کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

کشتی‌شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نویسنده: سمیه‌ لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «قایق بی‌بادبان»، نوشته‌ی استیون کرین


داستان «قایق بی‌بادبان» روایت زندگی آدم‌هاست؛ آدم‌هایی که انگار بر قایق زندگی سوار شده‌اند و در تلاش برای رسیدن به مقصدی‌اند که پیش چشم دارند. دنیای داستان مقیاس کوچک‌شده‌ای از جهان زندگی است؛ جهانی که با اتفاق‌های پیش‌بینی‌ناپذیر و وقایع غیرمترقبه درهم‌‌تنیده شده. گاه بادی ملایم می‌وزد و انسان‌ها را در رسیدن به آنچه می‌اندیشند یاری می‌رساند و گاه موجی خشمگین می‌تازد بر مسیری که طی کرده‌اند و سد راه‌شان می‌شود. استیون کرین در این داستان، چهار مرد را از طیف‌های مختلف در قایقی کنار هم گرد می‌‌آورد: ناخدا، که نماد آشنای افراد با‌تجربه و ریش‌سفید زندگی است. او باید باشد و باید راهنمایی کند تا سه نفر دیگر بتوانند در مسیر درست قدم بردارند. روغن‌کار، که پرتلاش است و مثبت‌اندیش. شاید به این دلیل شغل او روغن‌کاری انتخاب شده که نماد هموار کردن راه باشد و رفع سختی‌ها. خبرنگار، که غذای روح می‌بخشد. و آشپز، که غذای جسم را مهیا می‌کند. بی‌دلیل نیست که کرین این‌دو را بین دو کفه‌ی خوش‌بینی و بدبینی نگه می‌دارد. او می‌خواهد بگوید برای زندگی کردن هم غذای جسم لازم است و هم غذای روح. خوش‌بینی و بدبینی هردو در پیمودن مسیر به‌سراغ آدم‌ها می‌آیند و گریزی از هیچ‌کدام نخواهد بود.
داستان کرین پر از رنگ و نور است؛ رنگ‌هایی که نماد شرایط زندگی هستند. زمانی که قایق درحال غرق شدن است دریا خاکستری و تیره است و هنگامی که دارد به ساحلی امن می‌رسد، پرنور می‌شود. بی‌بادبانی قایق نشان از شرایطی است که آمادگی و پیش‌زمینه‌ای برای وقوع‌شان وجود ندارد و آن‌چنان غیرمترقبه از راه می‌رسند که باید هرچه داری را برای مقابله با آن‌ها به کار بگیری، حتی اگر باارزش و اندک باشند. بادی که گاهی درجهت ساحل است و گاهی خلاف آن عمل می‌کند، نماد شرایطی در زندگی است که زمانی به‌نظر موافق و زمانی دیگر مخالف می‌آیند. کرین استادانه در داستان نشان می‌دهد که فردی دانا و باتجربه است که مانند ناخدا از شرایط مخالف به‌سود خود بهره جوید. «اگر قرار است غرق شوم… اگر قرار است غرق شوم… اگر قرار است غرق شوم… پس شما، هفت الهه‌ی دیوانه‌ای که بر دریا حکم می‌رانید، چرا اجازه دادید این‌همه راه بیایم و مشتی شن و تعدادی درخت تماشا کنم؟ مرا این‌جا آوردید تا وقتی خورش زندگی را بچشم، گوشم را بگیرید و برگردانید؟» و این جمله‌ها که به‌شکل‌های مختلف بارها درطول داستان تکرار می‌شود، آیا چیزی جز گلایه‌ی ‌آدم‌ها هنگام اندیشیدن به مرگ است؟ مردی هم که برای کمک به مسافران غرق‌شده می‌آید نماد نیروهای مثبت، افراد و شرایطی است که در اوضاع نابه‌سامان و آشفته‌ی زندگی به کمک افراد می‌شتابند.
نویسنده در انتخاب دیالوگ‌ها طوری توانا عمل کرده که ترس و اضطراب مسافران دریا را به‌خوبی نشان می‌‌دهند؛ دلهره‌ای که در خیلی از لحظه‌های زندگی همراه آدم‌ها می‌شود و گریبان آن‌ها را رها نمی‌کند. کرین با این‌که تنها دریا را به‌عنوان محل وقوع داستانش برمی‌گزیند و به قایقی در همین دریا بسنده می‌کند و ساحل را ازدور به خواننده نشان ‌می‌دهد، اما به‌خوبی به جزئیات می‌پردازد و با صحنه‌پردازی و ساخت‌وپرداخت دریاست که او آنچه را می‌خواهد بگوید به مخاطبش نشان می‌دهد. مهارت داستان‌نویسی کرین خواننده را با چهار مرد درون قایق همراه می‌کند و سبب هم‌ذات‌پنداری او با آن‌ها می‌شود. مخاطب احساس می‌کند همراه این چهار مسافر برروی دریا سرگردان است و دلش ساحل امنی می‌خواهد که تلاش می‌کند به آن برسد؛ ساحلی که در زندگی نیز هر فردی آرزوی رسیدن به آن را دارد. داستان «قایق بی‌بادبان» علی‌رغم شرایطی مانند طولانی بودن متن و تک‌صحنه‌ای بودنش که می‌تواند خواننده را خسته‌ و بی‌حوصله کند، آن‌قدر درست ساخته و پرداخته شده که نه‌تنها خلاف ظاهرش، مخاطبان زیادی را با خود همراه کرده، بلکه لذت وافری را نیز از خواندنش به آن‌ها بخشیده.


 

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, قایق بی‌حفاظ - استیون کرین, کارگاه داستان دسته‌‌ها: استیون کرین, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, قایق بی‌بادبان, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد