شمارهی سیونهم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۹۷ در روزنامهی اعتماد
ستاره و ستارهسازی -فارغ از این که آن را سازوکار درستی بدانیم یا نه و بپسندیم یا نه- جزئی از زندگی زمانهی ماست؛ جزئی انکارناپذیر و تفکیکناپذیر از زیست معاصر. ورود اینترنت و توسعهی شبکههای اجتماعی، کیفیت این پدیده را هم مثل خیلی چیزهای دیگر دستخوش تغییرات زیاد کرده. اگر قدیمتر جامعهی ستارگان محدود میشد به فوتبالیستها و خوانندهها و بازیگرهایی که بهطور رسمی و با نظارتهای فنی و محتوایی متخصصان و پیشکسوتان و کارشناسان و البته در بعضی موارد هم رابطه و پارتیبازی وارد عرصه میشدند، حالا علاوه بر آن دخترخانم سالندار یا مزوندار و آن گلپسر هشتنهسالهی خوشلهجه و مامان فلانی و بابای بهمانی، کلی هم بازیگر و خوانندهی خودخوانده داریم که به روشهای درست یا نادرست و صادقانه یا ناصادقانه برای خودشان هوادارانی جمع کردهاند و در مسیر ستاره شدن قرار گرفتهاند. همین خودخواندگی عامل مهمی است که تفاوت ستارههای نسل قدیم و جدید را رقم میزند. ستارههای قدیم -از فردین گرفته تا پوری بنایی و از حمیرا گرفته تا شجریان- علاوه بر محبوبیت عام، مقبولیت اجتماعی هم داشتند. بیشتر ستارههای جدید اما، بهرغم محبوبیتی که دارند، فاقد مقبولیت عامند. همین است که بسیاریشان تلاش میکنند تا از این خودخواندگی عبور کنند؛ این عبور، دگردیسیای است که برای آنها مقبولیت عام را -دستکم در بخش یا قشری از جامعه- به ارمغان میآورد. طرفه آن که اصحاب سیاست و رسانه در سرزمین ما، چه در مقام پوزیسیون و چه در جایگاه اپوزیسیون (میخواهد فلان کاندید ریاستجمهوری باشد یا فلان شبکهی تلویزیونی فارسیزبان لندننشین) غافل از این مساله که از شم بازاریابی و بیاصولی بسیاری از ستارههای جدید نشأت میگیرد، برای تامین اهداف کوتاهمدت سیاسی و تبلیغاتیشان دست به دست ایشان میدهند و به این ترتیب خواسته و ناخواسته فقدان مقبولیت آنان را -دستکم برای بخش یا قشری از جامعه- برطرف میکنند؛ هرچه باشد همانقدر که بخشی از جامعهی ما تحتتأثیر فلان شبکهی تلویزیونی است و آنچه را که آن شبکه تبلیغ کند، مجاز میداند، بخش دیگری از جامعهمان هم به پوزیسیون گرایش دارد و بعد از نشستن فلان کاندیدای ریاستجمهوری کنار یک خوانندهی خودخوانده، او را جدی میگیرد و میرود آثار آن خواننده را گوش میکند. به فلان ستارهی جوان که طبعا نمیشود خرده گرفت که چرا داری به هر دری میزنی و نان را به نرخ روز میخوری و با هر بادی به هر سویی میروی، این بخشی از -یا شاید حتا تمام- کیفیت و ماهیت اوست، اما از سیاستمداران و اصحاب رسانه -هم در پوزیسیون و هم در اپوزیسیون- میشود سوال کرد که چرا برای تامین منافع کوتاهمدتتان دستبهدامان کسانی میشوید، به کسانی مشروعیت و مقبولیت میدهید، و برای جوانان کشور الگوسازیهایی میکنید که تبعات بلندمدت دارند و تأثیرات نامناسب فراوان… از گفتن بعضی حرفها زبان آدم میسوزد، از نگفتنشان مغز استخوان.
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا