نویسنده: آزاده شریعت
جمعخوانی داستان کوتاه «سه غریبه» نوشتهی تامس هاردی
تامس هاردی شاعر طبیعتگرایی بود که از معماری به ادبیات روی آورد. او بیشتر به شعر متمایل بود، اما رمان را مایهی کسب درآمد میدانست. توجه هاردی به طبیعت و روحیهی رمانتیک شاعرانهاش در داستانهای او با توصیفها و استعارههای خاص خودنمایی کرده. داستان کوتاه «سه غریبه» بروز این دو ویژگی را بهخوبی نمایش میدهد. داستان با شرح جزییات دقیق جغرافیای مکانی شروع میشود و این جزیینگری تا وصف خانهی چوپان و مهمانی او به مناسبت غسل تعمید دخترش پیش میرود. او برای نشان دادن گذر زمان به گفتن جملهای ساده و دمدستی قناعت نمیکند و با عبارت «عقربهی پر لگد خوردهی ساعت» گذر زمان را به خواننده نشان میدهد. توجه بیش از حد به این جزییات، گره داستان را به تعویق میاندازد. غریبهی اول سرزده و بیدعوت وارد مهمانی و جمع خودی میشود. چوپان و همسرش، نه با رضای دل اما به سبب میزبان بودن، پذیرای او میشوند. غریبه مردی لاقید است. به شکل نامتعارفی با جمع خودمانی میشود و خودش را در مهمانی جا میکند. افراد بومی حاضر در مهمانی از رفتار او و گفتههایش دچار تردید میشوند. تامس هاردی گرچه در ساخت صحنه و مکان به راه قدما و نویسندگان کلاسیک پیش از خود رفته و در توصیف زیادهروی کرده، اما در ساخت شخصیت و ارائهی اطلاعات گامی به پیش نهاده و حالا بدون مستقیمگویی با استفاده از دیالوگها و ساخت فضای مشکوک، مهمانی را به شبی آبستن حوادث بدل میکند. حالا افراد حاضر در مهمانی با در نظر گرفتن حرمت مهمان او را سؤالپیچ میکنند تا شاید هویت واقعیاش را کشف کنند. ورود غریبهی دوم اما رشتهی افکار آنها را پاره میکند. دو غریبه به سبب موضع مشترکشان به تعبیر هاردی «با یکدیگر همنشین میشوند» و گویی این همنشینی بر جو مهمانی غالب میشود. زن صرفهجوی چوپان که برای برپایی ضیافت و حذر از ریختوپاش زیاد، برنامهریزی کرده بوده، در مقابل پرخوری و پررویی غریبهها مستأصل میشود. جمع تسلیم غریبهها شده و دل به پیشآمد داده. هاردی از آغاز داستان برای کاراکترهایش شغل و پیشهای در نظر گرفته و آنها را به واسطهی حرفهشان معرفی میکند. غریبهها نیز از این قانون مستثنی نیستند و مجبورند خودشان با شغلشان معرفی کنند. غریبهی اول نردهساز است، اما غریبهی دوم شغل مرموزی دارد که با خواندن شعری آن را توصیف میکند. او خودش را مأمور قانون معرفی میکند که برای دستگیری دزد گوسفند آمده. ورود غریبهی سوم در همین لحظه چوپان و مهمانانش را در شرایط گیجکنندهی جدیدی قرار میدهد که دیگر قدرت تمیز درست و نادرست را ندارند. غریبهی سوم با دیدن افراد داخل خانه پا به فرار میگذارد. غریبهی دوم به دزد بودن او شک میکند و مردم بومی را مأمور دستگیری او میکند. مردم دهکده امر او را اطاعت میکنند و به دنبال غریبهی سوم راه میافتند. راوی دانای کل قضاوتگر داستان از مداخله در روند داستان اجتناب نمیکند و با توصیفاتی مثل «مأمور مخوف خاکستریپوش» و «غریبهی بختبرگشته» احساس خود را به خواننده منتقل میکند. اهالی روستا با چماق و چنگک به نام قانون در پی دستگیری دزد میروند. آلت قتل اگر به نام قانون قتلی مرتکب شود، به وسیلهای مقدس بدل میشود. دو غریبهی اول در خانهی چوپان سر سفرهی ضیافت مردم، مشغول خوردن و نوشیدن هستند و منتظر نتیجهی کار اهالی روستا. مردم روستا مشغول اجرای قانون و دستور مأمور. به نظر غریبهها آنها افراد سادهای هستند که به اشارهای دست به هر کاری میزنند. چوپان چنان جمع را هدایت میکند که گویی گلهی گوسفندان را. غریبهها پس از به ته رساندن خوراکیها به راه خود میروند. مردم غریبهی سوم را که به گمانشان دزد است، دستگیر میکنند، اما زمان تحویل او به پاسبان متوجه میشوند دزد همان غریبهی لاقید اول بوده و غریبهی سوم برادر و مدافع اوست. مجازات بیرحمانهای برای دزد فریبکار در نظر گرفته میشود، اما دل روستاییان با فراری همراه است. او تنها یک گوسفند دزدیده، اما یکی از همان مردم است که به سبب زیرکی، مأمور و قانون را به طرز تحسینبرانگیزی فریب داده؛ قانونی که توسط قانونگذار وضع میشود و مردم مجبور به اجرای آن هستند. دزد باهوش برای همیشه از قانون میگریزد و به جمعیت شهر پناه میبرد. چوپان و همسرش سالها بعد فوت میکنند و دختری که به یمن وجودش مهمانی برپا شد، عاقلهزنی خانهدار میشود. پایانبندی داستان به سبک قصهوار سنتی طرحریزی و سرانجامِ تمام کاراکترها مشخص شده است. تامس هاردی در روایت جذاب پازلگونهای که رنگ و بوی پلیسی دارد، شرح زندگی مردمی را میگوید که به نام قانون مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. او این مردم و این داستان را در روایتی بدون تاریخ مستند به تصویر میکشد، چرا که نسبیت قانون و سوءاستفاده از آن در جامعهی انسانی کیفیتی ازلی-ابدی دارد.