کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

میراث سیاه

۱۷ آذر ۱۳۹۷

نویسنده: ابوالفضل آقائی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «طویله‌سوزی»، نوشته‌ی ویلیام فاکنر


داستان «طویله‌سوزی» جهانی تیره و تار را نمایش می‌دهد؛ جهانی دایره‌وار که هرگونه تلاش و دویدنی در آن محکوم به بازگشت به نقطه‌ی اول است. ویلیام فاکنر برای نشان دادن هر چه بهتر این جهان، داستان خود را، و زبان سیال و گاه سخت‌فهم خود را، بر دو بن‌مایه‌ی اصلی داستان‌های ناتورالیستی بنا می‌کند. اولین بن‌مایه، نمایش عریان پلشتی‌هاست. این مسئله، هم در شخصیت‌پردازی و هم در فضاسازی، خودش را به خوبی نشان می‌دهد. پدر خانواده، که بار اصلی داستان بر دوش اوست، به عنوان صادرکننده‌ی اصلی و همیشگی شر در جای‌جای داستان حضور دارد. هر جا که پدر حضور داشته باشد، رنگی از خیر دیده نمی‌شود و سایه‌اش بر سر تمام شخصیت‌ها نیز سنگینی می‌کند؛ شخصیت‌هایی که زیر این سایه چاره‌ای ندارند، جز فرمان بردن و سرخوردگی. او، همان‌طور که دو قاطر را کتک زده، کشیده‌ای توی گوش پسرش می‌خواباند، به دخترش توهین می‌کند و او را هم‌پایه‌ی خوک خطاب می‌کند و زنش را که می‌خواهد مانع خالی کردن نفت مخزن چراغ توسط او شود، به دیوار می‌کوبد. او که عمل مرکزی داستان، یعنی طویله‌سوزی را نیز انجام می‌دهد، نماد خشونت و حیوان‌صفتی معرفی می‌شود. سیاهی و پلشتی را در فضاسازی داستان نیز به وضوح می‌توان دید؛ از انباری که رئیس دادگاه در آن قضاوت می‌کند و بوی پنیر می‌دهد گرفته تا خانه‌ی درب‌وداغانی که فقط به درد خوک‌ها می‌خورد و طویله‌هایی که جز خاکستر چیزی از آن‌ها باقی نمی‌ماند. رنگ‌های داستان هیچ‌کدام صورت خوشی ندارند و مکان‌ها همه عاری از روح سرزندگی‌اند. فاکنر برای این که بتواند این زشتی را هرچه عریان‌تر و عیان‌تر نشان بدهد، داستان را از زاویه‌دید محدود به یک کودک ده‌ساله روایت می‌کند. به این ترتیب از روح حساس کودک استفاده می‌کند و از دریچه‌ی نگاه سفید او جهان تیره‌وتار داستان را با شدت بیش‌تری پیش چشم‌های خواننده قرار می‌دهد؛ حتا در قسمت‌هایی از داستان مستقیماً به ذهن او راه پیدا می‌کند و سعی می‌کند در این موضوع عمیق‌تر شود.
دومین بن‌مایه به ارث رسیدن خصلت‌هایی از انسان است که معمولاً چندان دلخواه نیستند؛ خصلت‌هایی که نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه منتقل می‌شوند و نسل‌های بعدی، بدون آن که بخواهند، قربانی قرار گرفتن در این چرخه‌ی مدام می‌شوند. کسی که در این چرخه قرار می‌گیرد، راهی جز پذیرفتن و حک شدن آن خصلت بر سینه‌اش ندارد و هر گونه فرار از آن را بی‌حاصل می‌یابد. آن‌چه «طویله‌سوزی» به ارث می‌رسد، فلاکت انسانی است. ویلیام فاکنر در این داستان نشان می‌دهد که علاوه بر ویژگی‌های فیزیولوژیک و آناتومیک، فلاکت و فقر نیز می‌تواند به ارث برسد. تعبیر خون کهنه، که او چندین بار در داستان به آن اشاره می‌کند، کلید‌واژه‌ی ورود داستان به این بن‌مایه است؛ گویی این خون به شکلی نامحسوس در سطرسطر داستان جریان پیدا می‌کند و در نهایت انتهای داستان را به ابتدای آن وصل می‌کند. آن‌چه در این بن‌مایه خودش را بیش‌تر نشان می‌دهد، یکی روند تغییر یا به عبارت بهتر مسخ کودک از ابتدا تا انتهای داستان است و دیگری ناتوانی در سرباز زدن او از این میراث. مورد اول را می‌توان در نحوه‌ی نگاه کودک به جهان با توجه به اعمال و رفتار پدر جست‌وجو کرد. او که در ابتدا در دروغ گفتن تردید می‌کند و بعد با خشم و تنبیه پدرش مواجه می‌شود، در انتها همراه با پدر در مقابل حرف قاضی واکنش خشم‌آگینی نشان می‌دهد و درست همان‌جاست که اولین بار با مهر تأیید پدر مواجه می‌شود. این تغییر را به شکلی استعاری، حتا در نحوه‌ی راه رفتن پدر و پسر هم می‌توان مشاهده کرد. نویسنده در جمله‌های پایانی داستان کودک را حین راه رفتن شق‌و‌رق توصیف می‌کند. در حالی که در جای‌جای داستان پیش از این، پدر را با این ویژگی توصیف کرده بود. مورد دوم را هم می‌توان از دقت در رخداد نمادین و پایانی داستان درک کرد؛ آن جا کودک ده‌ساله طغیان می‌کند و از فرمان سرباز می‌زند، اما بعد از این اتفاق برای او چیزی جز تنهایی و سرخوردگی نمی‌ماند. حالا او در حالی که ناخودآگاه مسخ‌شده و پدرش را در ذهن، برخلاف گذشته شجاع می‌خواند، در جنگلی تاریک گیر افتاده و مجبور است به پشت سرش نگاه نکند تا رو به جلو، خودش را برای انتقال فلاکت جاری در خونش به نسل بعد آماده سازد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, طویله‌سوزی - ویلیام فاکنر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, طویله‌سوزی, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, ویلیام فاکنر

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد