کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

حقیقت از قلب نشئت می‌گیرد

23 مارس 2024

نویسنده: ژاله حیدری
جمع‌خوانی داستان کوتاه «کتاب پیکرهای عجیب1»، نوشته‌ی شروود اندرسن2


با نگاهی به جهان داستانی پی می‌بریم که داستان کنشی میان نویسنده و خواننده است. نویسنده نشانه‌هایی را در متن می‌گذارد تا ذهن خواننده را به‌سمت آن سوق دهد؛ همان کاری که شروود اندرسن در داستان «کتاب پیکرهای عجیب» انجام داده. او در این داستان به مکاشفه‌ای دست یافته که آن را به پیرمردی نسبت می‌دهد که به‌دلیل پیری از بالا کشیدن خود برای دیدن درختی در پشت پنجره‌ی بلند اتاقش ناتوان است. پس نجاری را می‌آورد تا تختش را بالا ببرد و آن را هم‌سطح پنجره کند. نجار پیشنهاد می‌دهد سکویی کنار تخت بسازد. نجار هم که پیر است با نویسنده شروع به گپ‌وگفت می‌کند و سیگار برگ نویسنده را می‌کشد و آن‌دو خاطرات‌شان را باهم مرور می‌کنند. نجار از برادرش می‌گوید که در زندان اندرسن‌ویل ــ یکی از مخوف‌ترین زندان‌های ایالت متحده‌ی آمریکا در ایالت جورجیا، در جنگ داخلی ــ از گرسنگی مرده و هق‌هق گریه می‌کند. این گپ‌و‌گفت باعث می‌شود که سکو فراموش شود و نجار فقط ارتفاع تخت را بلند کند.
شب فرامی‌رسد و پیرمرد با کمک صندلی که کنار تخت می‌گذارد از تخت بالا می‌رود و به‌آرامی به‌پشت رویش دراز می‌کشد. در این‌جاست که درمیان خواب‌وبیداری به کشف‌وشهود می‌رسد؛ کشفی که به‌صورت ناگهانی رخ می‌دهد و تمام قلب او را فرامی‌گیرد؛ قلبی که سال‌هاست دچار ناراحتی شده و او را آزار می‌دهد. مرد در این حالت با تن پیر و خسته، در درونش احساس جوانی می‌کند. نویسنده آن احساس را گاهی به زن آبستنی مثال می‌زند و گاه به پسری جوان و گاه زنی سلحشور. این‌که این احساس به چه چیزی شباهت دارد مهم نیست، مهم تلاطم و کشمکشی است که در روح او به ‌وجود آمده، در میان خواب و بیداری.
او تمام آدم‌هایی را که در سال‌های زندگی آشنایش بوده‌اند، به خاطر می‌آورد. آن‌ها در صفی مرتب و گاهی به‌هم‌ریخته جلوِ چشمانش رژه می‌روند و تبدیل به پیکره‌های عجیبی می‌شوند؛ بعضی ترسناک و بعضی زیبا. یک ساعتی از این مکاشفه می‌گذرد و پیرمرد از حالت خواب‌وبیداری رها می‌شود و دردم از تخت پایین می‌آید تا آن پیکره‌ها را و تأثیرات‌شان را بر روحش، تاجایی‌که به یاد می‌آورد، روی کاغذ ماندگار کند. این مکاشفه تبدیل به کتابی می‌شود که هرگز آن را منتشر نمی‌کند.
داستان که با راوی سوم‌شخص شروع شده بود، با راوی اول‌شخص ادامه می‌یابد و درادامه معلوم می‌شود که آن راوی سوم‌شخص شروع داستان، همان راوی اول‌شخصی است که داستان را روایت می‌کند و این‌جا مهارت مثال‌زدنی اندرسن در تغییر راوی نمایان می‌شود. بعد از چندی این کتاب به دست راوی می‌افتد و بر او نیز تأثیراتی برجای می‌گذارد که می‌تواند به‌وسیله‌ی آن آدم‌ها و چیزهای بسیاری را بشناسد، درحالی‌که یک عمر از شناخت آن‌ها درمانده بوده. کتاب یک فکر اصلی را دنبال می‌کند که راوی خلاصه‌اش را این‌گونه می‌گوید: «پیرمرد چندصد حقیقت را در کتابش آورد. من نمی‌خواهم همه‌ی آن‌ها را برای‌تان بازگو کنم. در آن وقت، حقیقت پاکی بود و حقیقت شور، حقیقت ثروت و حقیقت تهیدستی، حقیقت صرفه‌جویی و ولخرجی، حقیقت بی‌دقتی و نومیدی. صدها و صدها حقیقت وجود داشت و همه زیبا بودند.»
شرود اندرسن با درگیر کردن ذهن خواننده او را به معنی چیزی که درنهایت خواهد گفت هدایت می‌کند. او فیلسوف نیست، ولی تعریف او درمورد حقیقت به‌نوعی فیلسوفانه است. فلاسفه درباره‌ی حقیقت قرن‌هاست که نظریه‌های بسیاری ارائه داده‌اند؛ مثلاً نیچه که باور داشت حقیقت نسبی است، یعنی شامل نظرات موقت و مشروط است. در این داستان نیز شرود اندرسون درباره‌ی حقیقت و آدم‌ها که سعی کردند هرکدام یک یا چندتا از آن‌ها را به دست آورند، می‌نویسد: «آن‌وقت آدم‌ها از راه رسیدند و هرکدام یکی از آن‌ها را به چنگ آوردند و بعضی‌ها که قوی‌ بودند تا دوازده حقیقت به چنگ آوردند.» و ادامه می‌دهد: «همین که یکی از مردم حقیقتی را به چنگ آورد آن را حقیقت خود نامید و سعی کرد زندگی‌اش را بر پایه‌ی آن بنا کند. این بود که آدم عجیبی شد و حقیقتی که به چنگ آورده بود دروغ از آب درآمد.»
داستان «کتاب پیکرهای عجیب» پر است از نشانه، که از همان شروع داستان دیده می‌شوند: پیری مظهر پختگی و خرد، پنجره نماد ارتباط، درخت نماد زندگی و سرسبزی، تخت‌خواب نماد آرامش و کتاب مظهر آگاهی است و با این نمادها تعریفی از حقیقت می‌دهد که برای رسیدن به آن، آگاهی، آرامش، ارتباط و خرد از ملزومات است.
شروود اندرسن در ۱۳ سپتامبر ۱۸۷۶ در شهر کمدن ایالت اوهایو در خانوادها‌ی فقیر متولد شد. پدرش سازنده‌ی زین اسب بود. ازآن‌جایی‌که شروود مجبور بود برای کسب درآمد به کارهایی مثل دوچرخه‌سازی، تبلیغات تجاری و رنگ‌سازی بپردازد، فرصت تحصیل به‌صورت منظم را پیدا نکرد. او به‌تدریج و در حوالی سال ۱۹۱۳ به ادبیات روی آورد و از نویسندگانی بود که نخستین توفیق ادبی‌اش را در میان‌سالی به دست آورد. اندرسن هفت رمان و چندین داستان کوتاه ازجمله «من احمق»، «نمی‌فهمم چرا» و «مرگ در جنگل» نوشت و در این راه از چنان موفقیتی برخوردار شد که او را پدر داستان کوتاه مدرن نامیدند و حتی تربیت و پیدایش نویسندگانی چون جان اشتاین‌بک، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر را به آثار و تأثیر او بر نویسندگان نسل‌های بعدش منتسب کردند. اندرسن در ۸ مارس ۱۹۴۱ و در ۶۴ سالگی درگذشت و در گورستان راوندهیل شهر ماریون ایالت ویرجینیا به خاک سپرده شد.


1. The Book of the Grotesque (1919).
2. Sherwood Anderson (1876-1941).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, کتاب پیکرهای عجیب - شروود اندرسن دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, شروود اندرسن, کارگاه داستان‌نویسی, کتاب پیکرهای عجیب

تازه ها

زنبورهای بی‌کندو

راهی برای بقا

زنبورها همیشه به خانه برمی‌گردند

بررسی ویژگی وحدت در عین کثرت در داستان «زنبورها؛ بخش اول»

تولید یک کتاب واقعی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد