کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

یکپارچگی، زیبایی، شکوه

۴ اردیبهشت ۱۳۹۷

نویسنده: ابولفضل آقایی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شنل»۱ نوشته‌ی نیکُلای گوگول۲


داستان «شنل» داستانی است دست‌کم دو لایه؛ در لایه‌ی اول، نویسنده سعی در نشان دادن شرایط اجتماعی عصر خودش در روسیه و به‌خصوص شهر سن‌پترزبورگ دارد. این وانمایی البته، خودش را در روابط و شرایط اداری آن زمان بیشتر نشان می‌دهد؛ از تحقیر‌ شدن کارمندان دون‌پایه توسط بالادستی‌ها تا بدرفتاری و بی‌احترامی به ارباب‌رجوع و فساد در نظام دادرسی و سلسه‌مراتبی که نقش آن منطقاً باید برقراری عدالت باشد. در لایه‌ی دوم اما شنل در مرکز روایت قرار می‌گیرد. نویسنده بعداز شرح وضعیت آکاکی آکاکی‌یویچ، شخصیت اصلی داستان، در اداره و روابط او با همکاران و زندگی شخصی‌اش و همچنین پرداختن به «جریان آرام زندگی» او، که از غذا خوردن تا اونیفرم پوشیدنش طبق عادت را شامل می‌شود، شنل آکاکی‌یویچ را این‌طور توصیف می‌کند: «یقه‌اش سال‌به‌سال کوچک‌تر می‌شد، چون برای وصله کردن جاهای دیگرش به‌کار می‌رفت.» زخم‌های بی‌شماری ‌که در بستر زندگی کسالت‌بار و سراسر عادت او از‌سر تحقیر بر جسم‌ و جان آکاکی‌یویچ می‌نشیند، زندگی را هرچند برای او تحمل‌پذیر، لحظه‌به‌لحظه کوچک‌تر و تحقیرآمیزتر می‌کند. داستان حالا جهت دیگری می‌گیرد. مرد برای در امان ‌ماندن از تیغ تیز سرمای قطبی چاره‌ای جز پرداختن هشتاد روبل به خیاط ندارد. شنل باید برسد و عادت را برهم بزند. باید «جریان آرام زندگی» را برهم بزند. دست‌یافتن به شنل جدیدْ زندگی آکاکی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ «زندگی‌اش را بامعناتر می‌کند» و او را پرتحرک‌تر، و برای اولین ‌بار حتی در کار اداری‌اش اختلال ایجاد می‌شود. شنل همچون یک «مهمان نورانی» سر می‌رسد و برایش احترام به‌همراه می‌آورد. و این از همه‌چیز مهم‌تر است. حالا دیگر خبری از زخم‌های تحقیر نیست. شنل جدید وصله‌ای ندارد و یکپارچگی و زیبایی و شکوه، همه باهم، در آن نمایان است. اما چیزی نمی‌گذرد که شنل دزدیده می‌شود. گم می‌شود. و پیامد این اتفاق، چیزی نیست جز گم شدن آکاکی‌یویچ. شنل جدید ناپدید می‌شود و حالا تنها یک تلنگر آرام کافی است تا این چینی لرزان را نقش زمین و تکه‌تکه کند، داغان‌تر از قبل؛ تکه‌تکه‌هایی که دیگر راهی برای یک‌دست شدن‌شان نیست. این کار را آن «شخص مهم» در داستان انجام می‌دهد. آکاکی‌یویچ هم می‌میرد. مردن که نه، گم می‌شود؛ مثل شنلش.کمی بعد، روح سرگردانش برای بازیافتن شنل برمی‌گردد؛ شاید بتواند وجودش را دوباره به‌واسطه‌ی آن بازسازی کند، شاید بتواند یک ‌بار دیگر یکپارچگی، زیبایی و شکوه را به وجود ترک‌خورده‌اش بازگرداند. او بی‌قرار است و شاید تنها این «شنل» است که او را حتی از عذاب تحقیر در آن جهان هم نجات می‌دهد.


۱ . The Overcoat
۲ . (Nikolai Vasilievich Gogol (1809-1852

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شنل - نیکُلای گوگول, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, روسیه, شنل, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, نیکلای گوگول

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد