کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مرا جای خودم بگذار، خودت را جای گهواره

۳ اسفند ۱۳۹۷

نگاهی به رمان «سورمه‌سرا» نوشته‌ی رامبد خانلری، منتشرشده در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ در هفته‌نامه‌ی کرگدن
نویسنده: گلناز دینلی


«… سه سال پیش همسرم را از دست دادم، یعنی سه سال پیش همسرم خودش را کشت. حالا بعد از سه سال نامه‌هایی از او به دستم رسیده است. خط و ربط خودش است و نامه را همین دیشب یا پریشب نوشته است. روی پاکت نامه مهر اداره‌ی پست سورمه‌سرا است. می‌­خواهم تا سورمه‌سرا بروم و ببینم که چه‌­جور جایی است؟ اگر شما هم ارزشمند­ترین چیز زندگی‌تان را از دست داده‌­اید، شال و کلاه کنید با هم برویم.»
«سورمه‌­سرا» را نه از صفحه‌­ی اول، که از پشت جلد کتاب باید شروع کرد. قلابی که همین چند خط پشت جلد در ذهن می­‌اندازد، با اولین سطرهای داستان محکم‌­تر می­‌شود و خواننده را هرچه بیشتر برای ادامه دادن وکشف کردن ترغیب می­‌کند.
رامبد خانلری از آن نویسنده‌­هایی است که توجه و نگاه ویژه‌­ای به ادبیات شفاهی ایران دارند. جای پای داستان­‌های عامیانه، افسانه­‌های کهن، باورها و خرافات در آثار او به‌وضوح قابل‌ردیابی است. خیال و جادو، تقابل نیروهای خیر و شر و درهم­‌تنیدگی عوالم مادی و روحانی از بارزترین ویژگی‌­های فرهنگ عامه است. نویسنده با بهره‌­گیری از این ویژگی‌­ها، توانسته شکل بومی‌­ای از داستان­ فانتزی را خلق کند که به‌واسطه‌­ی بهره بردن از گنجینه‌­ی شفاهی ایرانی، از نمونه­‌های مشابه غربی آن متمایز شده است. انتخاب راوی اول‌شخصی که بی­‌واسطه و چشم‌­درچشم از دیده‌­ها و شنیده‌­هایش با خواننده حرف می‌زند، نیز ابزاری است که هرچه بیش‌تر اثر را به این گونه‌­ی ادبی نزدیک می‌کند.
رمان در فضایی وهم­‌گونه و فانتزی روایت می­‌شود. راوی که بعد از گذشت سه سال هنوز نتوانسته با مرگ همسرش کنار بیاید، به انگیزه‌­ی یافتن نشانی از هدیه -همسر ازدنیارفته‌­اش­- راه سورمه­‌سرا را در پیش می­‌گیرد. این که چرا بعد از ۳ سال زن قصد کرده از عالم اموات نامه‌­ای برای شوهرش بنویسد، سؤالی است که مرد برای فهمیدن پاسخش پا به دنیایی می­‌گذارد که اتفاقات آن دریچه­‌ی جدیدی رو به باورها و جهان­‌بینی‌­اش باز می­‌کند. از آن‌جا که تنها منبع دریافت اطلاعات در رمان، راوی غیرقابل اعتمادی است که همه‌­چیز از دریچه­‌ی نگاه اوست، آن‌چه در انتها حاصل می‌­شود شکلی از «آگاهی» است که هم‌چون ریسمانی مهره‌­های داستان را از ابتدا به دنبال هم ردیف می‌کند و ابتدا و انتهای آن را به ­هم گره می‌­زند تا شکل وحدت­‌یافته‌­ای از مجموع وقایع و رویدادهای رمان پیش نظر خواننده مجسم شود.
راوی در مسیر رسیدن به سورمه­‌سرا به توصیه­‌ی پیرمردی که از ابتدا وارد داستان می‌­شود، شب را در قبرستان قدیمی­‌ای که محل سکونت پیرمرد هم هست سر می‌­کند تا صبح راه را ادامه دهد. «این جاده روزشم برا غریبه خطرناکه، چه برسه به شب. نگاه نکن تخت می­‌ره تا سورمه‌سرا، بلد می­‌خواد باباجون، این جاده پر از چاله است، پر از چوله است. چاله و چوله هم که نباشه این جاده شب­‌ها جاده‌­ی ازمابهترونه». درست از همین نقطه­‌ی توقف است که همه­‌چیز به حرکت درمی­‌آید؛ جادو اتفاق می‌­افتد، نیروها و آدم­‌ها سر راه راوی قرار می‌­گیرند و مسیری که او را به سمت زن و یافتن پاسخ پرسش‌­هایش هدایت می­‌کند آغاز می­‌شود.
از شاخص‌­ترین ویژگی­‌های «سورمه‌سرا»، یکی نثر روان و خوش­خوان آن است و دیگری گذارهای خوبش از فصلی به فصل دیگر. تعلیقی که در طول هر فصل ایجاد می­‌شود، در پایان آن با ضرب‌ه­ای کوبنده و در اوج، خواننده را به ابتدای فصل بعد پرتاب می­‌کند؛ ویژگی‌­ای که علی‌رغم موجی که در ضرباهنگ کلی اثر ایجاد می­‌کند، نه­‌تنها برهم­‌زننده‌­ی یک‌دستی و توازن نثر نیست، بلکه التهاب آن تماماً در خدمت فضای دلهره‌­آوری است که نویسنده سعی در خلق آن داشته است.
رمان عرصه­‌ی تبدیل­‌ها و تقابل­‌هاست. مفاهیم متضادی که در سراسر اثر به چشم می­‌خورند، یکسره در حال مقابله و جایگزینی هستند. خیر و شر، پیر و جوان، شب و روز، جنون و عقل، و مرگ و زندگی، نیروها و عناصری هستند که با رفت و آمد و تبدیل و تقابل خود مفهوم شک و یقین را تا به انتها و تا حصول آگاهی و شکل گرفتن معنا، در ذهن راوی  -و به‌تبع آن خواننده- به چالش می­‌کشند.
«سورمه­‌سرا» روایتی خیال­‌انگیز از دلبستگی است؛ روایت دل بستن­‌ها و دل نکندن‌­هاست؛ همان است که زن از آن عالم دیگر به راوی نوشته است: «… این نامه رو نوشتم که بدونی، همه‌­چیز مال آدم‌­ها نیست. هدیه.»

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, نقدنامه, هفته‌نامه‌ی کرگدن دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, رامبد خانلری, سورمه‌سرا, نقدنامه, هفته‌نامه‌ی کرگدن

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد