کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

شاخه‌گلی برای زنان

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸

یادداشتی که در روزنامه منتشر نشد اما حرفیست که باید گفته شود.


حالا هفت‌هشت سالی از آن روز می‌گذرد. سر کلاس دانشگاه بودم و مشغول دادن زکات علم، که تلفنم شروع کردن به زنگ زدن. مریم بود؛ همسرم. جواب ندادم. قرارمان همین بود؛ که اگر یکی‌مان سر کلاس بود و دیگری تلفن کرد، جواب ندهیم و بلافاصله بعد از تمام شدن کلاس بهش تلفن کنیم. فهمیدم که کار مهمی دارد. چون می‌دانست کلاس دارم و اگر کارش حیاتی نمی‌بود، حتما اندکی تأمل می‌کرد. ختم کلاس را که اعلام کردم، پیش از نوشیدن چایی و تازه کردن گلویی و حتا پیش از جواب دادن به سؤال‌های دانشجوهایی که همیشه تا توی دفتر گروه و اتاق استراحت اساتید هم همراهم می‌آمدند، به مریم زنگ زدم. آن‌قدر کلافه بود که صدایش می‌لرزید. رفته بود برای تمدید پاسپورتش و خانم دفترخانه‌دار گفته بود زیر فرم، جایی هست که من -شوهر متقاضی- باید امضا و تأیید کنم. عرق شرم نشست روی پیشانی‌ام. من چه کاره بودم؟ آدم عاقل و بالغ مگر وکیل و وصی می‌خواهد؟ چاره‌ای نبود. رفتم دفترخانه و یکی از شرمناک‌ترین امضاهای زندگی‌ام را انداختم پای آن فرم کذایی. طاقت نیاوردم. به خانم دفترخانه‌دار گفتم «خوبه خودتون هم خانومین.» فکر کنم او هم مثل من شرمنده بود. چون با صدایی که از ته چاه درمی‌آمد، گفت: «این قانونه. من چی‌کاره‌م؟» از این دست قانون‌ها ما زیاد داریم؛ قانون‌هایی که برای صد سال پیش کار می‌کرده یا دست‌کم مزاحم نبوده، اما امروز، در هزاره‌ی سوم پس از میلاد مسیح و آستانه‌ی قرن پانزدهم هجری شمسی… چه بگویم. یکی از همین دست قانون‌ها، عدم پذیرش تابعیت ایرانی کسانی بود، که مادر ایرانی و پدر غیرایرانی دارند. این موضوع هم همیشه محل بحث و مناقشه بود، تا -یادش گرامی- وقتی که مریم میرزاخانی از دنیا رفت؛ زن ایرانی دانشمندی که فرزندش نمی‌توانست ملیت مادر را داشته باشد. آن روزها این بحث خیلی داغ شد و پرونده‌اش به‌قولی دوباره آمد روی میز؛ این بار جدی‌تر از همیشه. گذشت و گذشت تا بالأخره یک‌شنبه‌ی پیش قانونی در مجلس تصویب شد که به شرط و شروطها تابعیت ایرانی شهروندانی را که مادر ایرانی و پدر غیرایرانی دارند، به رسمیت شناخت و ۲۱ اردیبهشت را به روزی گرامی و عزیز تبدیل کرد. چند روز پیش، یکی از دوستان روزنامه‌نگارم در صفحه‌ی شخصی‌اش نوشته بود «ده سال دیگه همه می‌گن سال ۹۸؟ سال سیل. سال هجوم ملخا. سالی که همه‌ی مطبوعاتیا فکر می‌کردن دیر یا روز بیکار می‌شن. کمتر کسی یادش می‌مونه سال ۹۸ همون سالی بود که اردیبهشت، کوچه‌ها و خیابونای تهران پر از پروانه شده بود.» برایش نوشتم «به‌رغم همه چیز، زیبایی‌ها وجود دارند و خودشان را به ما و زمانه تحمیل می‌کنند.» حالا می‌خواهم همان حرف را تکرار کنم. زیر فشار تبلیغاتی جنگ‌افروزان، در بدترین اوضاع اقتصادی ممکن و در ترس مدام بی‌آیندگی، یکی از حقوق حقه‌ی زنان ایرانی بالأخره به رسمیت شناخته شد. نباید از مزمزه کردن شیرینی این خبر زیر زبان‌مان غفلت کنیم.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, منتشرنشده‌ها, یادداشت‌های پراکنده دسته‌‌ها: کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

خلق بیگانه

بالا، بالا، بالاتر

وقتی نخلستان از سایه تهی شد

تمام شهر بوی نفت می‌داد

تطور آقای مفتش

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد