کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

زمانی که در ما ابدی می‌ماند

۵ اردیبهشت ۱۳۹۸

یادداشتی به بهانه‌ی چاپ سوم رمان «هشت‌وچهل‌وچهار»، منتشرشده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد
 المیرا کرم‌نیافر


 «گاهی اوقات برای فهمیدن نیازی به دیدن نیست.» این جمله‌ای است که در صفحه‌ی دوم داستان «هشت‌وچهل‌وچهار» رمز خوانش خود را به مخاطب می‌دهد. برای فهمیدن این داستان می‌بایست به حواس دیگری رجوع کرد؛ همان‌طورکه به‌هنگام خیال کردن، چشم فرو می‌بندیم. داستان از زمان حالِ نیاسان (شخصیت اصلی داستان) آغاز می‌شود که در اثر حادثه‌ای در اتاق بیمارستانی خوابیده است. کتاب به فصل‌های کوتاهی تقسیم‌بندی شده که اگرچه هر کدام‌شان به‌طور مستقل بخشی از داستان را روایت می‌کنند، ولی وقتی به انتها می‌رسند، یک کل واحد را به نمایش می‌گذارند. هر کدام از این فصل‌ها زمانی مستقل از دیگری دارد. اما آیا زمان، ساختاری یکپارچه همچون رودی رونده دارد؟ آیا گذشته، حال و آینده به‌صورت متوالی پشت سر هم قرار گرفته‌اند؟ روایت «هشت‌وچهل‌وچهار»، زمان و مکان خاصی را شکل می‌دهد، ولی بیش از هر چیز خواننده را از قیدهای سازنده‌ی ذهنی‌اش درباره‌ی زمان رها می‌سازد. از نام داستان نیز همین انتظار می‌رود. تأکیدهای مداوم بر ساعت، شغل نیاسان، نام خانوادگی زمانی و حتی بهانه‌ی روایت نیز درجهت پیشبرد تصویر دیگری از زمان است. به‌راستی راوی در میانه‌ی کدامین زمان ایستاده است؟
مفهوم زمان و ادراک آن از دیرباز تاکنون یکی از موضوعات فکری پرمناقشه‌ی بشری بوده است. زمان خصوصاً در متون کهن، بیشتر از آن‌که بخواهد مقدار فیزیکی تعیین‌شده‌ای را برساند، خاصیتی استعاری و تمثیلی پیدا می‌کند. در مزامیر (۹۰: ۴-۵)، زمان این‌چنین توصیف شده: «زیراکه هزاران سال در نظر تو (خدا) مثل دیروز است که گذشته باشد و مثل پاسی از شب، مثل سیلاب ایشان (سال‌های عمر) را رُفته‌ای، و مثل خواب شده‌اند؛ بامدادان مثل گیاهی که می‌روید، بامدادان می‌شکفد و می‌روید، شامگاهان بُریده و پژمرده می‌شود.» این تشریح زمانی با مترومعیارهای علمی قابل اندازه‌گیری نیست. اگرچه به نظر می‎رسد که ادراک سوپژکتیو (ذهنی) از زمان، جزو مختصات دنیای قرن‌بیستمی باشد، اما پیشینه‌ای کهن دارد. نیاسان دچار همین انقباض و انبساط زمانی می‌شود. کل «هشت‌وچهل‌وچهار» در چند ساعت پایانی آخرین روز سال رخ می‌دهد، ولی این چند ساعت تبدیل به چند سال یا حتی بیشتر می‌شود. راویْ نیاسان را در زمان حال توصیف می‌کند، اما این حال، به شیوه‌ی آرای ریکور در رساله‌ی «حکایت و زمان»، تبدیل به حالِ گذشته، حالِ حال و حالِ آینده می‌شود. مفهوم حال در داستان «هشت‌وچهل‌وچهار»، امری بسیط است، نه لحظه‌ای گذرا. نیاسان نه تنها گذشته‌اش را فرا می‌خواند، بلکه آینده‌ی ناآمده را نیز به زمانش وارد می‌کند. اما راویِ داستان چگونه توانسته این حالِ متفاوت را در ذهن خواننده شکل دهد؟ کاوه فولادی‌نسب از دو روش به‌طور همزمان بهره برده است. اول این‌که از پس‌وپیش کردن رویدادها و عدم‌ترتیب زمانمند وقایع استفاده می‌کند؛ گویی مخاطب در کسری از ثانیه می‌تواند سوار بر ماشین زمان، از دوره‌ای به دوره‌ی دیگری از زندگی شخصیت اصلی سفر کند. بااین‌حال فقط خواننده نیست که سوار ماشین زمان می‌شود بلکه این خود نیاسان است که در زمان گشت‌وگذار می‌کند. این «سفر خیالی» در «هشت‌وچهل‌وچهار» با برقراری ارتباطی بینامتنی با رمان «مجمع دیوانگان» (۱۳۰۳)، نوشته‌ی عبدالحسین صنعتی‌زاده‌ی کرمانی، از استحکام بیشتری برخوردار شده است. نیاسان رمان «مجمع دیوانگان» را می‌خواند. به‎همین‌دلیل بخش‌هایی از این رمان عیناً وارد داستان شده است. اولین تکه‌ای که نیاسان می‌خواند، این است: «دو هزار سال بعد…» همین شروع و قطعه‌ی منتخبی که شخصیت اصلی را به دنبال خود می‌کشد، نقش رمزگانی را بازی می‌کند تا خواننده بداند قرار است او هم مانند شخصیت‌های رمان «مجمع دیوانگان» در چشم‌به‌هم‌زدنی به آینده یا گذشته سفر کند. پیرنگ عروج یا سفر به عالم دیگر، یکی از شیوه‌های کهن روایت است. از ویژگی‌های مهم این نوع پیرنگ، عدم پیروی از قانون فیزیکی زمان است؛ چراکه شخصیت‌های این نوع روایت‌ها پس از بازگشتن از عالم دیگر، خود را دوباره در زمان حال می‌بینند. «هشت‌وچهل‌وچهار» هم با پیروی از چنین ساختاری، خواننده را مدام با خود به نقطه‌هایی از روایت می‌برد و بازمی‌گرداند تا باز خود را در زمان حال بیاید. روش دومی که فولادی‌نسب به کار برده، نوع چینش شخصیت‌های فرعی داستان و ارتباط آن‌ها با شخصیت اصلی است. این شخصیت‌ها به سه دسته قابل تقسیم‌بندی هستند. گذشتگان: پدربزرگ و پدر نیاسان، هم‌زمانان: بدر، آیندگان: واهه و اردشیر (دوستان نیاسان). به نظر می‌رسد شخصیت بدر با موهای شرابی، نقطه‌ی ثقل داستان یا لولایی باشد که دروازه‌ی داستان به‌واسطه‌ی آن به «درون» و «بیرون» می‌چرخد. گذشته گسترشی از درون به بیرون دارد و آینده روند معکوسی را طی می‌کند. بدر با روشی تناسخ‌گونه در میان گذشته و آینده حلول می‌کند تا حال خیالی را بیافریند. معمولاً به یاد آوردن گذشته، از تصور کردن آینده، عمل آسان‌تری می‌نماید. در این‌جا نیز «هشت‎و‌چهل‌وچهار» با استفاده از دو زوج واهه-ماریا و اردشیر-گلنار، آینده‌ی نیاسان را تداعی می‌کند. ماجرای عشقی نیاسان با بدر، رویایی است که در گذشته‌ی او، پدربزرگش با ناتالیا تجربه کرده، ولی اراده‌ و شاید آرزوی خیالی او این است که آینده‌ای عشقی به پایداری واهه-ماریا و ثمره‌ای همچون عشق اردشیر-گلنار بیابد. به‌این‌سبب داستان با شخصیت‌هایی که دوروبر نیاسان هستند، کیفیتی چندوجهی از حال را می‌سازد.
ظرافت دیگری که «هشت‌وچهل‌وچهار» از مفهوم زمان برای خواننده می‌گشاید، سیالیت زمان است. نیاسان و ماجراهایی که با او پیوند دارند، حرکتی مکان‌مند ندارند. شخصیت اصلی نقطه‌ای ایستاست، که زمان از میان او عبور می‌کند. این عبور با تکرار وقایعی همسان، در گذشته، حال و آینده شکل‌وشمایل دیگری می‌یابد. نمود این وقایع همسان، زوجی هستند که در داستان دچار سانحه‌ی تصادف می‌شوند. در خاطرات گذشته‌ی نیاسان، هر دو می‌میرند، ولی در آینده‌ی خیالی او سرنوشت دیگری پیدا می‌کنند. «هشت‌وچهل‌وچهار»، معلق‌ترین لحظات را پیش روی مخاطب تصویر می‌کند؛ چراکه هر خواننده‌ای مدام باید از تصور مکان‌مندِ زمان تهی شود. بااین‌که داستان با اتکا بر فضاسازی‌های متعدد در تهران جلو می‌رود، اما هر کسی پس از به پایان رسیدن داستان، همه‌ی آن مکان‌ها را تصویرهای مه‌آلود و خواب‌گونه‌ای می‌یابد که محو شده‌اند. این‌جاست که احساسی شبیه لحظه‌ی پریدن از خواب به خواننده دست می‌دهد: مرزی از زمان که میان ذهن خواب و هوشیاری در رفت‌وآمد است؛ زمانی که در ما ابدی می‌ماند.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, از نگاه دیگران, تازه‌ها, هشت و چهل‌وچهار دسته‌‌ها: روزنامه‌ی اعتماد, کاوه فولادی‌نسب, هشت و چهل‌وچهار

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد