کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اشتباهی به این خط اومده‌ای، ماک

26 می 2024

نویسنده: پرستو جوزانی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «زندگی پنهان والتر میتی1»، نوشته‌ی جیمز تربر2


داستان «زندگی پنهان والتر میتی» از خیال شروع مي‌‌شود و به خیال هم ختم مي‌‌شود. جهان واقعیت که صحنه‌‌ي مرکزي داستان را ساخته در فضایي شهري مي‌‌گذرد. شخصیت اصلي درحال رانندگي است، اما همان‌‌طورکه از سطر اول داستان برمي‌‌آید، واقعیت مانند لایه‌‌ی نازکي از یخ، شکننده و قابل‌عبور است. والتر بارهاوبارها از این قشر نازک عبور مي‌‌کند و هر بار تحفه‌‌اي از جهان واقعیت به جهان خیال و برعکس، از خیال به واقعیت با خود مي‌‌آورد یا مي‌‌برد. بیسکویت توله‌‌سگ تحفه‌‌اي ا‌‌ست که او از جهان خیال به این‌‌طرف آورده و در مقابل، دکتر رنشاو، دستکش‌‌ها و بسیاري نشانه‌‌هاي دیگر از جهان واقعیت به جهان خیال خزیده‌‌اند؛ به‌‌عبارتي تربر از این راه گذارهاي درخشاني را ساخته که از نقاط قوت داستان است.
حجم صحنه‌‌هاي خیال، به‌‌نسبت صحنه‌ی مرکزي و کیفیت ماجرا در آن‌‌ها‌‌، همچنین لحن راوي این تصور را ایجاد مي‌‌کند که آیا اصالت، حداقل براي شخصیت اصلي، با همین جهان ذهني نیست؟ بخش زيادي از اهمیت داستان مربوط به نقش و جایگاه خیال‌‌ورزي در ذهن انسان ملال‌‌زده‌ی مدرن است و حجم زیادي از داستان در خیال مي‌‌گذرد؛ همان‌‌طورکه براي انسان شهري امروزي رخ مي‌‌دهد. تربر به‌‌خوبي وضعیت رانندگي را به‌‌عنوان صحنه‌ی مرکزي داستان برگزیده. این موقعیت جسم انسان مدرن را مشغول انجام فعالیتي روتین و روزمره نشان مي‌‌دهد، درحالي‌‌که ذهن او از هرگونه فعالیتي فارغ است. همچنین والتر میتي درحال رفتن به سر کار یا مهماني یا مقصدي براي خودش نیست، بلکه در جهان خواسته‌‌هاي دیگري گرفتار آمده. حتي خریدي که براي پاپوش خودش باید انجام بدهد، از سر میل یا نیاز خودش نیست؛ بلکه این نیاز را هم دیگري براي او تعریف کرده. در دنیاي سرمایه‌‌داري مدرن است که قشر وسیعي از آدم‌‌ها درگیر برآوردن نیازهايي هستند که براي‌شان تعریف و ازطرف جهاني که احاطه‌‌شان کرده بر آن‌‌ها تحمیل مي‌‌شود.
براي سهولت پیگیري دو خط روایي که در جهان واقع و جهان خیال مي‌‌گذرند، مي‌‌توان به ریخت‌‌شناسي داستان رجوع کرد. براین‌‌اساس در جهان خیال والتر ابتدا از گذرگاه عبور مي‌‌کند. این گذرگاه مي‌‌تواند مرز باریک خیال و واقعیت باشد که هرچه به پایان داستان نزدیک‌‌تر مي‌‌شویم، باریک‌‌تر مي‌‌شود تا جایي که درنهایت در یک جمله شاهد رفت و برگشت بین دو جهان هستیم: «بزرگ‌‌ترین تیرانداز جهان اندیشید. والتر میتي گفت…» به‌موازات این روایت خیالي، در جهان واقعي والتر میتي از سرعت مجاز تجاوز مي‌‌کند. این سرعت مجاز طبق قانوني قراردادي بین او و همسرش وضع شده؛ یعني در اجتماع کوچکی دونفره که در آن یکي حاکم است و دیگري محکوم. پس قانوني جهان‌‌شمول و ذاتي نیست، بلکه امري اجتماعي و قراردادي است. سپس در دو روایت خیالي، جراحي را می‌بینیم که دستگاه بیهوشي را تعمیر مي‌‌کند و بعد قاتلي را که با بي‌‌اعتنایي به قتلش اعتراف مي‌‌کند.
والتر میتي در خیال از عنصري در خدمت اجتماع، تبدیل به عنصري ضداجتماع مي‌‌شود. باید ببینیم دراین‌میان، در جهان واقع چه اتفاقي رخ داده و چه‌‌ چیزي منجر به این تغییر شده. در پارکینگ او قصد دارد بااحتیاط و عقب‌‌عقب به‌‌سمت تابلوِ «فقط خروج» حرکت کند. مأمور پارکینگ به او گوشزد مي‌‌کند که اشتباهي به این خط آمده و کلید ماشین را از او مي‌‌گیرد تا ماشین را برایش پارک کند. آیا این معادل خلع درجه از مقام رانندگي نیست؟ اختیار راندن ماشین به‌‌علت بي‌‌عرضگي از او گرفته مي‌‌شود. به‌‌عبارتي، در جایی که ماشین به بدن دوم انسان تعبیر مي‌‌شود، ميتي اختیار و کنترل بدن و زندگي مادي‌‌اش را از دست مي‌‌دهد و بعد از آن محکوم به برآوردن نیازهاي دیگري (غذاي سگ) و نیازهاي طراحي شده‌‌‌‌‌‌ي (گالش) جهان پیرامون مي‌‌شود. او در جهان خیال علیه این محکومیت طغیان مي‌‌کند و تصمیم مي‌‌گیرد بمب‌‌افکني که براي پرواز به دو خلبان احتیاج دارد را یک‌‌تنه هدایت کند. آیا نمي‌‌توان این دو خلبان را قدرت ذهن و جسم، جهان ذهني و عیني یک انسان تلقي کرد که والتر ميتي تصمیم مي‌‌گیرد یکي را کنار بگذارد و سکان را به دست دیگري بسپارد؟ از چنین منظري کدام‌‌یک از دو قواست که کنار گذاشته مي‌‌شود و هدایتگر بمب‌‌افکن کدام است؟ به نظر مي‌‌آید آن‌‌که در صحنه‌‌ي آخر روبه‌‌روي جوخه‌ی اعدام ایستاده وجه واقعي و آنچه اصالت یافته وجه خیالي و زندگي پنهان والتر میتي باشد.
باید سائق یا رانه‌‌ي عمل نهایي داستان را در جهان واقعي جست‌‌وجو کرد؛ وقتي حلقه‌‌ي محاصره تنگ‌‌تر و نه‌‌تنها اختیار کنشگري، بلکه اختیار در انتخاب جاي نشستن هم از شخصیت اصلي گرفته مي‌‌شود. هرچه به پایان داستان نزدیک‌‌تر مي‌‌شویم، جهان واقع که زن نماینده‌‌‌‌ي سلطه‌‌ي آن است، چون حشره‌‌اي موذي دائم خود را به زندگي پنهان والتر میتي تحمیل مي‌‌کند و این مداخله تا آن‌‌جا افزایش مي‌‌یابد که میتي به زبان آمده، مي‌‌پرسد: «هیچ به خاطرت رسیده که من هم گاهي فکر مي‌‌کنم؟»

جهان خیالي
جهان واقعي
1. «عبور مي‌‌کنیم» خلبان فرمانده در هواي طوفاني از گذرگاه عبور مي‌‌کند.
1. والتر میتي از سرعت چهل کیلومتر (قانون قراردادي‌‌ زن) تجاوز مي‌‌کند.
2. دکتر عمل جراحي را به دست مي‌‌گیرد و دستگاه بيهوشي را تعمیر مي‌‌کند.
2. والتر میتي به‌‌سمت تابلوی «فقط خروج» حرکت مي‌‌کند. مأمور پارکینگ ماشين او را مي‌‌گيرد.
3. متهم در دادگاه با بي‌‌باکي به قتل اعتراف مي‌‌کند و با بي‌‌اعتنایي اجازه نمي‌‌دهد کسي از او دفاع کند.
3. والتر میتي مشغول تهیه‌‌ی غذاي سگ (نیاز دیگري) و گالش (نیازي که براي او تعریف شده) است.
4. سروان تصمیم مي‌‌گیرد بمب‌‌افکني را که براي پرواز به دو خلبان احتیاج دارد، یک‌‌تنه هدایت کند.
4. زن حلقه‌‌ي محاصره را تنگ‌‌تر می‌کند و نه‌‌تنها کنشگري که اختیار انتخاب جاي نشستن را هم از مرد مي‌‌گیرد.
5. میتي مغرور و متکبر در برابر جوخه‌‌ي آتش ایستاده.

۱. The Secret Life of Walter Mitty (1939).
۲. James Thurber (1894-1961).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, زندگی پنهان والتر میتی - جیمز تربر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, جیمز تربر, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, زندگی پنهان والتر میتی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد