نویسنده: سحر جعفر صالحی
جمعخوانی داستان کوتاه «سخنرانی۱»، نوشتهی آیزاک باشویس سینگر۲
فضای اغلب داستانهای آیزاک باشویس سینگر به لهستان قبل از جنگجهانی دوم و به روستاهای کوچک یا گتوهای شهری دوران کودکی و جوانیاش یا بازنمایی تصاویری از آنها در محیطهای دیگر بازمیگردد. با توجه به ویژگیهای خاص تجربه و محیط فرهنگی سینگر، در داستانهای او رابطهی فرد با جامعه در کانون اهمیت قرار میگیرد؛ خواه این رابطه بر نگرش جمعی نسبت به شخصیتها و رفتارهای غیرمعمول آنها متمرکز باشد یا دوری فرد از خانواده، جامعه و ملت دستمایه قرار گیرد. سینگر بیشتر عمر خود را با چنین دوریای گذراند؛ جای تعجب نیست که بسیاری از شخصیتهای او در نوعی تبعید هستند. این تبعید میتواند شامل تبعید به کشور جدید، زبان جدید، فرهنگ جدید یا هویت جدید باشد. ازاینحیث، داستان کوتاه «سخنرانی» را نیز میتوان داستان تبعیدیها دانست. «سخنرانی» روایتگر سفری عمیق به درون روان یک بازمانده است. سینگر با زبانی ساده و درعینحال پرعمق و ظریف، داستانی را روایت میکند که در آن گذشته بر حال سایه افکنده و مهاجرت نهتنها بهمعنای تغییر مکان، بلکه بهمعنای تغییر هویتی و روانی نیز هست.
راوی داستان زبانشناس مهاجر لهستانی است که برای ایراد سخنرانیای دربارهی اهمیت زبان ییدیش، از آمریکا به مونترال سفر میکند؛ اما گویی قطار بهجای آنکه راوی را به سالن روشن سخنرانی ببرد، او را به گذشتهی تاریک و دردناکش پرتاب میکند. تصاویر سرد و بیروح قطار، با تداعی خاطرات تلخ جنگ و قحطی، کمکم تروماهای راوی را فرامیخواند و با رسیدن به خانهی پیرزن و دخترش اینهمانی در ذهن و روان او کامل میشود. خانهی پیرزن بهنوعی بازسازی و شبیهسازی همهی مکانهایی است که راوی در آنها تلخیهای گذشته در لهستان را تجربه کرده. علاوهبراین، همهی خاطراتی که پیرزن از گذشته بازگو میکند و درنهایت مرگش، فشار ناامنی و نیاز به بقا را برای شخصیت راوی به اوج میرساند. بعد از همهی کلنجارهای درونی، راوی با نگاه کردن به برگهی تابعیت آمریکاییاش، سعی میکند آرامش را به روانش بازگرداند. نکتهی جالب این است که سینگر بهعنوان شاهد و بازماندهی تجربهی یهودیان در قرن بیستم، هرگز به رویداد بیرونی و البته مرکزی این تجربه یعنی هولوکاست و کشتار شش میلیون یهودی اروپایی در داستانهای خود نمیپردازد. او در یکی از مصاحبههایش اذعان میکند که «یک داستانگوی ساده هرگز نمیتواند چنین داستان غیرقابلدرک و وحشتناکی را تعریف کند»؛ درعوض، ازطریق نشان دادن اثری که این تجربه بر اضمحلال وطن، هویت و فرهنگ در ذهن و روان تبعیدیها و بازماندهها باقی میگذارد، تأملات و حسرتهای مخاطب را برمیانگیزاند. مانند خود مردم یهود، شخصیتهای سینگر با مسئلهی هویت در دنیایی متغیر دستوپنجه نرم میکنند، با هر بهانه با وحشتهای غیرقابلدرک روبهرو میشوند و نهایتاً یا تسلیم میشوند یا زنده میمانند.
شخصیتهای سینگر همانطورکه در داستان «سخنرانی» نیز شاهد هستیم، درنهایت افرادی در جهان هستی خود هستند که اغلب بهتنهایی با نیروهای تروماتیکی که بر روان آنها بر جای مانده در نبردند. ویژگی منحصربهفرد دیگر شیوهی روایی سینگر که در این داستان نیز از آن بهره برده، استفاده از عرفان و شیطانشناسی یهودی است که از آنها برای تجسم چنین نیروهایی و دخالت آنها در وضعیت انسانی، بهزیبایی استفاده میکند. سینگر با این شیوه سعی میکند عمق امکانات را در شرایط واقعی کاوش کند، اما گاهی نتیجه صراحتاً اسطورهای میشود. نمود این ویژگی در صحنهی آخر داستان «سخنرانی» و جملهای که از دهان دختر پیرزن بیرون میآید دیده میشود؛ جایی که راوی از بحران درونی خود خلاصی یافته و قادر شده ضمن همدلی با دختر به او قول حمایت بدهد. دختر میگوید: «آخه این چه کاری بود کرد؟ انگار فقط منتظر رسیدن شما بود…» این جمله اشاره به معنیداری مرگ پیرزن در آن شرایط خاص دارد. صرفنظر از شکل، این کاوش و غور کردن در زندگی و مرگ، آدمی و وطن و کنار هم قرار دادن امور کیهانی با اتفاقات عادی روزمره، از جذابیتهای شگفتانگیز داستان سینگر است.
۱. The Lecture (1967).
۲. Isaac Bashevis Singer (1904-1991).