کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

وقتی تمام تخم‌مرغ‌هایت را در یک سبد بچینی

۱۵ شهریور ۱۳۹۷

نویسنده: نگار قلندر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «تخم‌مرغ»، نوشته‌ی شروود اندرسن


شرود اندرسن در داستان کوتاه «تخم‌مرغ» کادری از رویای آمریکایی را به تصویر می‌کشد. او زیاده‌خواهی پدر و مادر راوی داستان را برای داشتن زندگی بهتر یا آن‌چه او در داستان با اصطلاح «هوس آمریکایی» از آن یاد می‌کند، درون‌مایه‌ی اصلی داستانش قرار می‌دهد و در همان پاراگراف‌های ابتدایی داستان موضوع را مطرح می‌کند تا خواننده بدون حاشیه متوجه اصل ماجرا شود. راوی بی‌نام داستان خاطرات دوران کودکی‌اش را برای مخاطب بازگو می کند و روند ناکامی مادر و پدری را که درگیر رویای ترقی و پیشرفت هستند، به شکلی خطی روایت می‌کند.
راوی در اولین جمله پدرش را آدمی سرزنده و مهربان معرفی می‌کند و از شور و حال زندگی او تا پیش از ازدواج می‌گوید. ازدواج و به دنیا آمدن بچه اما هوس آمریکایی را در پدر و مادر راوی بیدار می‌کند و بعد از آن دیگر خبری از شادی نیست. البته راوی مقصر احتمالی این ماجرا را مادر و خیال‌پردازی‌های بلندپروازانه‌ی او می‌داند که پدر را وا می‌دارد تا آن‌چه را که دارد بفروشد و کار مستقلی راه بیندازد. شروع کار مرغداری پایان شادی خانوادگی آن‌هاست. تخم‌مرغ از این‌جا وارد داستان می‌شود و تا پایان موتیف تکرارشونده‌ای باقی می‌ماند؛ حتا بعد از این که پدر شغل مرغداری را رها می‌کند.
اندرسن از این موتیف استفاده می‌کند تا هم‌زمان لایه‌ی جدیدی در داستان بسازد. تخم‌مرغ که انگار نماد شکنندگی آرزوهای پدر و مادر شده، عامل دلمردگی و انزجار راوی هم هست. او معتقد است که دلمردگی‌اش به این خاطر است که دوران کودکی‌اش را در مرغداری تاریکی گذرانده که تخم‌مرغ‌هایش برای جوجه شدن باید هزار و یک مصیبت را از سر می‌گذراندند و البته اغلب اوقات هم در نهایت می‌مردند. اندرسن با این اشارات بین تخم‌مرغ و رویایی امریکایی که تنها از دور زیباست، این‌همانی برقرار می‌کند؛ مثل جایی که راوی اشاره می‌کند: «انسان آن همه به یک جوجه امید می‌بندد و این‌طور ناجوانمردانه ناامید می‌شود.»
بعد از شکست مرغ‌داری خانواده تصمیم می‌گیرد -باز هم به اراده‌ی مادر- برای باز کردن رستوران به شهر دیگری برود. پدر جوجه‌های ناقصی را که در الکل نگه داشته و معتقد است برای مردم جالب هستند و می‌توانند محل کسب درآمد باشند، همراه خودش می‌آورد. اندرسن باز به موتیف سمبلیک تخم‌مرغ و جوجه باز می‌گردد تا نشان بدهد که پدر هنوز به نتیجه امیدوار است و همین باعث می‌شود که نتیجه‌ی بی‌حاصل کار قبلی‌اش را با خودش داشته باشد.
رستوران در ایستگاه قطار به راه می‌افتد و مشتریانی هم به آن رفت و آمد می‌کنند، اما جاه‌طلبی و شوق ترقی دست از سر آن‌ها برنمی‌دارد، تا این که پدر تصمیم می‌گیرد برای جلب مشتریان بیش‌تر هنرنمایی کند. این بار هم تخم‌مرغ وارد صحنه می‌شود و پدر برای جلب نظر مشتری‌اش که می‌داند پسر یکی از تجار است، تصمیم می‌گیرد نمایشی جذاب با تخم‌مرغ راه بیندازد. او تمام توانش را به کار می‌گیرد، از تلاش برای صاف نگه داشتن تخم‌مرغ تا وارد کردنش به یک بطری خالی، و همه بی‌نتیجه می‌مانند. در نهایت وقتی مشتری کلافه بلند می‌شود تا برود او تخم‌مرغی به سمتش می‌اندازد تا با شکستن تخم‌مرغ حباب آرزوهای پدر هم بشکند. در انتهای داستان پدر با تخم‌مرغی در دست پیش خانواده‌اش می‌رود و از ناکامی‌اش می‌گوید.
دایره‌ی داستان اندرسن در صحنه‌ی آخر داستان کامل می‌شود؛ جایی که راوی وقتی صبح از خواب بیدار می‌شود، مدت زیادی خیره به تخم‌مرغ روی میز نگاه می‌کند. و انگار رویای ترقی در سر او در حال جوانه زدن است وقتی اعتراف می‌کند پیروزی همیشه با تخم‌مرغ است. او به دلیل وجود تخم‌مرغ یا همان رویای جاه‌طلبانه فکر می‌کند و با این جمله که «اصلاً تخم‌مرغ چرا باید باشد و برای چه از تخم‌مرغ، مرغ به وجود می‌آید که دوباره تخم بگذارد»، خبر از بازتولید و تکرار جاه‌طلبی‌ای می‌دهد که تمامی ندارد و مدام از دلش هوس ترقی بیش‌تری بیرون می‌آید. درون‌مایه‌ی داستان اندرسن با این جمله دوباره تکرار می‌شود.
اندرسن داستانش را بر مضمون جاه‌طلبی طرح‌ریزی می‌کند و او با توصیف‌های مستقیم راوی از پدر و مادرش این را در طول داستان بسط می‌دهد. اما این مضمون در داستان به طور ضمنی با موتیف تخم‌مرغ هم ساخته می‌شود، تا در پایان نویسنده بتواند با استفاده از آن راوی را در موقعیت مشابهی قرار دهد -اگرچه خودش از این موضع بی‌اطلاع است- تا در نهایت داستان با اعتراف راوی به این که قضیه تخم‌مرغ هنوز برایش حل نشده، تمام شود و این تسلسل در ذهن مخاطب ادامه پیدا کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, تخم‌مرغ - شروود اندرسن دسته‌‌ها: تخم‌مرغ, جمع‌خوانی, داستان کوتاه, شروود اندرسن, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

ادیسه‌ای در بزرگ‌راه

گذار

درختی زیر سایه‌ی ریشه

سهراب این ‌بار کشته نشد رها شد

بررسی نقش زمینه در داستان کوتاه «بزرگ‌راه»، نوشته‌ی حسین نوش‌آذر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد