کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

قلم شنوا، خاموشی پرغوغا

۱۷ مهر ۱۳۹۷

نگاهی به رمان «خاموش‌خانه» اثر‌ ساناز زمانی، منتشرشده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۹۷ در هفته‌نامه‌ی کرگدن
نویسنده: المیرا کرم‌نیای‌فر


«جایی خوانده بودم که همه‌ی گناهان شکل تغییریافته‌ای از دزدی هستند…»
یک دستگاه استراق‌سمع، چقدر می‌تواند هولناک باشد؟ این پرسشی است که هر خواننده‌ای در مواجهه‌ی ابتدایی با رمان «خاموش‌خانه» از خود می‌پرسد. کشف رازهای پنهان دیگران، حتا تصورش، ابتدا لذت عجیبی به آدم می‌دهد؛ مثل شخصیت اصلی داستان، یعنی کوروش، هر کسی را به جهانی می‌بَرد که گویی بازگشتی نیست. موتیف راز و رازگشایی از اسطورها تا به امروز همیشه وجود داشته؛ وسوسه‌ای که به این راحتی قابل چشم‌پوشی نیست. در هر روایت این‌چنینی آن کسی که رازی بر او مکشوف شده، محکوم به فناست. کوروش به دنبال رازهای پنهان جامعه‌اش می‌رود: از روابط پشت پرده‌ی شغلی تا روابط عاطفی و خانوادگی‌اش. او نماینده‌ی نسلی است که نه چندان هیجان تحول دارد و نه حاضر است به خاطر منافعش تن به مناسبات فاسد بدهد: یک انسان رقیق. او درباره‌ی خودش می‌گوید: «کارمندی، دست‌کم با تمایل درونی‌ام به رخوت و روال روزمرگی جور درمی‌آمد.» اما ورود ناگهانی آن دستگاه نامألوف زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. از جهتی می‌توان دستگاه عجیب را نماد رسانه دانست؛ خودکاری که می‌تواند بشنود و استراق‌سمع کند. اما این قلم شنوا توانایی نوشتن آن اسراری را که می‌شنود، ندارد. «خاموش‌خانه» یادآور عصر خفقان مطبوعاتی دهه‌ی هفتاد است؛ قلم‌های الکنی که اسرار زیادی را با خود حمل می‌کردند. این دستگاه عجیب، زندگی راوی را مختل می‌کند؛ آن‌قدر که دیگر احساس می‌کند در خانه‌اش تنها نیست. همه‌ی زندگی‌اش معطوف به اصواتی است که خودکار به گوشش می‌رساند. اگرچه او در برابر حقایقی که بر او آشکار می‌شود، دست به عمل می‌زند، اما همه‌ی اعمالش شکلی از انفعال دارد؛ نمایشی از انسانی که علی‌رغم دانستن تباهیِ آشکار صرفاً دندان به دندان می‌ساید. انگیزه‌ فقط شنیدن است: یک نظاره‌گر منفعل. راوی جایی خود را مجرم می‌پندارد. خواننده با موقعیت متناقضی رو‌به‌رو می‌شود. آیا این شیوه‌ی آگاهی از تباهی پنهان کار درستی است؟ به آن باید واکنش نشان داد یا نه؟ مسأله این‌جاست که آن قلم صرفاً شنوا کافی نیست. شخصیت داستان توانش را از دست داده است. نه تنها کوروش (شخصیت اصلی و راوی) که تمامی افراد حاضر در این داستان، تنها هستند؛ چه در روابط شخصی و عاطفی، و چه در بعد اجتماعی و سیاسی. جامعه‌ای که از فقدان اتحاد یکپارچه رنج می‌برد… نویسنده نسل قبل از کوروش را با مهارت از داستان حذف کرده است. خانه‌ی پدری کوروش متروک است. پدرش تمام اموالش را در گاوصندوق پشت کتاب‌هایی پنهان کرده که دیگر خوانده نمی‌شوند. در خلال روایت «خاموش‌خانه» نمونه‌های زیادی از مفهوم فراموشی دیده می‌شود؛ نسیانی که قدرت ایستادگی را از انسان می‌گیرد. در داستان همه‌ی افراد یکدیگر را فراموش می‌کنند یا شاید به عمد خود را بی‌تفاوت نشان می‌دهند.
کوروش یک بی‌عمل است. در جایی از داستان اعتراف می‌کند: «ایستادن و بی‌عملی به من آرامشی می‌داد که می‌دانستم تقلبی، پوچ و ناپایدار است. باید به زودی با عواقب هیچ کاری نکردن مواجه می‌شدم. عذاب‌آور است آدم چیزی را بخواهد، ولی میلی به تلاش برای به دست آوردنش نداشته باشد.» انفعالی که باعث می‌شود در جای‌جای داستان مظلوم دست‌به‌دامان ظالم شود؛ تظلم‌خواهی درمانده‌ی شخصیت‌ها که همواره مأمن را گم کرده‌اند. داستان در زمستان -اواخر بهمن- می‌گذرد؛ زمستانی که اگرچه نوید خرداد ۷۶ را می‌دهد، اما گویی تمامی ندارد. نویسنده تاریخ مناسبی را برای داستانش انتخاب کرده است: زمستانی فراگیر که خبر از انجماد مفاهیمی می‌دهد که راوی در احیای آن ناتوان می‌ماند؛ از عشق تا نجات خواهرش و افشای فساد سیستمی که برای آن‌ها کار می‌کند.
«خاموش‌‌خانه» غیر از شخصیت‌های انسانی، یک شخصیت غیرانسانی مهم دارد: همان خودکار کذایی. شیئی که از ابتدا تا انتهای داستان و حتا بعد از این که کتاب بسته می‌شود، در ذهن خواننده می‌ماند. آیا همواره خاموش می‌ماند؟ ساناز زمانی در اولین کتاب منتشرشده‌اش، توانایی و مهارتش را در داستان‌گویی، خلق فضاها و درون‌مایه‌ای قابل‌تأمل نشان داده است. او بیش‌تر از هر چیز خوب توانسته برهه‌ای از تاریخ ایران را به نمایش بگذارد که هر کسی با خواندنش از خود بپرسد چقدر در این خاموشیِ پرغوغا سهیم است؟ داستانی که با سوالی وسوسه‌گر در ذهن آغاز می‌شود، اما در نهایت خواننده را با سوالات عمیق‌تری مواجه ‌می‌کند: من در پستوی افکارم چه صداهایی را خاموش کرده‌ام؟

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, هفته‌نامه‌ی کرگدن دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, ساناز زمانی, نشر نیماژ, نقدنامه, هفته‌نامه‌ی کرگدن

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد