کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

یک فرفره‌ی کاغذی، معجزه‌ی آخرالزمان

۷ بهمن ۱۳۹۷

نویسنده: گلناز دینلی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «راه فرسوده»، نوشته‌ی یودورا ولتی


«از سر راهم کنار روید ای روباه‌ها و جغدها و سوسک‌ها و خرگوش‌ها و راکون‌ها و وحوش!… دور شوید از زیر این پاها، ای کبک‌های کوچک…از سر راهم دور کنید گرازهای بزرگ را. نگذارید هیچ‌یک سر راهم سبز شوند. من راه درازی در پیش دارم.» زمستان است، صبح یک روز آفتابی یخ‌بندان، راه درازی در پیش است و پیرزن از میان دشت‌ها، از میان درخت‌ها و مزارع خشک راه می‌پیماید.
راهی که چخوف با کم‌رنگ کردن نقش عمل داستانی و در عوض پرداختن هرچه بیش‌تر به حال‌وهوای شخصیت در ادبیات داستانی باز کرد، توجه نویسندگان پرشماری را به خود جلب کرد. یودورا ولتی از جمله ادامه‌دهندگان این مسیر است. او به جای حادثه‌پردازی، عمل داستانی را مانند خط ظریف و کم‌رنگی ترسیم می‌کند تا شخصیت محوری را تا تغییر وضعیت اولیه به حرکت درآورد. «راه فرسوده» همان خط ظریف کم‌رنگی است که همراه با حرکت فینیکس جکسون پیر از روستا آغاز می‌شود. او از میان جنگل‌های کاج و مزارع خشکیده، از میان کبک‌ها و تمساح‌ها می‌گذرد، با سگ سیاه گلاویز می‌شود، درون گودال می‌افتد، سکه‌ی نیکل شکارچی را دزدکی از روی زمین برمی‌دارد، به شهر می‌رسد، از پله‌های درمانگاه بالا می‌رود، با خودش، با طبیعت و با آدم‌ها حرف می‌زند، روحیاتش به نمایش درمی‌آید و حال‌وهوایش دست‌خوش تغییر می‌شود. داستان از نظرگاه دانای‌کل محدود‌به‌ذهن فینیکس روایت می‌شود. یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های داستان، زبان شعرگونه‌ی راوی و وجود لحن‌های متفاوت و منحصربه‌فردی است که نویسنده به فراخور احوال شخصیت محوری و با توجه به جریان داستان خلق کرده است.
«راه فرسوده» هرکسی را از ظن خود همراه می‌کند. سطوح مختلف داستان به مخاطب این اجازه را می‌دهد که ماجرا را از افق خودش ببیند و خوانش خود را از آن داشته باشد. این ویژگی چندلایه بودن تا حدی مرهون کیفیت اساطیری و نمادین داستان است، که از نام شخصیت محوری (فینیکس، phoenix، به معنای ققنوس) گرفته تا یک‌یک ابژه‌هایی که در داستان به‌کار رفته‌اند، با روح داستان آمیخته شده است. ققنوس پرنده‌ای عظیم‌الجثه، رنگارنگ و نایاب معرفی شده است؛ پرنده‌ای تنها و بی‌مانند که عمری دراز دارد. او هنگام مرگ خود را در آتشی که خودش به پا کرده می‌سوزاند و از خاکسترش ققنوسی نو متولد می‌شود؛ موجودی مقدس که نماد تولد، نامیرایی، رستاخیز و چرخه‌ی زندگی است. وجه مشابهت فینیکس داستان ولتی با مرغ اساطیری تنها در اسم آن‌ها نیست. فینیکس را از بسیاری جهات می‌توان به ققنوس تشبیه کرد. عمر درازی کرده (او خود جایی در داستان می‌گوید «پیرتر از خود تا کنون ندیده‌ام.»)، حرکاتش موزون و آرام است، «با سبکی و سنگینی موزون آونگی در ساعت دیواری پدربزرگی» طوری که انگار هرگز از حرکت نخواهد ایستاد، و در مسیر برزخ‌مانندی حرکت می‌کند که از هر حیث مرز میان مرگ و زندگی است.
«فینیکس جکسون» پیامبر است؛ مأموری در مسیر رسالتی مقدس، پیرزنی فقیر، سیاه‌پوست، از طبقه‌ی دردمند، با جامه‌ی راه‌راه تیره‌ای بر تن، که تا بالای کفشش می‌رسد و پیش‌بندی به همان بلندی از گونی سفید. جنون عارفانه‌اش، حس طنز و روحیاتش، عشق و آشتی‌اش با طبیعت، و در مقابل غرابت و احساس عدم تعلق‌اش نسبت به آن‌چه در شهر می‌گذرد، به او کیفیاتی پیامبرگونه می‌دهد. عصازنان از میان مزرعه‌ی خشکیده‌ی ذرت راه باز می‌کند، آن‌طور که موسی نیل را شکافت، با حیوانات حرف می‌زند و زبان طبیعت را می‌فهمد، آن‌طور که سلیمان نبی می‌فهمید، از کوه‌ها بالا می‌رود، راه‌ها را زیرپا می‌گذارد و نیروهای مانع را از سر راه کنار می‌زند، آن‌طور که ابراهیم در مسیر ذبح فرزندش کرد، و مسیر روستا تا شهر را برای گرفتن داروی نوه‌اش بارها و بارها می‌پیماید، آن‌طور که هاجر فاصله‌ی میان صفا و مروه را پایمردانه می‌پیمود. داستان او مانند یک کتاب الهی است. فینیکس راه می‌فرساید و فرسوده می‌شود. چیزی که آخر کار از دل این فرسایش برمی‌آید، بشارت زندگی برای بشریت است. فینیکس پیامبری است ژنده‌پوش با فرفره‌ای در دست، که تمنای زندگی را دل ابناء بشر زنده نگه می‌دارد و انسان را در اوج تنگ‌دستی و فلاکت به گشایش بشارت می‌دهد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, راه فرسوده - یودورا ولتی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, راه فرسوده, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, یودورا ولتی

تازه ها

می‌توانستیم همه‌‌چیز را داشته باشیم

آدم‌ها درگیر مصیبت‌های یکدیگر نمی‌شوند

برنده در سنت‌ها، بازنده در زندگی

تاریکی در ماه ژوئن

نقطه‌ی سیاه سنت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد