نویسنده: الهه روحی
جمعخوانی داستان کوتاه «خانوادهی مصنوعی۱»، نوشتهی آن تایلر۲
داستان «خانوادهی مصنوعی» اثر آن تایلر در ظاهر ساده به نظر میرسد، اما در لایههای زیرین خود پیچیدگیهای عاطفی و روانشناختی بسیاری را بیان میکند. سبک نوشتاری تایلر در این اثر طوری است که خواننده بهراحتی در دل داستان قرار میگیرد، دیالوگهای ساده و سرراست او را به دنیای درونی شخصیتها نزدیک و این احساس را به او منتقل میکند که با آدمهای واقعی و ملموس سروکار دارد. در کنار این سادگی زبانی، عمق عواطف و تنشهای میان شخصیتها داستان را به روایتی پیچیده از ارتباطات انسانی تبدیل میکند. یکی از ویژگیهای برجستهی این داستان پرداختن به مسئلههایی چون عشق و ارتباط است. «خانوادهی مصنوعی» درظاهر داستان زندگی مشترکی کوتاهمدت است، اما در عمق آن به تحلیل پیچیدگیهای روابط انسانی و درک نادرست افراد از یکدیگر میپردازد. داستان حول محور دو شخصیت اصلی توبی و مری میچرخد که هر دو بهنوعی در فهم و بیان احساسات خود با مشکل مواجهند.
توبی مردی جوان و ایدهآلگراست که عاشقانه همسرش را دوست دارد، ولی نمیتواند ارتباط درستی با او بگیرد و بهجای اینکه از ترسش صحبت کند و یا دلیل حرفها و کارهایش را بپرسد سکوت میکند و فاصلهشان روزبهروز بیشتر میشود و عاقبت در کشاکش پیچیدگیهای زندگی زناشویی و خانوادگی شکست میخورد. مری نیز از مشکلی مشابه رنج میبرد. او هم نمیتواند احساسات و دغدغههای خود را با توبی در میان بگذارد. مری درمورد همسر قبلیاش و علت ترک او سکوت میکند، وقتی از توبی هم ناراحت میشود سکوت میکند و بهجای گفتوگو و ارتباط ترجیح میدهد مسائل را نادیده بگیرد. این بیتوجهی به ارتباط عاطفی و سکوت دربرابر مشکلات باعث میشود که او درنهایت تصمیم بگیرد بدون هیچگونه حلوفصلی از خانهی توبی برود.
داستان بهشکلی ملموس نشان میدهد چگونه عدم ارتباط صحیح و ناتوانی در برقراری گفتوگوی مؤثر میتواند به فروپاشی یک رابطه، هرچند عاشقانه منجر شود. این مشکل ارتباطی از همان ابتدا با جملهای که مری به توبی میگوید: «میدونی که من یک دختر دارم؟» خود را نمایان میکند. توبی در این لحظه بهجای اینکه از مری دربارهی این جمله سؤال کند و در پی فهمیدن منظور او باشد، با خودش کلنجار میرود و به نتیجهای نمیرسد: «ولی چرا حرف دخترش را پیش کشیده بود؟ نکند میخواست به او بگوید شوهر دارد؟ یا شبها نمیتواند برود بیرون؟» عاقبت بهجای گفتن هر حرفی که تکلیفش را مشخص کند، تنها میگوید: «نه. نمیدونستم.» ازآنطرف این جمله اولین جملهی کامل مری است؛ انگار مری هم بلد نیست کامل از خودش حرف بزند.
درادامه، داستان بهخوبی به نقش کودک در روابط خانوادگی میپردازد. سامانتا، دختر مری، از ازدواج قبلی بهنوعی نقشی دوگانه دارد. او هم پیونددهنده است و هم عامل تنش. ازطرفی سامانتا رابط بین مری و توبی است و ازطرفدیگر حضور او باعث بروز تنشهای جدید در رابطهی این دو شخصیت میشود. این دوگانگی بهخوبی نشان میدهد که چگونه حضور کودک در خانواده میتواند هم بهعنوان عامل پیوند عمل کند و هم موجب پیچیدگیهای بیشتر در روابط زوجها شود. پایان داستان نیز بر همان نکتهی ارتباط و تعامل نادرست تأکید میکند. این پایان باز و تلخ نشاندهندهی پیام داستان است: ارتباط نادرست و عدم درک متقابل درنهایت به ویرانی رابطه میانجامد. این پایان نهتنها به جنبههای تلخ و واقعگرایانهی زندگی اشاره دارد، بلکه بر ضرورت ارتباط و همدلی در هر رابطهای تأکید میکند.
داستان «خانوادهی مصنوعی» بررسی دقیق و تأملبرانگیزی است از روابط انسانی و پیچیدگیهای ارتباطها. شخصیتها در این داستان تلاش میکنند عشق خود را به یکدیگر نشان دهند، اما بهدلیل عدم درک یکدیگر و ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر، این عشق تبدیل به چیزی سطحی و «مصنوعی» میشود. داستان میگوید اگر نتوانیم بهطور مؤثر با دیگران ارتباط برقرار کنیم و نیازهای عاطفی یکدیگر را درک کنیم، باید منتظر فروپاشی روابط خود باشیم. این اثر با ظرافت تمام، تأثیر منفی عدم ارتباط صحیح در زندگی خانوادگی را به تصویر میکشد و اهمیت ارتباط صادقانه و همدلی را در روابط انسانی برجسته میکند.
۱. The Artificial Family (1975).
۲. Anne Tyler (1941).