‌محمدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شِرِل1»، نوشته‌ی ویت بِرنِت2


«نمی‌دانم این ‌کار از من ساخته است یا نه؟» با خواندن جمله‌ی آغازین داستان «شرل» دیگر حتی لازم نیست بند اول روایت را به پایان رسانیم تا متوجه شویم ویت برنت راوی اول‌شخصی را با کشمکش درونی فراخوانده تا داستانش را روایت کند. تصور کنید همین راوی اول‌شخص با درگیری ذهنی و درونی بخواهد زمانی را روایت کند که نُه سال داشته. چالش ماجرا وقتی برای نویسنده بیشتر رخ نشان می‌دهد که روایتگر و شخصیت اصلی داستان یک نفر باشند و لازم باشد تفاوت لحن و زبان را در حال و گذشته‌ی او در نظر بگیرد و بدون این‌که توی چشم مخاطبش بزند، از پس ساخت این شخصیت برآید. او واژه‌های تک‌هجایی و جملات کوتاه را در بخش‌های شماره‌گذاری‌شده برای روایت داستانش برمی‌گزیند؛ ساختاری که برای ارائه‌ی محتوایی که او در نظر داشته، بسیار درست عمل می‌کند.
مخاطب در بند اول متوجه می‌شود که راوی می‌خواهد نامش را تغییر دهد؛ اما چرا، هنوز نمی‌داند. دادن قطره‌چکانی اطلاعات کمک می‌کند او به‌آهستگی وارد ماجرا شود. عکسْ همیشه یادآور گذشته است، خواه این گذشته چند لحظه‌ی پیش باشد و خواه چند سال قبل. برنت با تصویری از راوی و برادرش، گذشته را فرامی‌خواند و درخلال تعریف از عکس به تفاوت سنی دو برادر اشاره می‌کند. پس از این تعریف و در پایان این بند است که راوی دلیل آن‌که خود را پست می‌نامد، بیان می‌کند. او برادرش را کشته، اما آیا واقعاً قاتل است؟ برنت اجازه نمی‌دهد خواننده‌اش در سردرگمی بماند و بلافاصله در جمله‌ی شروع بند بعدی تکلیف را مشخص می‌کند؛ چراکه مسئله‌ی اصلی داستان احساسی است که راوی دارد، نه اتفاقی که افتاده. عذاب‌وجدانْ راوی ماجرا را به این درگیری ذهنی رسانده. تا حالا برای‌تان پیش آمده که بار احساس گناهی از کودکی آن‌قدر در ذهن‌تان مانده باشد که ماجرا را هرگز از یاد نبرده باشید؟ راوی داستان «شرل» نیز به این بلا دچار شده و ماهیت ماجرا نیز عرصه را بر او تنگ‌تر کرده: برادر راوی از بیماری مخملک مرده و او خود را مسئول مرگ برادرش می‌داند.
برنت با تبحر کامل دو لحن کودکی و حال راوی را متمایز می‌کند. او بارها نظرگاه را تغییر می‌دهد، اما آن‌قدر درست و اصولی که مخاطبش را به اشتباه نیندازد؛ درواقع پرسپکتیو روایی یکی از چالش‌هایی است که نویسنده برای خود انتخاب کرده. او هر کجا لازم باشد از جمله‌های خیلی کوتاه و بخش‌های تک‌جمله‌ای یا دوجمله‌ای استفاده می‌کند تا تصاویر در ذهن خواننده برجسته شود. برنت گاهی سکوت را برای فراخوانی احساسات راوی انتخاب می‌کند و گاهی دیگر جمله‌های شاعرانه را به کمک می‌طلبد. او بار روانی و سنگین تشویش و التهابی را که در داستان خلق کرده بر دوش کودکی راوی می‌اندازد تا آن را به خواننده تحمیل نکند. راوی از دو برادر دوقلو سخن به میان می‌آورد که در کنار هم کار می‌کنند. حتی سعی می‌‌کند اختلاف سن را برای تفاوت بین خودش و برادرش بهانه کند و به‌این‌وسیله جرمی را که فکر می‌کند در حق برادرش مرتکب شده، توجیه کند.
در بخش‌های پایانی داستان است که مشخص می‌شود راوی دلیل واگیری برادر را از بیماری‌اش سیلی‌ای می‌داند که به او زده. به ‌همین‌ دلیل است که می‌خواهد خود را شبیه برادرش کند. او ویژگی‌های خود را که نویسندگی و شاعری است به برادرش می‌دهد؛ چراکه معتقد است اگر برادرش زنده بود نویسنده و شاعر بهتری می‌شد و به‌جایش می‌خواهد نام او را بگیرد. راوی تصور می‌کند برادرش را کشته و جایی جمله‌ای از مادرش می‌آورد که همین را به او القا کرده، برای همین می‌خواهد به‌نوعی برادرش را زنده کند. او داستان برادر را بازمی‌گوید تا شاید بتواند ازاین‌طریق شعله‌ی عذاب‌‌وجدان خود را خاموش و برادر را دوباره زنده کند؛ حتی از این هم فراتر می‌رود و می‌خواهد که خود برادرش شود؛ برای ‌همین‌ هم هست که دوست دارد نامش را به نام برادرش تغییر دهد. این‌جاست که خواننده بار دیگر جمله‌ی ابتدای داستان را به خاطر می‌آورد و درک می‌کند که معنی جمله‌ی «نمی‌دانم این‌کار از من ساخته است یا نه؟» تنها به تغییر نام شخصیت اصلی داستان بر‌نمی‌گردد، بلکه به توانایی و قدرت او برای زنده کردن برادرش اشاره دارد. به تمهید جالبی که ویت برنت اندیشیده توجه کنید. او نام برادر راوی را در ابتدای روایت می‌آورد، اما نام راوی را به خواننده اعلام نمی‌کند تا پایان داستان و دقیقاً جایی که می‌خواهد علت تغییر نامش را بگوید؛ درواقع راوی تمایل دارد نباشد تا برادرش باشد و نه‌تنها می‌خواهد در سایه‌ی شرل محو شود، بلکه نامش را نیز در تمام روایت در سایه‌ی نام او گم می‌کند. این است هنر نویسندگی استادی که شاگردانی چون کارسون مک‌کالرز و جی. ‌دی. سلینجر به عرصه‌ی داستان‌نویسی تقدیم کرده.


1. Sherrel (1931).
2. Whit Burnett, (1899-1973).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شرل - ویت برنت, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, شرل, کارگاه داستان‌نویسی, ویت برنت

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد