کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

باغ‌هایی که در آن‌ها گشته‌ام / ۳ / دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

۲۲ اسفند ۱۳۹۸

بیست رمان ایرانی که باید خواند

یا مرگ، یا مصدق
نویسنده: کاوه فولادی‌نسب
درباره‌ی «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نوشته‌ی شهرام رحیمیان، منتشرشده در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ در هفته‌نامه‌ی کرگدن


داستان بلند «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و در آن زمان -که دوران شکوفایی فرهنگی کشور بود و این‌طرف‌وآن‌طرف محافل و جمع‌های روشن‌فکری و اندیشه‌ای زیادی شکل گرفته و آثار ادبی به بالاترین میزان توجه در آن روزگار دست یافته بودند- همه را شگفت‌زده کرد. این داستان روایتی است خیالی مربوط به یکی از مشاوران نزدیک و معتمد دکتر مصدق به‌نام دکتر محسن نون، که از فعل‌وانفعال‌های سیاسی بعد از کودتای بیست‌وهشت مرداد سی‌ودو، انفعالش نصیب او می‌شود و پس از تاب آوردن شکنجه‌های زیاد، سرانجام وادار می‌شود برای جلوگیری از تعرض کودتاچی‌ها به زنش، ملک‌تاج، و آزار او، در مصاحبه‌ای رادیویی علیه دکتر مصدق شرکت کند. دکتر نون دانش‌آموخته‌ی حقوق در پاریس است و از اقوام دور دکتر مصدق و دکتر علی امینی. او با دخترعمویش ازدواج کرده و داستان عشق‌شان از آن داستان‌هایی است که به‌قول سعدی، بر هر سر بازاری هست. حتی توی یکی از جلسه‌های هیئت‌دولت، مصدق دکتر نون و زنش را لیلی و مجنون و به‌قول دکتر فاطمی فرنگی‌مآب، رومئو و ژولیت خطاب می‌کند. اتفاق‌های پس از کودتا -از مصاحبه‌ی رادیویی دکتر نون، تا اعدام دکتر فاطمی و محاکمه و تبعید دکتر مصدق- همه‌وهمه، دست به دست هم می‌دهند تا دکتر نون دچار اختلال شخصیت و پارانویا شود. اطرافیان -فامیل و دوست و آشنا- رابطه‌شان را با او و زنش قطع می‌کنند. خود دکتر نون هم که زنش را عامل اصلی خیانت به دکتر مصدق می‌داند، رابطه‌ی عاطفی‌اش را با او قطع می‌کند، تا جایی که کم‌کمک حتی اتاق‌خواب‌شان را ازهم جدا می‌کنند. دکتر نون دکتر مصدق را حاضر و ناظر مدام بر رفتارهایش می‌داند. به‌محض این‌که لحظه‌ای شاد یا خوشایند برای دکتر نون پیش می‌آید، مصدق ذهنی او شروع می‌کند به سرزنش کردنش که: «خوب دلخوش‌کُنکی برای خودت دست‌وپا کردی. خوش به حالت که همه‌چیز رو، حتی من رو فراموش کردی. به‌به. چه گلایی تو باغچه‌ها کاشتی. آدم حظ می‌کنه نگاه‌شون می‌کنه. من هم جای تو بودم، با دیدن این گلای خوشگل همه‌چیز رو فراموش می‌کردم. فراموشِ فراموش. مخصوصاً اون گل سرخه که خیلی بزرگه. جداً که شاهکار کردی. دستت درد نکنه، خوب من رو فراموش کردی و این گل رو به این خوبی پرورش دادی. دست‌مریزاد. از صدای دلکش هم که خوشت می‌آد. برای شادی، کم‌وکسری نداری؟ یا داری؟»
داستان به‌ظاهر با بازجویی دکتر نون پس از ربودن جنازه‌ی زنش از سردخانه‌ی بیمارستان شروع می‌شود. این‌که می‌گویم به‌ظاهر به این دلیل است که داستان روایتی خطی ندارد. مدام در زمان به عقب و جلو می‌رود و درخلال همین حرکت رفت‌وبرگشتی در زمان است که خواننده‌اش را با شخصیت‌ها و گذشته و حال‌شان آشنا می‌کند. داستان هم صحنه‌هایی را از دوران کودکی محسن و زنش و شیطنت‌های دخترعمو/پسرعمویی‌شان در خود دارد، هم صحنه‌هایی را از دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق و هم صحنه‌هایی را از ایام کودتا. بدنه‌ی اصلی روایت اما متعلق به دوران پس‌ازکودتاست؛ دورانی که خیانت بروز می‌کند و کمی بعدتر، شتک‌های خیانت در شکل عذاب‌وجدان و اختلال‌های روانی خودش را نشان می‌دهد.
از میان عناصر قدرتمند این داستان بلند در زمینه‌ی تکنیکی، مهم‌تر از همه زاویه‌دید آن است؛ زاویه‌دیدی ترکیبی که به‌عنوان عنصری ساختاری به‌خوبی با محتوای داستان درآمیخته و ترکیب‌بندی یا کمپوزیسیونی تحسین‌برانگیز را به وجود آورده است. «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» با دو زاویه‌دید روایت می‌شود: یکی زاویه‌دید اول‌شخص درونی از زبان دکتر نون و دیگری زاویه‌دید سوم شخص (دانای کل محدود به ذهن دکتر نون). می‌شود البته این‌طور هم گفت که کل روایت اول‌شخص است و اگر جاهایی از آن به‌صورت سوم‌شخص با محوریت دکتر نون روایت می‌شود و راوی وارد ذهنش هم می‌تواند بشود، علت این است که راوی اول‌شخص هم خود دکتر نون است، یا به زبان دیگر، علتش این است که راوی اساساً چندشخصیتی است و این است که گاه «خود»ی که دارد روایت اول‌شخص را پیش می‌برد، از شخص «دیگر»ی حرف می‌زند که ما، که بیرون روایت ایستاده‌ایم، هردوشان را یکی می‌بینیم. همین پیچیدگی ساختاری و محتوایی است که «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را به یکی از بهترین آثار داستانی فارسی‌زبان در زمینه‌ی پرداخت زاویه‌دید تبدیل می‌کند.

گروه‌ها: باغ‌هایی که در آن‌ها گشته‌ام, تازه‌ها دسته‌‌ها: باغ‌هایی که در آن‌ها گشته‌ام, دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد, شهرام رحیمیان, کاوه فولادی‌نسب, معرفی رمان ایرانی, هفته‌نامه‌ی کرگدن

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد