کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

چشم خردت باز کن از روی یقین*

۱۲ خرداد ۱۳۹۸

نویسنده: نگار قلندر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «مارپیچ»، نوشته‌ی ایتالو کالوینو


ایتالو کالوینو نویسنده­‌ای فراواقع­‌گراست که تخیلش مرزهای واقعیت را در داستان می­‌شکند تا فراداستانی نبوغ‌آمیز خلق کند؛ نویسنده­‌ای تجربه­‌گرا که جهان داستان و روایتگری مختص به خودش را دارد. داستان «مارپیچ» اگرچه در مجموعه‌­داستان «کمدی­‌های کیهانی» معنا و شکوه بیشتری پیدا می‌­کند، اما به‌تنهایی هم داستانی است جذاب که در ذهن مخاطب ماندگار می‌­شود. «مارپیچ» آخرین داستان از مجموعه­‌داستان «کمدی­‌های کیهانی» است. کالوینو در تمام دوازده داستان این مجموعه، دانش علمی‌­اش را به خدمت داستانگویی درآورده تا تصویری از آفرینش بسازد. در اولین داستان این مجموعه، آفرینش از عدم شروع می­‌شود و راوی ثابت داستان‌­ها، QFWFQ، از نقطه­‌ای نورانی که به‌نظر اشاره به پدیده‌ی مه­‌بانگ (بیگ‌بنگ) دارد، به وجود می‌آید. از آن پس او، همچون حیاتی جاری، همیشه و همه‌­جا حاضر است.
«مارپیچ» که آخرین داستان این مجموعه است، دوره‌­ای را روایت می‌­کند که راوی بعد از گذر از مراحل مختلف حیات و آفرینش و کیهان، در سوپ آبی خودش زندگی می­‌کند؛ تک‌­یاخته‌­ای بی‌­جنس و تمایزنیافته که گویا عشق قرار است او را به تکامل و زیبایی و بلوغ برساند؛ به مرحله‌­ی بلند­مرتبه‌­ی آگاهی و بینایی.
QFWFQ پیش از رسیدن به مرحله‌ی عشق و آگاهی، درست مانند اسمش، موجودی است قرینه که همیشه متعادل و متقارن از هر طرف رشد می‌­کرده؛ موجودی بی‌شکل، بی­‌هویت و بی‌­مغز. عشق او را متحول می­‌کند؛ هم از نظر فیزیکی و هم از بعد حسی. او همان‌طور که در حال تکامل است، احساسات متفاوتی را تجربه می‌­کند: حسادت، رقابت، روزمرگی، ‌برتری‌جویی و خشم؛ احساس­‌های متناقضی که موجب می‌­شوند راوی نامتعارف داستان همچنانی که به زندگی اجتماعی عادت می­‌کند، فردیتش را هم حفظ کند.
اگرچه کالوینو جهان داستانش را در دنیایی ناآشنا ساخته، اما اشرافش به علم حیات باعث شده داستان تنها روایتی فانتزی و خالی از معنا نباشد و خواننده قواعد حاکم بر جهان داستان را ­بپذیرد؛ چراکه با ارجاعات علمی کالوینو، احتمالی مبنی بر باورپذیر بودن جهان برساخته­‌ی ذهن نویسنده در ذهن مخاطب شکل می­‌گیرد و خواننده با موجودی تک‌­یاخته که شرایط زیست انسانی را تجربه می‌­کند، هم‌­حس می‌­شود؛ تجربه­‌هایی مانند حق انتخاب، شباهت به دیگری و بیزاری از آن، تمایل به بودن در میان دیگران، انزواطلبی و نیاز به منحصربه‌فرد­ بودن. کالوینو تمام این مفاهیم را در کنار روند تکامل تک‌یاخته می­‌گذارد تا اصالتی چندمیلیون‌ساله به آن­‌ها بدهد؛ اصالتی که بخش دوم داستان بر آن تأکید دارد؛ اصالت عشق، تاریخ، وجود و زندگی. تصاویری متکثر از حیاتْ مسلسل­‌وار -یکی پس از دیگری- مجسم می‌­شوند و عشق با قدمتی پانصدمیلیون­‌ساله به‌عنوان جزئی جدایی‌­ناپذیر و همسان در تمام ذرات آن تبلور می­‌یابد.
به نظر دلیل تمام  شباهت‌ها از همان نقطه­‌ی نورانی است؛ همان منِ واحدی که طی میلیون­‌ها سال، باوجود تمایز و تفرق، ثابت باقی مانده و مدام تکثیر شده.
کالوینو مفاهیم گسترده‌­ای را در داستان «مارپیچ» گنجانده؛ مفاهیمی که از منظرهای متفاوت خوانش­‌های متعددی را ممکن می‌کنند. مراحلی که تک‌­یاخته از زمان عاشق شدن تا بینا شدن طی می­‌کند، پیچیده و تأمل‌برانگیز است. عشق، راوی را از زندگی ساکن و متقارنش به درک عدم‌قطعیتی می­‌رساند که در سیالیت محیط اطرافش جاری است. عدم‌قطعیتْ شکش را برمی‌­انگیزد و شکْ ترس را در او بیدار می­‌کند تا درنهایت ترسش او را به انزوا بکشاند. در انزواست که دست به خلق می‌­زند و پوسته­‌ی آهکی منحصربه‌­فردی دور خودش می‌­کشد تا هم تفاوتی، هرچند جزئی، با دیگران داشته باشد و هم هویت یگانه‌­ی خودش را بسازد. بعدازاین دیگر از «دیگران» نمی‌­گوید، بلکه از «ما» حرف می‌­زند؛ «ما»یی که فردیت در آن حفظ می­‌شود و امکان آگاهی و بصیرت را فراهم می­‌کند. و آن­‌ها که به این بصیرت و بینایی نرسیده‌­اند، همچنان «دیگران» باقی می‌­مانند.
کالوینو برای انتقال مفاهیم پیچیده‌ای که در داستان «مارپیچ» به آن‌ها می‌پردازد، عناصر داستانی را به‌دقت انتخاب کرده. راوی موجودی‌ است تمایزنیافته، بی‌شکل و بی‌هویت که این امکان را به نویسنده داده تا هر ویژگی دلخواهی را به او بدهد؛ بدون‌این‌که خواننده را غافلگیر کند. همچنین با خطاب قرار دادن مخاطب، او را هم در روند داستان درگیر کرده و میان مخاطب و راوی تک‌یاخته‌ در روند تکامل، این‌همانی و همراهی ایجاد کرده.
کالوینو داستان غیرمعمول «مارپیچ» را با تلفیق دانش علمی و تبحر داستانگویی‌اش خلق کرده. او با به خدمت گرفتن دانش خود در داستان­گویی، اگرچه گاه افراط کرده (به­‌ویژه در بخش سوم داستان) و مخاطب ممکن است حس کند متن بیشتر از داستانگویی­‌ به سمت دادن اطلاعات علمی پیش می‌­رود، اما بی‌­شک در خلق چنین جهان داستانی غریبی موفق بوده و خواننده حتی برای لحظاتی هم شده با داستان و راوی‌­اش هم­ذات‌پنداری می­‌کند.

*از رباعیات خیام

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, مارپیچ - ایتالو کالوینو دسته‌‌ها: ایتالو کالوینو, جمع‌خوانی, داستان‌کوتاه, کارگاه داستان, کاوه فولادی‌نسب, مارپیچ

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد