کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تو خود حجاب خودی

۱۸ آذر ۱۳۹۸

نویسنده: فرزانه مهدی‌زاده
جمع‌خوانی مجموعه‌داستان «قنادی ادوارد»، نوشته‌ی آرش صادق‌بیگی


مجموعه‌داستان «قنادی ادوارد» تازه‌ترین کتاب آرش صادق‌بیگی است و شامل شش داستان نسبتاًکوتاه. کتاب می‌تواند از همان بدو امر با نامش -که نام داستان پنجم این مجموعه است- جلب‌توجه کند؛ خواه نامی غیرمتعارف برای یک قنادی در این روزگار باشد و خواه نوستالژی گذر از خاطراتی قدیمی، مربوط به شکوه این قنادیِ نبش تقاطع خیابان‌های کارگر و جمهوری فعلی. داستان‌های مجموعه این‌ها هستند: «پاسخ چشم»، «دویدن در خواب»، «صد مثلث»، «شاخه‌های روشن»، «قنادی ادوارد» و «کبابی سردست».
صادق‌بیگی در بیان بیشترِ این داستان‌ها از زبانی روان با نثری ساده و بدون‌پیچیدگی استفاده کرده و تنها در داستان «شاخه‌های روشن» است که قصد می‌کند به زبان قاجاری نزدیک شود؛ قصدی که چندان هم موفق نبوده. او از این‌که در جای‌جای داستان‌ها اصطلاحات محلی یا قدیمی را، ولو نامأنوس – مانند کُچه کردن یا میزلآبدین در داستان «کبابی سردست»- به‌کار ببرد و هم‌زمان، به‌روز بودن زبان روایت را -مثلاً با اشاره به فضاهای مجازی مختلف- حفظ کند، ابایی نداشته. گستره‌ی واژگان مورداستفاده‌ی او وسیع است و از تنوع موضوعات مطرح‌‌شده در داستان‌ها برمی‌آید که تحقیق خوبی برای هرکدام‌شان انجام داده. او هم اطلاعات دارویی به مخاطب ارائه می‌دهد، هم از رقص باله خوب می‌داند و هم دانشش را راجع به نصب صاعقه‌گیر و تهیه‌ی گز و پخت کباب و حواشی شکار به‌رخ خواننده می‌کشد.
محتوای تمام این داستان‌های «قنادی ادوارد» برپایه‌ی تعاملات انسانی بنا شده و سخن از لایه‌های متعددی است که در روابط بین دو انسان -با هر نسبتی ‌بین آن‌ها- وجود دارد. به‌‌جز داستان «شاخه‌های روشن» -که گویا قرار است این‌جا هم کماکان ساز جدایی بزند- نقطه‌ی مشترک داستان‌های این مجموعه، رخدادی است که بر رابطه‌ای انسانی اثر می‌گذارد و آن را دستخوش تغییر می‌کند؛ رخدادی که با بیم ازدست رفتن و خلأ وجودی یک نفر، یا وقوع آن آغاز شده و یا نهایتاً به آن می‌انجامد. شخصیتی که بیمناک یا شاهد این خلأ است لایه‌های درونی وجودش را برای خواننده عریان می‌کند؛ خواه خودْ راوی باشد (در داستان‌های «پاسخ چشم»، «صدمثلث») و خواه راوی از او بگوید (در داستان‌های «دویدن در خواب»، «قنادی ادوارد» و «کبابی سردست»).
به‌نظر می‌رسد هدف اصلی نویسنده نشان ‌دادن این مسئله بوده که حادثه‌ای ناگوار و غیرقابل‌انتظار چگونه می‌تواند سبب تغییر بنیادی در نگرش و منش آدم‌ها شود و دوگانگی آنچه را که مدعی آن بوده‌اند، با آنچه بعداز واقعه به آن عمل می‌کنند، نشان دهد. در اواخر داستان «پاسخ چشم»، راوی می‌گوید: «…داشت از آینه‌ای می‌گفت که من مثل جیوه‌ی کهنه‌ی پشتش ریخته بودم، خش برداشته بودم، کدر شده بودم؛ آدمی که یک‌ جور فکر می‌کند و جور دیگر عمل؛ یک دروغ راست‌نما؛ رودخانه‌ای که جای آبیاری خاک خودش، هربار باتلاقی زیر پاهایش دهان باز می‌کند.» شاید برای فرار از این دوگانگی یا درواقع از خودِ خود است که تمام شخصیت‌ها بعداز وقوع اتفاقی که بهانه‌ی روایت است، دست به کاری می‌زنند: کندوکاو علت خودکشی، شکار، سفر یا هرچیز دیگری که بتواند آن‌ها را از خود دور و عذاب وجدان‌شان را کم کند؛ تلاشی حتی ناموفق برای ازمیان برداشتن حجاب خویشتن.
صادق‌بیگی در شخصیت‌پردازی داستان‌ها برای القاء مفاهیم بالا به مخاطب بسیار موفق بوده. شخصیت پدرها در «دویدن در خواب» و «صد مثلث» و شخصیت اصغر و دوستانش در «قنادی ادوارد» گواه خوبی بر این مدعا هستند. صحنه‌پردازی از دیگر قوت‌های داستان‌های این مجموعه است و بر کشش آن‌ها می‌افزاید؛ برای مثال، توصیف‌های مربوط به استانبول در داستان «پاسخ چشم»، مزرعه‌ی شکار در داستان «دویدن در خواب» و باغ صاحبقرانیه در داستان «شاخه‌های روشن».
بازه‌ی زمانی داستان‌ها نسبت به آنچه در داستان کوتاه انتظار آن می‌رود، طولانی است، اما قدرت نویسنده در شخصیت‌پردازی و صحنه‌پردازی سبب می‌شود این زمان طولانی مخاطب را خسته نکند. صادق‌بیگی از طنز هم بی‌بهره نیست و در بخش‌هایی از داستان‎های «دویدن در خواب» و «کبابی سردست» لبخندی روی لب خواننده می‌نشاند؛ حتی اگر میزان آن به‌اندازه‌ی اندک‌اشکی باشد که در بخش انتهایی داستان «صد مثلث» چشم را تر می‌کند.
داستان‌های «قنادی ادوارد» شاید قدرت پهلو زدن به داستان‌های بزرگ و ماندگار را نداشته باشند، اما در بیان حرف خود ساده و بی‌تکلف عمل می‌کنند و حتی اگر پایان‌شان رو و قابل‌پیش‌بینی باشد، قدرت جذب مخاطب و جلب همراهی او را تا انتهای روایت دارند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, صدای دیگران, قنادی ادوارد, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: آرش صادق‌بیگی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, قنادی ادوارد, معرفی کتاب

تازه ها

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

فروپاشی یک رؤیای ساختگی

قصه‌ای در دل داستان

از رنج هنر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد