کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مدیر مدرسه شصت‌ساله شد

۳ بهمن ۱۳۹۷

شماره‌ی پنجاهم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۰۳ بهمن ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی اعتماد


جلال آل‌احمد در روشنفکری معاصر ایران آدم ویژه‌ای است؛ روحی عصیانگر، شخصیتی سرکش و شهروندی منتقد، که به هر گوشه‌ای سرک می‌کشد و در هر راهی هم که می‌رود، با همه‌ی باور و با همه‌ی وجودش می‌رود. این را از متن‌هایش می‌شود فهمید؛ چه متن‌های نظری‌اش، چه داستان‌هایش و چه نامه‌ها و سفرنامه‌هایش. جایی می‌گوید فلان کاری که می‌کرده، از نظر پدر معممش لامذهبی بوده و ادامه می‌دهد «وقتی لامذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به‌خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق می‌دهد که تا به آخر براندش.» زندگی او روی همین گزاره بنا شده. او آدم تجربه‌گرایی است و البته همین خصلت او را تبدیل کرده به شخصیتی پر از تناقض و ای بسا پر از اشتباه، و روشنفکری چالش‌برانگیز؛ توأمان دوست‌داشتنی و بدآمدنی. محتوای اندیشه‌ی آل‌احمد -که بسیار هم متنوع است و میان زمین و آسمان در نوسان- یک بحث است، فرم زیست روشنفکرانه‌اش بحثی دیگر. همیشه به شاگردانم می‌گویم آل‌احمد را باید به‌تمامی خواند، گرچه نمی‌شود او را به‌تمامی قبول داشت. هر کسی، حتا اگر با یکی از وجوه اندیشه‌ی او همراه باشد، حتماً با وجه دیگری از جهان اندیشه‌ای‌اش -با آن همه نوسان و تغییر- مخالف یا دست‌کم ناهمدل است. و این بحث درازدامنی است. منش و روش او اما، از جلال آدمی ساخته که می‌توانم از گزارشگران فوتبال وام و الهام بگیرم و اسمش را بگذارم «روشنفکر خاص». او همیشه و مدام روحیه‌ای خودانتقادگر دارد -در تمام زندگی‌اش- و تا آن‌جا در این مسیر پیش می‌رود که به خودویرانگری درخشانی به اسم «سنگی بر گوری» می‌رسد؛ متن وحشی و تأثیرگذاری که هنوز هم بعد از پنجاه‌وپنج سال، هیچ متنی نتوانسته رادیکالیسم آن را -گامی به جلو بردن پیشکش، حتا- تکرار کند. وقتی آدم می‌بیند جلال مدام مشغول تجربه‌ی زندگی و اندیشه در ساحت‌های مختلف و گاه متضاد است و در عین حال همیشه نگاه منتقدانه به خودش دارد -آن هم به این شکل و شیوه‌ی تند- برخورد رادیکال او با سایر موضوعات و پدیده‌ها هم برایش قابل‌درک می‌شود. او آدم بی‌خیالی نیست، در قبال مسائل زمینه و زمانه‌اش موضع دارد و اصلاً این را «وظیفه»ی خودش می‌داند. این مهم‌ترین وجه آقای خاص و -اگر بخواهم حرفم را کامل کنم- ارزشمندترین میراث او برای ماست. در این روزگاری که از پس سانسور و حذف‌های فیزیکی زنجیره‌ای و بازنشستگی‌های زودتر از موعد و مهاجرت‌های اجباری و هزارویک عارضه‌ی طبیعی و غیرطبیعی دیگر، روشنفکری ایرانْ ترس‌خورده و سرخورده به کافه‌ها و آموزشگاه‌های خصوصی و نشریات سرمایه‌سالار یا اصلاً به کنج انزوا پناه برده، بازخوانی آل‌احمد خالی از لطف و معنا نیست؛ به‌خصوص که امسال شصتمین سال تولد «مدیر مدرسه» هم هست؛ داستان بلندی که حالا دیگر شش نسل از ایرانیان آن را خوانده‌اند… همین -به‌رغم همه‌ی نقدهایی که به نویسنده‌اش وارد است- برای کلاسیک شدن این داستان بلند و خواندنی کافی است.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, متن در حاشیه دسته‌‌ها: روزنامه‌ی اعتماد, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

فروپاشی یک رؤیای ساختگی

قصه‌ای در دل داستان

از رنج هنر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد