کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

داستان قایق بی‌بادبان خود زندگی است

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نویسنده: نیلوفر وفایی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «قایق بی‌بادبان»، نوشته‌ی استیون کرین


داستان‌های آمریکایی پیش از استیون کرین (اواخر قرن نوزدهم) همگی باورپذیرند، اما عجیب؛ به‌طور مثال ما باور می‌کنیم بارتلبی محرر ترجیح می‌دهد به رئیسش بگوید نه، یا باور می‌کنیم راوی داستان «خاندان آشر» و دوستش جنازه‌ای را در دخمه‌ی چهاردیواری خانه نگه ‌دارند؛ بااین‌حال مگر چند نفر از انسان‌ها واقعاً این کارها را انجام می‌دهند؟ بله، کار داستان روایت کردن موارد خاص است، اما این داستان‌ها چقدر به زندگی روزمره نزدیکند؟ از‌طرفی‌دیگر، ادبیات داستانی اروپا در همین دوره کاملاً متفاوت است. داستان‌هایی مثل «شنل» گوگول یا «زن آسیابان» آن‌قدر به روزمرگی مردم آن زمان نزدیک است که می‌توانند با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری کنند. کرین در سفری که به اروپا می‌کند متوجه این تفاوت‌ها می‌شود و تصمیم بزرگی می‌گیرد: می‌خواهد از زندگی بنویسد. تغییر از همین‌ جا شروع می‌شود.
داستان «قایق بی‌بادبان» خودِ خود زندگی است. این داستان به‌گونه‌ای ناتورالیستی به شرح جزئیات می‌پردازد و رابطه‌ی خوفناک و پرامید ما و طبیعت را روایت می‌کند. چهار انسان امیدوار در قایق کوچک‌شان دارند تمام زورشان را می‌زنند که به ساحل برسند. ساحل را هم می‌بینند، خشکی و درخت‌ها جلوِ چشم‌شان است، اما بازهم تضمینی نیست که به مقصد برسند. گاهی موج‌های سنگین نفس‌شان را می‌گیرد و گاهی باد‌های طرف‌ِساحل هل‌شان می‌دهد طرف خشکی. معنی‌ای که در این داستان نهفتهْ بذرهای لازم را برای اَبسوردیسمی می‌کارد که سال‌ها بعد کامو و بکت ازش می‌گویند؛ پوچ‌انگاری‌ای که برخلاف نیهیلیسم به تلاش انسان اصالت می‌دهد. این چهار نفر نمی‌توانند پیش‌بینی کنند که آیا غرق می‌شوند یا به ساحل می‌رسند، بااین‌حال تلاش می‌کنند و تا استخوان و عضله‌های‌شان کار می‌کند پارو می‌زنند. طبیعت همچنان قانون مشخصی ندارد، آن‌ها به خشکی می‌رسند، اما معلوم نیست که سالم پا روی شن‌ها بگذارند.
این داستان می‌تواند نماد زندگی همه‌ی ما باشد. آن‌قدر همه‌چیز غیرقابل‌پیش‌بینی است که گاهی بی‌هیچ تلاشی راهی برای‌مان باز می‌شود، گاهی هم باوجود تمام تلاش‌مان شکست می‌خوریم. پیش هم می‌آید که با تمام موانع رو‌به‌روی‌مان می‌جنگیم و درنهایت بر سختی‌ها غلبه می‌کنیم. زندگی ترکیبی از جبر طبیعت است و کنشگری انسان‌ها. برای دیدن نتیجه‌ی هرچیز، باید ببینیم طبیعت و قدرت انسان چطور باهم کنار می‌آیند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, قایق بی‌حفاظ - استیون کرین, کارگاه داستان دسته‌‌ها: استیون کرین, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, قایق بی‌بادبان, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد