نویسنده: نسترن مؤمنی
جمعخوانی داستان کوتاه «خواهرها۱»، نوشتهی جیمز جویس۲
خانههای خالی، اتاقهای تاریک، پلکانهای درسایه و سایههایی که سنگینیشان روی زندگی آدمها افتاده، فضای داستانهای جویس است: فضای ایرلند؛ ایرلندی که با بیبصیرتی و پوچی فرزندانش را میبلعد؛ فرزندانی مانند پسر در داستان «خواهرها» که در سرخوردگی دستوپا میزند. در فضای ماتمبار آمیختهبهسکون به حرکت درمیآید و به دنبال شناخت میگردد. او یکی از آدمهای ایرلند است؛ یکی از آدمهای جویس. آدمهای جویس سرخوردهاند. کودک، نوجوان، بزرگسال، همه در یک جبههاند؛ در ایرلند. آنها با همهچیز در جنگند، حتی به جنگ با آدم مرده میروند. پسر در کشیش مرده دنبال حقیقت میگردد؛ حقیقتی که در جامعهی مرده مدفون شده و برای رسیدن به آن پسر با خودش هم به جنگ میرود. او آزادی را در دوری از کشیش مییابد، اما باز میل به نزدیکی به او دارد. او نور را در خیابان مییابد، اما باز به اتاق تاریک و جسد کشیش پناه میبرد. او انگار لبهی پرتگاهی ایستاده که اگر پرت شود پایین مانند کشیش فلج و اگر محکم سر جای خودش بایستد، در بطالت و بیحاصلی زمانهاش دفن میشود. مردگی و زندگی در داستانهای جویس درهمتنیدهاند؛ همانطورکه تاریکی با روشنایی و گرما با سرما.
در داستان «خواهرها» کشیش شهر مرده و پسر پس از این مرگ به دنبال شناخت او میرود. او بهتنهایی سفری را شروع میکند که هیچ از آن نمیداند. حرفهایی را میشنود که راستودروغش را نمیتواند تفکیک کند. خواب میبیند و در خواب در جستوجوی ادامهی مسیرش است. اما سفرش کوتاه است و راه زیادی را طی نمیکند؛ چون زود میفهمد که یک جای کار کشیش میلنگیده. اما نمیتواند از آن لنگیدنها بهسرعت رهایی یابد؛ مانند همهی آدمهای ایرلند در زمانهی جویس که میدانند یک جای کار میلنگد، اما نمیتوانند کاری بکنند. ایرلند به فرزندانش خیانت و آنها را در سکونی منفعلانه رها میکند. جیمز جویس که فرزند همان زمانه است، ایرلند را همچون مادری خطاکار ترک میکند. و مثل تبعیدیای دورازوطن، از ایرلند خالی و تاریک مینویسد، از آدمهایی که میمانند توی شهر و مانند سایه راه میروند اما دیده نمیشوند.
داستان «خواهرها» اولین داستان از مجموعهی «دوبلینیها»ست که شامل پانزده داستان کوتاه است؛ داستانهایی که منتقدان بسیاری آنها را مرتبط بههم میدانند و از پیوستگی درونی آنها سخن میگویند. همهی این داستانها در زادگاه جویس، دوبلین، روی میدهد. رابطهی عشق و نفرت جویس به زادگاهش و انتقادش به کلیسای کاتولیک درمیان داستانهایش ریشه دوانده. شخصیتهای «دوبلینیها» از کودکی و نوجوانی گذر میکنند و به جوانی و بزرگسالی میرسند. این شخصیتها که انگار همه یک نفرند، در فضای خفقانآور دوبلین زندگی میکنند. آنها دنبال راهی برای گریز از آنجا میگردند، اما حتی برای گریختن ناتوانند و دچار فلجی شدهاند و بهناچار سر جای خودشان میمانند و سرخوردگیها را تاب میآورند؛ همانطورکه خود جویس دربارهی این کتاب گفته: «فصلی است دربارهی تاریخ اخلاقی میهنم» و دوبلین را مرکز فلج نامیده؛ فلجی که گریبان تمام آدمهای ایرلند را گرفته بوده. «خواهرها» با قرار گرفتن در کنار داستانهای «دوبلینیها»ست که به کمال معنایی خود میرسد. در انتهای داستان «عربی» (دومین داستان از این مجموعه) پسرک احساس میکند بیحاصلی و بطالت اطرافش را احاطه کرده؛ بیحاصلیای که تمام آدمهای دوبلین را درگیر کرده. فرقی نمیکند کودکی در داستان «خواهرها» و «عربی» باشد یا پدری سرخورده در داستان «همتایان» (نهمین داستان از این مجموعه) تا زمانیکه یکجای کار در داستان «خواهرها» میلنگد، پسرک داستان «عربی» در بیحاصلی موجود زمانهاش دستوپا میزند و پدر در داستان «همتایان» فرزندش را به باد کتک میگیرد.
۱. The Sisters (1914).
۲. James Joyce (1882-1941).