کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

گزارش یک عزیمت

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

نویسنده: آزاده شریعت
جمع‌خوانی داستان کوتاه «وِیکفیلد»۱، نوشته‌ی ناتانیِل هاثورن۲


وِیکفیلد مردی است که در سراسر عمرش آرام و بی‌حاشیه زندگی کرده. مردی وفادار به همسرش و خوش‌رفتار با او، تابع قانون و اجتماع. این سکون و یکنواختی به‌قدری در باور اطرافیانش ریشه دارد که وقتی تصمیم به سفر می‌گیرد، همسرش هیچ سؤالی از او نمی‌پرسد. او باور دارد که شوهر آرامش به‌زودی پس از یک سفر چندروزه بازخواهد گشت. اما این سفر، بیست‌سال طول می‌کشد. هاثورن با خواننده در آغاز داستان قراردادی امضا می‌کند؛ او می‌گوید داستان واقعی است، زیرا گزارشی است که در یک روزنامه خوانده. خواننده قبول می‌کند که هرچند داستان عجیب و دورازعادت به نظر می‌رسد، باورپذیر است، چون رخ داده. نویسنده تا پایان داستان این قرارداد را فراموش نمی‌کند. او زبانی گزارش‌گونه برای داستان انتخاب و آن را در زمان حال استمراری روایت می‌کند. او در سطرسطر داستان، رودررو با خواننده حرف می‌زند تا به او یادآوری کند: این یک «گزارش‌داستان» است و کسی تصمیم گرفته آن را روایت کند؛ گزارشِ داستان مردی که می‌خواهد از جامعه و خانواده‌اش فاصله بگیرد و از این ره خودشناسی کند. ببیند هویتش تا چه حد وصل به ظاهر همیشگی‌اش است؟ می‌خواهد بداند ویکفیلد بدون خانواده و جامعه کیست؟ ویکفیلد چقدر وابسته به عادت‌ها و نظم روزمره است؟ این انگیزه او را به یک گسست سوق می‌دهد. لباسش را عوض می‌کند و در نزدیکی خانه‌ی خودش مستأجر خانه‌ای دیگر می‌شود. حالا آدم‌ها او را نمی‌شناسند. او جدا از لباس‌‌های قدیم و خانه و همسرش برای تمام شهر غریبه است. و حالا از این مواجهه دچار ترس شده؛ ترس از بازگشت، ترس از شکاف کوچکی که ایجاد کرده و دارد عمیق می‌شود؛ شکافی که شاید دیگر پر نشود. قرار گرفتن در شیوه‌ی جدید زندگی، هر روز او را از خود گذشته‌اش دورتر می‌کند. ترک عادت‌های همیشگی و ترس‌های قدیمی باعث شکل گرفتن عادت‌ها و ترس‌های جدیدی می‌شود. درست است که درآغاز خودش تصمیم به این عزیمت گرفته، اما حالا مجموعه‌ی شرایط پای او را در جایگاه تازه محکم‌تر می‌کند. این‌ها کشمکش‌های درونی مردی است که از منِ سابقش کوچ کرده و دور شده. زنش را می‌بیند اما جرئت نمایش دادن این منِ تازه را ندارد. مسئله‌ی داستان، مسئله‌ی درونیات ویکفیلد است و هاثورن بامهارت آن را نمایش می‌دهد. او در طول داستان از زن ویکفیلد به‌عنوان «زن پاک‌طینت»، «زن نازنین»، «زن نمونه» و «زن وفادار» یاد می‌کند. ذهن خواننده را درگیر داستان و کشمکش دیگری نمی‌کند. داستانِ شخصیت دیگری جز آقای ویکفیلد را نمی‌گوید. زن ویکفیلد عاطفه و محبت او‌ را در اثر یکنواختی نمی‌دیده، اما هاثورن به تحلیل و بررسی دلایل بیرونی کوچ او نمی‌پردازد. نویسنده فقط آن‌چیزی را به ما نشان می‌دهد که به درون‌مایه‌ی داستانش مرتبط است. مهم نیست که ویکفیلدِ بی‌حاشیه از فرط بی‌حاشیه بودن دیده نمی‌شده. مهم نیست که وفادار و بااخلاق بوده. مهم نیست که بعد از او سرنوشت همسرش چه شده. مسئله‌ی داستان این است که یک انسان تصمیم به ترک عادت‌ها و روزمرگی‌هایش می‌گیرد و حاضر است بهای آن را، هرچند سنگین و حتی غیرانسانی، بپردازد تا با خودش روبه‌رو شود. ما همیشه داستان آدم‌هایی را خوانده‌ایم که مانده‌اند، که وفادار بوده‌اند و همیشه آدم‌های رفته را ملامت کرده‌ایم؛ داستان مِرگان‌ها پس از سلوچ‌ها را خوانده‌ایم. هاثورن به ما داستان رفتگان را می‌گوید. یادآوری می‌کند که گاهی آدم‌ها از خودشان هم عزیمت می‌کنند.


۱. Wakefield
۲ . (Nathaniel Hawthorne (1804-1864

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, وِیکفیلد - ناتانیِل هاثورْن دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, رمانتیسم, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, ناتانیل هاثورن, ویکفیلد

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد