کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

ما زبان را ننگریم و قال را

۲ تیر ۱۳۹۸

نویسنده: نگار قلندر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «گرین‌لیف»، نوشته‌ی فلنری اوکانر


داستان «گرین‌‌لیف» روایتی پرکشش دارد و این گیرایی پیش‌از آن‌که مربوط به محتوای داستان باشد، وام‌‌دار شیوه‌‌ی داستان‌‌گویی و شخصیت‌‌پردازی آن است. فلَنِری اُوکانِر نویسنده‌‌ی چیره‌‌دستی است که جهان‌‌بینی‌‌اش را به خدمت داستان‌‌گویی درآورده و داستانی را روایت کرده که در ذهن مخاطبش ماندگار می‌‌شود؛ داستانی با جزئیات فراوان؛ جزییاتی که به‌خوبی در تمام داستان مورد توجه قرار گرفته‌اند. اگرچه اوکانر به‌عنوان کاتولیکی معتقد، جهان‌‌بینی‌‌اش را در داستان به نمایش گذاشته، اما آن را به خواننده تحمیل نکرده است. خواننده پیش‌از آن‌که ذهنش درگیر محتوای ایدئولوژیک داستان و نتیجه‌‌گیری اخلاقی‌ آن شود، درگیر داستان و فضای روستایی و شخصیت‌‌های ملموسش می‌‌شود. این هنر اوکانر است که هم‌‌زمانی‌که عقیده‌‌اش را پنهان نکرده، آن را به خواننده حقنه نمی‌‌کند و اجازه می‌‌دهد مخاطب از خواندن داستان لذت ببرد و برای باز شدن گره‌‌ها تا پایان با آن همراه شود.
اولین گره‌‌ داستان در همان ابتدا شکل می‌‌گیرد؛ حضور گاوی مزاحم در مزرعه‌‌ی خانم مِی که ظاهراً قرار است علاوه بر خراب‌‌کردن پرچین‌‌ها و مزرعه و گله، خانم می و پسرهایش را هم بخورد؛ پس حق با خانم می است که قصد دارد آن را از مزرعه‌‌اش براند. با ایجاد این گره در ذهن مخاطب، اوکانر درادامه به فضاسازی و ساخت شخصیت‌‌ها، چه از نظر ظاهر و چه در رفتار و گفتارشان می‌‌پردازد.
زمانی‌که خانواده‌‌ی می و گرین‌‌لیف در داستان معرفی می‌‌شوند، گره‌‌ دوم، مبنی‌بر چرایی هم‌زیستی طولانی این دو خانواده که جمع اضداد به نظر می‌‌رسند، در ذهن مخاطب شکل می‌‌گیرد؛ یک خانواده مدام در تلاش و تنش و دیگری آرام مثل گل‌‌های سوسن. نویسنده به‌خوبی تقابل‌‌ها را در داستان ایجاد کرده، تا پایان داستان برای مخاطب معنا پیدا کند. خانم می سخت‌‌کوش و منضبط درمقابل خانم گرین‌‌لیف شلخته و بی‌‌بندوبار، پسرهای سردرگم و مجرد و متفاوت خانم می درمقابل پسرهای موفق و خانواده‌‌دار و همسان خانم گرین‌‌لیف.
داستان با پیگیری و سماجت خانم می که اراده کرده به هر قیمتی شده از شر گاو مهاجم خلاص شود، ادامه پیدا می‌‌کند. اما زمانی‌که، درپایان، گاو رمیده بر خانم می غلبه می‌‌کند و او را می‌‌کُشد و گویی اراده‌‌اش را به سخره می‌‌گیرد، خواننده به سمبل‌‌ها و اشارات ظریف اوکانر و منظور اصلی‌‌اش درطول داستان پی می‌‌برد. با بازگشت به ابتدای داستان و بازخوانی آن و با علم به جهان‌‌بینی نویسنده، درمی‌‌یابیم اوکانر تا چه اندازه ماهرانه توانسته اعتقادات مذهبی‌‌اش را، که جان‌‌کلام داستان «گرین‌‌لیف» است، تنها با اشاراتی صاعقه‌‌وار به بدنه‌‌ی اصلی روایت وارد کند و با این کار، معنا‌‌ی زیرین و اصلی داستان را بسازد. در خوانش اول، خواننده به‌راحتی با خانم می همراه می‌‌شود و حتی جاهایی او را برحق می‌‌داند و از دست کارگر بی‌‌مسئولیت و بی‌‌خیالش و زن همیشه‌درحال‌نیایش او کلافه می‌‌شود. اما با مرگ خانم می، نشانه‌‌ها خود را نمایان می‌‌کنند و گره‌‌ها یکی‌‌یکی باز می‌‌شوند. نره‌‌گاو در بازخوانی داستان، سمبل رحمت الهی است که زیر پنجره‌‌ی خانم می در انتظار پذیرش است و خانم می رفتاری متکبرانه با او دارد و او را مدام از خود می‌‌راند. رفتارهای تحقیرآمیز خانم می با تمام اطرافیان و زیردستانش، نماینده‌‌ی رفتار خودبرتربینانه‌‌ی کسانی است که در نظامی سلسه‌‌مراتبی خود را در قله‌‌ی قدرت می‌‌بینند. نگاه نژادپرستانه‌‌ی خانم می، علاوه‌بر تحقیر سیاهان، به حیواناتی از نژادی دیگر هم رسیده. او خود را مسلط بر زندگی خود و اطرافیانش می‌‌داند و حتی فکر می‌کند موفقیت پسرهای گرین‌‌لیف مرهون کمک‌‌های خودش است. به همین دلیل است که حاضر نیست برکتی را که از پسرها‌‌ی گرین‌‌لیف رسیده، بپذیرد و درنهایت عقوبت الهی دامنش را می‌‌گیرد.
در بازخوانی، خانواده‌‌ی گرین‌‌لیف که نماینده‌‌ی افرادی معتقد و تسلیم در برابر اراده‌‌ی الهی‌‌اند، دیگر کسانی نیستند که به لطف خانم می در این مزرعه زندگی می‌‌کنند. و گویی برکت حضور آن‌‌هاست که شامل حال خانواده‌‌ی می هم شده. آن‌ها برخلاف خانم می به سرنوشت مقدر‌‌شده تن داده‌‌ و مقابلش نمی‌‌ایستند؛ به‌همین‌دلیل آقای گرین‌لیف همیشه گویی روی دایره‌‌ایی نامرئی یا تقدیر‌‌ی گریزناپذیر راه می‌‌رود. پسرها نماینده‌‌ی نسلی تازه و یا عاقبت اعمال والدین‌‌شان هستند؛ پسرهای خانم می بی‌‌اعتقادند، به او احترام نمی‌‌گذارند و به جان هم می‌‌افتند، برخلاف پسرهای خلف و همیشه‌درصلح آقای گرین‌‌لیف.
به نظر می‌‌رسد اوکانر بدون اشاره‌‌ای مستقیم، آقا و خانم گرین‌لیف را نماینده‌‌ی کاتولیک‌‌های پایبند که مدام شکرگزار و در حال به جا آوردن مناسک مذهبی‌‌اند، در نظر گرفته و خانم می نماینده‌‌ی پروتستان‌‌هایی است که به تلاش و کار زیاد و گرفتن نتیجه‌‌ی مادی و زمینی معتقدند؛ کسانی که مناسک و مراسم مذهبی را تاحدممکن حذف کرده و به‌مرور کار و تلاش زمینی برای‌شان تقدس‌‌ یافته و آن را جایگزین رسوم مذهبی کرده‌‌اند.
چه با جهان‌‌بینی اوکانر هم‌‌سو باشیم و چه نباشیم، داستان «گرین‌‌لیف» داستانی کامل و بی‌‌عیب است؛ داستانی با روایتی گیرا، شخصیت‌‌هایی محسوس و گره‌‌افکنی‌‌هایی حساب‌‌شده که می‌‌توان فارغ از پایان‌‌بندی اخلاقی آن، از خواندنش لذت برد؛ داستانی که تداعی‌‌کننده‌‌ی داستان موسی و شبان است و با زبانی مگو می‌‌گوید باید قضاوت آدم‌‌ها را کنار گذاشت؛ چراکه خانواده‌‌ی گرین‌لیف اگرچه درتقابل با شخصیت خانم می آدم‌‌هایی بی‌‌خیال و شلخته و بی‌‌مسئولیت به نظر می‌‌رسند، اما همان‌‌طورکه مولانا از زبان خدا به موسی گفته: «ما زبان را ننگریم و قال را، ما روان را بنگریم و حال را».

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, گرین‌لیف - فلنری اوکانر دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, فلنری اوکانر, کارگاه داستان‌کوتاه, کاوه فولادی‌نسب, گرین‌لیف

تازه ها

زندگی در سوگ/ پذیرش بودن و نبودن

حضور بی‌تردید

دوقطبی مرگ و زندگی

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد