نویسنده: پرستو جوزانی
جمعخوانی داستان کوتاه «شناگر۱»، نوشتهی جان چیوِر۲
داستان «شناگر» را میتوان سفری در نظر گرفت که قهرمان را از خيال يا از کتمان واقعيت به واقعيت میرساند؛ واقعيتی زواليافته. در اين سفر قهرمان از نقطهای عزيمت میکند و با عبور از مراحلی به آن بازمیگردد؛ اما کسی که به خانه بازگشته همان آدم قبلی نيست. ندی مريل سفر خود را در يک روز يکشنبه در کنار آبهای لاجوردی آغاز میکند، درحالیکه يک دستش توی آب و دست ديگرش به باده است. درطول داستان میبينيم که آب و باده هردو جهان خيال را برای ندی ميسر و مجسم میکنند. بذرهای کتمان واقعيت از همينجا در داستان کاشته میشود. او بااينکه مدتهاست از دوران جوانیاش گذشته، احساس جوانی میکند و با کف دست به پشت برنزی مجسمهي آفروديت ــ خدای زيبايی، عشق و نيروی جنسی ــ میزند. در پايان میفهميم که نهتنها جوانی بلکه موقعيت اجتماعی، خانه، فرزندان و تمام شکوه زندگی پيشين هم بر باد رفته و ندی در آن صبح يکشنبه وقتی سفر خود را آغاز میکرده، هيچکدام اينها را بهخاطر نداشته. درواقع او سفرش را از رؤيای خانهاي خيالي در ذهن شروع میکند که از آن اوست و بهسمت خانهای واقعی حرکت میکند که از آن او نيست.
ند مريل در آغاز سفر در خانهي وسترهيزی است و خانهي خودش حدود ۱۲ کيلومتر بهسمت جنوب از آنجا فاصله دارد. او نقشهي راه را از روی نهری شبهزيرزمينی میچيند که حومهي شهر را دور میزند و به خانهي او منتهی میشود. در اين مسير بازهم ۱۲ خانه را در ذهنش تجسم میکند. البته بعدتر میفهميم که از ۳ استخر اسم نبرده و جمع اينها بهاضافهي خانهي وسترهيزی و خانهي خودش ۱۷ خانهي استخردار میشود که ند در سفر خود از آنها عبور میکند. ند تااندازهای خود را شخصيتی افسانهای میپندارد. نقشهي حرکتش مسيري است که در خيال ساخته، باوجوداین برايش بسيار روشن است. او میخواهد از مسير رودخانهای خيالي که اسم همسرش را روی آن گذاشته، به خانهای برود که در آنجا چهار دخترش در انتظار او هستند. در نمادشناسی گنبد آسمان بر روی مربع زمين قرار گرفته و چهار عدد تبديل اجرام آسمانی به اشکال زمينی است. اين همان پاياني است که درنهايت از سفر ند حاصل میشود. قهرمان در اين راه خود را کاشف يا زائری میپندارد که به کشفی دست پيدا کرده و چيزی به جغرافيای جديد افزوده. او در سفر خود بعد از عبور از وسوسهي مادر/زن وارد مرحلهي آشتی با پدر و داستان وارد اپيزود دوم میشود.
اگر نوشيدنی سکرآور را وسيلهای برای سهولت دسترسی به جهان خيال در نظر بگيريم، پايان اين دسترسی قهرمان را وارد جهان واقعيت میکند. از اين مرحله به بعد قهرمان ديگر بهراحتی قبل در آب شنا نمیکند، سردش شده و خسته است. او دسترسی به نوشيدنی ندارد و همزمان درحال ورود به جهان واقعيت (استخرها و زمينهای خشک) و مواجهه با آن (آشتی و يگانگی با پدر) است. در همين مرحله است که ند از زمينهای اسبسواری عبور میکند و خشک بودن استخر خانهی ولچر اولين تجلی واقعيت در فضايی است که قرار بود از خيال پر باشد. ند در اینجا حال کاشفي را دارد که در جستوجوي سرچشمهی سیلابي است، اما با بستر جریان خشک روبهرو شده. بعد از آن برهنه از بزرگراه ۴۲۴ عبور میکند و ما از نگاه بيرونی او را میبينيم که از جهان خيال خود (آب) بيرون آمده و در معرض نگاه ديگران قرار گرفته و واقعيت در خشکی برایش جور ديگری جلوه میکند.
بهنقل از کتاب «قهرمان هزارچهره»ی جوزف کمبل: «هدف از سفر قهرمان باز کردن قفلها و جاری کردن انرژی حيات در کالبد جهان است. اين جريان از منبعی نامرئی میآيد و نقطهي ورود آن مرکز دايرهي سمبليک هستی میشود. سر مار يا اژدهايی که نماد آبهای زيرزمينی هستند زير اين نقطه قرار گرفته. اين آبها انرژی حياتبخش و مادهي صانع هستیاند. درخت حيات يا خود جهان از اين نقطه میرويد و قهرمان، بهعنوان تجلی خداوند، خود ناف هستی میشود؛ بندنافی که انرژی جاودانی را به حيطهي زمان منتقل میکند.» در داستان هم قهرمان بعد از پايان مرحلهي تشرف با شکم بدونناف دوستش روبهرو میشود که بر اثر جراحی زخم برداشته و با خود فکر میکند: «دستی جستوجوگر در ساعت سه بامداد از کاويدن تختخواب و موهبتهای آدمی و رسيدن به شکمی بدونناف، بدون پيوند با تولد، اين گسست در وراثت به چه نتيجهای میرسد؟» و بعد همهمهي شفاف صداها او را به ادامهي سفر و شروع فصل بازگشت دعوت میکند تا آنچه را که از تشرف حاصل شده به جریان حیات برگرداند.
تعداد استخرها در اين سفر دقيقاً برابر با ۱۷ مرحلهی سفر قهرمانی در الگوی جوزف کمبل است. بهطور کلی اين ۱۷ مرحله به ۳ بخش کلیتر تقسيم میشوند که شامل جدايی، تشرف و بازگشت است. البته نبايد انتظار داشت که تمام مراحل در تمام داستانها و اسطورهها بهطور کامل پياده شوند يا حتی موجود باشند. آنچه مهم است توالی ساختاری رويدادهاست و نشانههايی که اين سفر را نمايندگی میکنند. در تجزيهوتحليل داستان «شناگر» خواهيم ديد، برای انسان مدرن امروزی مواجهه با واقعيت معادل خدایگون شدن قرار گرفته. بههمينترتيب برکت نهايی برای او با جدايی از نوشيدنی سکرآور خيال رقم خورده تا سرانجام وارد خانهی خالیِ واقعيت شود و اين سفر روبهزوال پايان پذيرد.
مراحل سفر قهرمانی |
مراحل سفر براساس مکانهای داستان |
|
فصل اول: عزيمت |
||
۱ |
دعوت با آغاز سفر |
خانهی وسترهيزی: ند تصميم میگيرد با گذر از آبها راه جنوب را بهسمت خانهاش طی کند. |
۲ |
رد دعوت |
خانهی گراهام: او را به نوشيدنی دعوت میکنند. ند رفتاری مدبرانه در پيش میگيرد و بیصدا مهمانی را ترک میکند. |
۳ |
امداد غيبی |
خانهی هامر: بدون اينکه شناخته شود از آن عبور میکند. |
۴ |
عبور از نخستين آستانه |
خانهی لير: تنها صدای آب شنيده میشود. |
۵ |
شکم نهنگ |
خانهی هاولند: کسی در خانه نيست. به مشابهت فضای خالی شکم نهنگ با خانهی تهی بايد توجه کرد. قهرمان در این مرحله به درون سفر میکند تا دوباره متولد شود. |
فصل دوم: تشرف |
||
۶ |
جادهي آزمونها |
خانهی کراسکاپ: کسی در خانه نيست. در اين مرحله قهرمان خويشتن خويش را از راه بلعيدن يا بلعيده شدن کشف و جذب میکند (تقارن فضای خالی با بلعيده شدن). سپس ند از عرض خيابان ديتمار میگذرد (اولين عبور از خشکی). |
۷ |
ملاقات با خدابانو |
خانهی بانکر: در آنجا جشنی برپاست و آن جمع چيزی ملموس از جنس عطوفت و محبتی گذرا در ند برمیانگيزاند. برای قهرمان موهبتی که حاصل از اين ملاقات است، چيزی جز لذت بردن از زندگی بهعنوان نمونهای کوچک از جاودانگی نيست. |
۸ |
زن در نقش وسوسهگر |
خانهی لوی: ند چهارمين يا پنجمين (بعدها میفهميم آخرين) ليوان نوشيدنی خود را مینوشد. احساس میکند تميز است و از تنهايی در آن لحظه احساس نشاط میکند. در اين مرحله لذت معصومانهی اديپ بعد از تصاحب ملکه و پی بردن به هويت او تبديل به عذاب و رنج میشود و قهرمان میخواهد از وسوسهی مادر برهد و در فضايی پاک پرواز کند. |
۹ |
آشتی و يگانگی با پدر |
خانه ولچر: ند از زمينهای اسبسواری عبور میکند. استخر خانهي ولچر خالی است و خانه را برای فروش گذاشتهاند. ند برای اولين بار به صرافت میافتد که آيا حافظهاش را طوری عادت داده که واقعيتهای نامطبوع را نبيند؟ (پذيرش جايگاه واقعيت در مقام پدر يا خدا). او بخشی از سفرش را که از همه دشوارتر است، در پيش میگيرد و سپس از خیابان ۴۲۴ عبور ميکند. درحالي که نگران است که به او بخندند، طعنه بزنند و قوطي آبجو بهسمتش پرتاب کنند. در این مرحله احساس گناه اجازه نميدهد که قهرمان منظري واقعگرا و متعادل از پدر و بهدنبال او از جهان داشته باشد. مشکل قهرماني که به دیدار پدر ميرود این است که بتواند وراي این وحشتها روح خود را بگشاید. |
۱۰ |
خدايگان |
استخر عمومی مرکز تفريحی: در عبور از استخر تأثير آب بر صداها، توهم شکوه و حالت تعليق آب همان است که در استخر بانکر (ملاقات با ايزدبانو) بود، اما خشنتر و گوشخراشتر. ند فکر میکند با عبور از آبهای سياه حتماً خود را آلوده میکند و جذابيت و نشاطش را از دست میدهد؛ اما به یاد ميآورد که او کاشف و زائر است و این صرفاً حوضچهی بویناکي در مسیر رودخانهی لوسینداست. غایت و نهایت سفر قهرمان زماني است که دیوار بهشت فروميریزد. این دیوار در پي کشف دوگانگي خير و شر ساخته شده. پس زندگي جدید از بههم پیوستن این دوگانه آغاز ميشود؛ در داستان یعني زماني که ند تن به آبهاي آلوده ميزند، به دیگران برخورد ميکند، شلپشلپ ميکند و ناجيها دنبالش ميکنند. |
۱۱ |
برکت نهايی |
خانهی هالوران: خانم هالوران زنی مسن است که واقعيت را به زبان میآورد و صدايش هوا را از اندوهی نابههنگام آکنده ميکند. قهرمان هرآنچه را که لازم بوده به دست آورده و تشرف کامل شده. |
فصل سوم: بازگشت |
||
۱۲ |
امتناع از بازگشت |
خانهی ساچز: اريک سه سال پيش درگير بيماری شده و در آنجا مشروب پيدا نمیشود. ند به شکمی بدونناف نگاه میکند و به گسست وراثت میانديشد. در این مرحله قهرمان باید برکت به دست آمده را با خود برگرداند و وارد چرخهی زندگي کند. |
۱۳ |
فرار جادويی |
خانهی بیسوانجر: ند در آنجا مهمانی ناخوانده است؛ درحاليکه فکر ميکرد بهگرمي از او پذیرایي ميشود. این مرحله از سفر ميتواند به تعقیبوگریزي خندهدار بدل شود. |
۱۴ |
دست نجات خارج |
خانهی شرلی آدامز: ند علاوهبر مشروب حالا به عشق شرلي هم نیاز دارد و طوري به استخر او پا ميگذارد که انگار مال خودش است. در این مرحله قهرمان به قلمروي پا ميگذارد که از نیروي آن آگاه است. درحاليکه خودآگاه رهرو از پاي درآمده، ناخودآگاه مفري ميجوید. قهرمان در این مرحله باید ضربههاي ناشي از پرسشهاي منطقي، انزجار و عدم درک مردمان خوب را تحمل کند. |
۱۵ |
عبور از آستان بازگشت |
خانهی گيمارتين: ند در استخر آنها برای اولين بار در زندگی شيرجه نمیزند. در اين مرحله قهرمان هيچ شباهتی با آدمی که سفر را شروع کرده ندارد. یگانگي هولناک خویشتن با چیزي که قبلاً بیگانه به حساب ميآمده معناي کلي عمل قهرمان است. |
۱۶ |
ارباب دو جهان |
خانهی کلايد: آنچه خواسته بوده، انجام داده؛ اما موفقيتش نمودی نداشت و نميدانست بااینحال به خانهاش ميرسد یا نه. ویژگي این مرحله آزادي عبورومرور در دو بخش است؛ وقتي موفقیت دیگر نمودي ندارد و هدف و مسئله رسیدن نیست. |
۱۷ |
آزاد و رها در زندگی |
خانهي خالي: هدف اسطوره آشتي دادن خودآگاه با ارادهي کیهاني است تا از این راه نیاز به انکار زندگي را از میان بردارد. مواجهه با واقعیت بیرونيِ خانهي خالي، با همهي تلخي خود در پایان، خط بطلانی است بر انکار زندگي. |
۱. The Swimmer (1964).
۲. John Cheever (1912-1982).