کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

گمشده در ماجرا

۱۸ آذر ۱۳۹۸

نویسنده: کاوه فولادی‌نسب
جمع‌خوانی مجموعه‌داستان «قنادی ادوارد»، نوشته‌ی آرش صادق‌بیگی


«قنادی ادوارد» دومین مجموعه‌داستان آرش صادق‌بیگی است؛ نویسنده‌ی جوانی که او را بیشتر و پیش‌تر به‌خاطر فعالیت‌های مطبوعاتی ادبی‌اش به‌ویژه در «داستان همشهری» شناخته‌ایم و برای اهالی داستان و ادبیات ناشناس نیست. «بازار خوبان»ش کتاب خوبی بود و قدر هم دید و دریچه‌ی خوبی شد برای ورود حرفه‌ای‌تر او به عرصه‌ی داستان ایرانی. حالا در کتاب دومش، «قنادی ادوارد»، او دارد مسیری را که از «بازار خوبان» شروع کرده، ادامه می‌دهد و همین تداوم -به‌رغم نقدهایی که به این مجموعه وارد است- او را به نویسنده‌ای قابل‌تأمل در نسل جدید تبدیل می‌کند؛ نویسنده‌ای که تا همین ‌جای کارش هم نشان داده مجهز به قدرت روایتگری است و البته گرفتار کلیشه‌پردازی در معنا. و این دومی چیزی است که اگر مورد مداقه قرار نگیرد، به‌مرور پاشنه‌ی آشیل او خواهد شد.
صادقی‌بیگی در صورت‌بندی اثر معمولاً موفق است و به‌کمک ضرب‌آهنگ خوب و زبان غنی اما گاه گزارشی و ماجراهای جذاب و خرده‌روایت‌های گیرا می‌تواند خواننده را حسابی با خودش همراه کند. او این توانایی را دارد که با عمل‌ها و کنش‌های عینی داستان‌هایش را پیش ببرد و به‌دام ذهنی‌گرایی مطلق -که آفت بزرگ ادبیات داستانی ماست و ریشه‌ی کم‌اقبالی مخاطبان به داستان ایرانی- نیفتد. اشراف او به موضوع و تلاش برای ساختن زبانی درخور موضوع و مسئله‌ی داستان قابل‌تحسین است. این تلاش صادقی‌بیگی، که گرچه همیشه هم موفق نیست و گاه باعث می‌شود بیانش گزارشی شود و به‌دام اطلاع‌رسانیِ مستقیم بیفتد و برای شخصیت‌هایی با ویژگی‌های مختلف لحن‌های مشابه بسازد، تلاشی ارزشمند است و مسیری خوب را پیشِ‌ روی او قرار می‌دهد، که اگر رهایش نکند و به سیروسلوکش در آن ادامه بدهد، می‌تواند بعدها و با انباشت تجربه، او را به مقصدی درخشان برساند؛ مقصدی که در ادبیات داستانی ما کمتر دیده و تجربه شده. او وقتی از باله می‌نویسد همان‌قدر دقیق است که موقع نوشتن از نصب صاعقه‌گیر یا کباب‌زنی یا درست کردن گز. آن‌هایی که دستی در قلم دارند و تجربه‌ای در داستان‌نویسی، خوب می‌دانند که شناخت دایره‌ی واژگان خاص و تخصصی و درونی کردن آن‌ها و به‌کار گرفتن‌شان در داستان (به‌منزله‌ی متنی روایی) چه کار دشوار و پیچیده‌ای است. همین دشواری و پیچیدگی است البته، که گاهی‌اوقات در داستان‌های صادق‌بیگی خودش را در قالب گزارشی شدن بیان روایت نشان می‌دهد؛ خطایی که در این جایگاه که نویسنده ایستاده و با توجه به گستردگی دایره‌ی واژگان و غنای زبانی داستان‌هایش، تا حد زیادی قابل‌اغماض است. زبان آثار صادق‌بیگی نشان می‌دهد که نوشتن برای او امری است جدی، نه تفننی. برای رسیدن به چنین زبانی، نویسنده باید دانشش را زیاد کند، شناختش را نسبت‌به موضوع افزایش دهد و به‌عبارت‌دیگر، باید برود در نقش نویسنده-پژوهشگر و متوجه باشد که داستان گرچه به‌شدت وام‌دار خیال و خلاقیت است، اما فقط روی این‌دو بنا نمی‌شود. این ساده نگرفتن امر نوشتنْ مهم‌ترین وجه قابل‌تقدیر در منش ادبی صادق‌بیگی است. با همه‌ی این‌ها، شیوه‌ی روایت مبتنی بر نقالی (گفتن و نه نشان دادن) که باعث گزارشی شدن بیان داستان‌ها می‌شود، طولانی بودن بازه‌ی زمانی روایت که جا را برای جولان خرده‌روایت‌های زائد باز می‌کند و داستان‌ها را به‌سمت خلاصه‌رمان شدن پیش می‌برد و پی‌رنگ‌های همیشه‌بسته که وقتی به استراتژی روایی نویسنده‌ای تبدیل می‌شود، او را به‌سمت پایان‌بندی‌های ضعیف و کلیشه‌ای می‌کشاند، مهم‌ترین نقاط ضعف داستان‌های «قنادی ادوارد»ند که کیفیتی قدمایی به روایت‌ها می‌دهند و امیدوارم در مجموعه‌های بعدی صادق‌بیگی خبری ازشان نباشد.
و ازنظر معنا… چنان‌که پیش‌تر هم گفتم، صادق‌بیگی گرفتار کلیشه‌هاست و گاهی به‌نظر می‌رسد حرف جدیدی برای گفتن ندارد، صرفاً ماجراپردازی می‌کند و نمی‌تواند تلنگری هستی‌شناسانه، معناشناسانه یا پدیدارشناسانه به ذهن خواننده بزند. و این می‌تواند زنگ خطری جدی برای نویسنده باشد؛ همین نحیف بودن معنا.
حرف آخر این‌که داستان کوتاه «شاخه‌های روشن» را از همه‌ی آنچه گفتم، مستثنا می‌کنم. این داستان اصلاً جایش توی این «مجموعه» نیست، چه در فرم و چه در محتوا به‌کلی وصله‌ای ناجور است و گذاشتنش کنار پنج داستان دیگر یک بی‌سلیقگی تمام‌عیار، و حیف از این تصمیم که صادق‌بیگی گرفته.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, صدای دیگران, قنادی ادوارد, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: آرش صادق‌بیگی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, قنادی ادوارد, معرفی کتاب

تازه ها

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

والس پی‌رنگ با سمفونی تردید

خمسه‌خمسه‌های نامرئی

آوای فاخته

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد