کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

چهار روایت از آدم‌ها

۲ آذر ۱۳۹۷

نگاهی به مجموعه‌داستان «استهبان در صدای باد و خاک گم بود» اثر بهاءالدّین مرشدی، منتشرشده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۷ در هفته‌نامه‌ی کرگدن
نویسنده: گلناز دینلی


«استهبان در صدای باد و خاک گم بود» مجموعه‌داستانی شامل چهار داستان بلند است که در عین استقلال موضوع، در بن‌مایه‌هایی نظیر «عواطف و ارتباطات انسانی»، «تنش میان انسان‌ها»، «گیرافتادگی و اجتناب‌ناپذیری» و برخی ویژگی‌های نثری و روایی با هم اشتراک دارند. اجتناب از توصیف صحنه و شخصیت، گفت‌وگومحوری و نثر ویژه‌ای که گاه قواعد دستوری زبان را دستکاری می‌کند، از ویژگی‌های بارز داستان‌های این مجموعه است. نقطه‌ی اشتراک دیگر این داستان‌ها رازوارگی، بی‌علتی، جبرگونگی، چاره‌ناپذیری و محکومیت به سازش و تسلیم است و از این جهت می‌توان این مجموعه را مجموعه‌ای از داستان‌های موقعیت دانست.
در داستان «استهبان در صدای باد و خاک گم بود»، همه‌چیز معلق است؛ درست مثل یک برزخ. یک دور تکرارشونده است. همه‌چیز مثل همان وقت است که مرده‌ها مرده‌اند؛ مثل موسوی که مدام دنبال قبر مادرش می‌گردد و آن را پیدا نمی‌کند، مثل دعوای مادر موسوی و پیراسته که از آن دنیا بوده و هنوز هم هست، مثل نخی که وقت مردن توی چشم میرزاخان بوده و هنوز هم هست، مثل میرزاخان که هرگز نفهمیده دایه‌اش مرده و هنوز هم آن را باور نمی‌کند، مثل اندوه مادربزرگ که تمامی ندارد… همه‌چیز درحال تکرار است و میان این تکرارهاست که استخوان‌بندی داستان شکل می‌گیرد و معنا ساخته‌ می‌شود. «استهبان در صدای باد و خاک گم بود» روایت عواطف، روابط، دریافت‌ها، تلقین‌ها و تلقی‌های آدم‌هاست؛ ماجرای مردگانی است که طی یک شب تا صبح در یک قبرستان قدیمی رخ می‌دهد. این داستان از حیث مکان‌مندی و پرداخت اندکش به جغرافیای داستانی و تعدد شخصیت‌ها از دیگر داستان‌های این مجموعه متمایز است.
داستان «تو می‌خوای جنگ راه بندازی»، دومین داستان مجموعه، روایتی اپیزودیک از کشمکش میان یک زوج است که در پس‌زمینه‌ی یک جنگ بیرونی اتفاق می‌افتد. راوی سوم‌شخص در هر اپیزود به ذهن یکی از دو شخصیت محوری داستان نزدیک شده و اتفاق مشابهی را روایت می‌کند. به‌این‌ترتیب، در بستر این تغییر زاویه‌ی دید، تفاوت‌ها‌ و سوءتفاهم‌ها به وجود می‌آیند، تنش بالا می‌گیرد و در انتها ‌یک جنگ تمام‌عیار اتفاق می‌افتد. فضاسازی در این داستان در خلال رفت و برگشت سریع گفت‌وگو میان دو شخصیت و تلفیق فضای جنگ بیرونی (که به وسیله‌ی اخبار رادیو شکل می‌گیرد) با تنش میان زوج، انجام‌ می‌گیرد و التهاب و تشنج فضا به مخاطب منتقل می‌شود.
تنش در سومین داستان، با طرح یک سوال آغاز می‌شود: «پسرم! ببین چه کسی به در می‌کوبه؟» این‌بار تنش میان دو نسل است. با طرح این سوال ساده، جنگی تاریخی آغاز می‌شود؛ جنگی که هیچ‌گاه گریزی از آن نبوده، یک جنگ نابرابر.
«شاید من نخوام در این جنگ شرکت کنم اما ناچار به تن دادن به این جنگ هستم. جنگی که قراره بین من وپدرم اتفاق بیفته. ما سربازان یک جنگ خودخواسته‌ایم.» نویسنده با تمسک به تراژدی تاریخی پدرکشی‌فرزندکشی، تمثیلی از تقابل میان دو نسل ‌به نمایندگی از دو تفکر سنتی و مدرن‌ را خلق کرده و در پایان خواننده را با این سوال رها می‌کند که به‌راستی مغلوب حقیقی این جنگ کدام است؟
«یه موجود دل‌بخواه» آخرین داستان این کتاب است که به لحاظ منطق روایی، می‌توان آن را فانتزی‌ترین داستان این مجموعه دانست. تنشی که از آغاز جزء لاینفک داستان‌های این مجموعه بوده، در این داستان شکلی متفاوت به خود گرفته و جهان داستانی به‌کل دیگرگونه‌ای را خلق می‌کند. «بچه و تمنای بچه سرتاسر وجود شوهرم رو پر کرده. امروز صبح این سوال رو از من پرسید: تو فکر می‌کنی اونو باید کجا جا بدیم؟» تمنای داشتن بچه درحالی وجود مرد را پر کرده که زن آماده‌ی پذیرش آن نیست و کشمکش تعیین‌کننده‌ای، سر این که بچه را کجا جا بدهند، میان زوج درمی‌گیرد.
نویسنده در این مجموعه با پرداختن به موضوعاتی عمیقا انسانی در بستر موقعیت‌هایی شگرف، تراژدی و کمدی را درهم آمیخته و در خلال این امتزاج است که دور و تسلسلی را روایت می‌کند که در هرکدام از داستان‌ها به‌نحوی شخصیت‌های داستان و مخاطب‌هایش را به چالش می‌کشد و همان‌جا رها می‌کند تا این دور از چرخش نایستد؛ همان‌طور که در واقعیت هم نخواهد ایستاد.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, هفته‌نامه‌ی کرگدن دسته‌‌ها: بهاءالدّین مرشدی, پیشنهاد ما, نشر هونار, نقدنامه, هفته‌نامه‌ی کرگدن

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد