کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

زیر شنل بوروکراسی

۴ اردیبهشت ۱۳۹۷

نویسنده: گلناز دینلی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شنل»۱، نوشته‌ی نیکُلای گوگول۲


«در اداره‌ی… ولی بهتر است نگوییم کدام اداره، چون چیزی زودرنج‌تر از این اداره‌ها و شعبه‌ها و دفترهای جورواجور و خلاصه هرجور آدمی از طبقات اداری نیست.»
همین چند سطر ابتداییِ داستان «شنل»، برای نشان دادن فضایی که قرار است داستان در آن روایت شود کافی است؛ نظامی بوروکراتیک که هیچ انعطاف و نرمشی ندارد. به‌این‌ترتیب روایت سرنوشت محتوم آکاکی آکاکی‌یویچ در بستر نظامی طبقاتی و سرکوبگر آغاز می‌شود.
«شنل» از زبان اول‌شخص مرموز و صاحب‌نظری روایت می‌شود که با اظهارنظرهایش، لحن به‌خصوص و تکیه‌کلام‌هایش و با زبان طنز و طعنه‌آمیزش جابه‌جا در روایت مداخله می‌کند (نگاه کنید به به‌کاربردن ضمیر «من» و «ما» توسط راوی در متن داستان و ارجاع‌های مکرر به رأی و سلیقه‌ی شخصی‌اش) و مثل یک نقال چشم‌در‌چشم خواننده ماجرای عجیب آکاکی آکاکی‌یویچ را روایت می‌کند.
گوگول برای روایت معضلی که گریبان روسیه‌اش را گرفته و برای گفتن از شرایطی که نظام بوروکراتیک فاسد کشورش به شهروندان طبقات پایین تحمیل می‌کند، دست به خلق شخصیتی می‌زند که جهان علیه او در حال برنامه‌ریزی است و به‌طور غلو‌آمیزی مسیر نابودی و فراموشی را پیش ‌پایش باز می‌کند. همه‌ی عناصر و اتفاقات داستان دست‌به‌دست ‌هم می‌دهند تا تصویری شبیه یک کاریکاتور پیش چشم خواننده ترسیم شود؛ تصویری که بااغراق درباره‌ی هریک از وقایع دردناکی که آکاکی با آن‌ها مواجه می‌شود، نهایتاً شکل‌وشمایل موقعیت‌های کمیک را به‌خود می‌گیرد، و این امتزاج تراژدی و کمدی، «شنل» را از سطح روایت یک ماجرای صرفاً دردناک بالاتر می‌برد. این است که روایت پراغراقِ ملال‌ و حقارت آکاکی آکاکی‌یویچ چنان باورپذیر و آشنا به‌نظر می‌رسد که گاهی از فرط دردناکی و در اوج تأثر می‌خنداند و این می‌تواند نهایت هنر یک هنرمند در برانگیختن احساس هم‌ذات‌پنداری باشد. نویسنده از همان ابتدا سرنخ‌هایی را برای پذیرش سرنوشت عجیب شخصیت محوری داستانش نشان می‌دهد: آکاکی آکاکی‌یویچ باشماخکین؛ نام نامتعارفی که عیناً از پدر به ‌ارث برده شده و پسوند فامیلی‌ای از ریشه‌ی کفش؛ نماینده‌ای از مایحتاج یک زندگی حداقلی؛ چیزی که اساساً از او دریغ شده. کارمند دون‌پایه‌ای که «نمی‌شد گفت چیزی از دیگران سر دارد. قد نسبتاً کوتاهی داشت، کمی آبله‌رو بود، رنگ مویش به قرمزی می‌زد و چشم‌هایش خوب نمی‌دید، یا این‌طور به‌نظر می‌آمد، شقیقه‌هایش تقریباً بی‌مو بود و هر دو گونه‌اش چین و چروک داشت و رنگ‌و‌رویش طوری بود که معمولاً به آن بواسیری می‌گویند.» او در اداره‌ای از روی اسناد رونوشت‌برداری می‌کند. به‌نظر می‌رسد که همه‌چیز برای او از پیش تعیین شده است؛ تاحدی که در مراسم غسل تعمیدش «شیونی می‌کرد و شکلک‌هایی درمی‌آورد که انگار از پیش می‌داند تقدیر برایش این‌طور خواسته که یک مشاور اسمی مادام‌العمر شود.» آکاکی نماینده‌ی طبقه‌ای است که بنابه شرایطی که جامعه به آن تحمیل می‌کند، هیچ‌گاه دیده نمی‌شود و هیچ انتخابی ندارد جز آن که تن به تقدیر ازپیش‌تعیین‌شده بدهد و به‌راحتی در طبقه‌ی خودش قابل‌جایگزین‌شدن باشد.
ازاین‌جهت می‌توان «شنل» را نقدی بر تفکر رایج ماتریالیستی حاکم بر روسیه‌ی تزاری دانست. روح این تفکر، از عنوان تا تمامی عناصر داستان را دربرگرفته:
– ظاهر آکاکی نامتعارف است و موقعیت اجتماعی‌اش، پایین. این‌دو بر رفتار دیگران با او تأثیر می‌گذارند.
– شنل نقشی حیاتی در زندگی آکاکی، جایگاه اجتماعی او و جان به‌دربردنش از سرمای تحمل‌ناپذیر سن‌پترزبورگ دارد.
– زندگی آکاکی به دو بخش قبل و بعداز شنل تقسیم می‌شود. بعداز ورود شنل «انگار زندگی‌اش بامعنی‌تر شده بود. انگار زن گرفته بود و کسی همیشه با او بود… اما این شریک زندگی چیزی نبود مگر همان شنل، با لایی کلفتی از پنبه و آستر محکمی که هیچ‌وقت پاره نمی‌شد.»
– فقر در تاروپود زندگی آکاکی تنیده شده است. او، بعداز دزدیده شدن شنل، از شدت درماندگی و سرما تب می‌کند و درحال احتضار است. در همین حال پزشکش می‌گوید «تابوتی از چوب درخت کاج برایش سفارش دهید، چون تابوتی از چوب بلوط برایش گران تمام می‌شود.»
– دیدگاه پتروویچ خیاط نسبت به شنل هم وجه دیگری از تأثیر ماتریالیسم را نشان می‌دهد؛ آن‌جاکه چیزی به‌سادگی یک تن‌پوش زمستانی -یک حق انسانی و بدیهی- دستاوردی بزرگ و امتیازی خارق‌العاده تلقی می‌شود.
به‌این‌ترتیب نه‌تنها شأن و جایگاه اجتماعی، بلکه عواطف و هیجانات انسانی و حتی ماقبل آن، موجودیت افراد در چنین جامعه‌ای تحت‌الشعاع ماتریالیسم رایج قرار می‌گیرد. درپایان هم وقتی روح خشمگین و سرکوب‌شده‌ی آکاکی دست به انتقام می‌زند، جامعه را به همان ترتیبی مجازات می‌کند که ماتریالیسم حاکم در طول زندگی‌اش او را محکوم به تحمل آن کرده بوده. گوگول در این مسیر کمتر دست به اکتشاف انگیزه‌ی آدم‌های داستانش می‌زند. او رفتارها و عکس‌العمل‌ها را در بستر یک جامعه نشان می‌دهد و می‌گذارد تا عناصر و اتفاقات داستان، خود نشان‌دهنده‌ی تأثیرات خود باشند.
ولادیمیر ناباکوف درباره‌ی آکاکی آکاکی‌یویچ می‌گوید: «به‌راستی او خود را رها کرد و بر حاشیه‌ی مغاک تنهایی‌اش به پرسه زدن پرداخت.»


۱ . The Overcoat
۲ . (Nikolai Vasilievich Gogol (1809-1852

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شنل - نیکُلای گوگول, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بوروکراسی, جمع‌خوانی, داستان کوتاه, شنل, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, نیکلای گوگول

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد