نویسنده: جواد ماهزاده
جمعخوانی مجموعهداستان «پاییز ۳۲»، نوشتهی رضا جولایی
رضا جولایی در «پاییز ۳۲» که مجموعهای از هشت داستان نیمهبلند و کوتاه است، کوشیده تا فضاهای تاریخی موردعلاقهی خود را این بار در ساحتی خارج از رمان تجربه کند. بیشتر داستانهای این کتاب با نخ تسبیح مشترکی بهنام تاریخ معاصر به یکدیگر پیوند خوردهاند. دو داستان شامل این پیوستگی نمیشوند، اما ازلحاظ کیفیت و نحوهی پرداخت داستانی همعرض سایر داستانها به حساب میآیند.
کتاب با داستان «ریگ جن» شروع خوبی دارد. بازی پستمدرن نویسنده با راویهای متفاوت، نقیضهگویی و در هم کوبیدن قطعیت و حتمیت و دریککلام حقیقت، هم فضاسازی خوبی به داستان میدهد و هم تجربهی جدیدی را رقم میزند. خواننده از همین داستان قدم در دنیای تاریخگرای کتاب میگذارد و اگر کتاب «شمایل تاریک کاخها»ی حسین سناپور را خوانده باشد، ناخودآگاه به قیاس این دو داستان باهم میپردازد. دو داستان حسین سناپور در آن کتابْ مدرسهای است برای آموختن چگونه نوشتن داستانهایی که قرار است نقب به تاریخ و ناخودآگاه جمعی بزنند.
جولایی در «ریگ جن» دغدغهی تکنیک دارد و با شکستن روایت راوی و درنوردیدن مرز خیال و واقعیت، موفق به نشاندن تخم شک در ذهن خواننده میشود. او از تعلیق نیز فروگذار نمیکند و اگرچه داستان پایانی شتابناک دارد، اما به آنچه میخواهد، میرسد. داستان «هجوم» نیز با در هم تنیدن مرز واقعیت و خیال و ایجاد توهمی داستانی شکل میگیرد؛ تا جایی که وارد اتمسفری سوررئال میشود و حتمیت تاریخی را زیر سؤال میبرد.
هر دو داستانی که تا اینجا برشمردیم، داستانهایی واجد فضای «ایرانی» هستند؛ ازآندست آثاری که مخاطب غیرایرانی را نیز خوش میآید و گوشههایی از باورها، عقاید کهنه و وابستگی ارگانیک به تاریخ را بازمینمایاند.
بخش دیگری از داستانهای «پاییز ۳۲» بهطور مشخص، به وقایع آشنایی اشاره دارند که بزنگاههای مهمی در تاریخ ایران به حساب میآیند؛ بهطور مثال، مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دکتر مصدق و غائلهی فرقهی دموکرات آذربایجان. نویسنده در این داستانها، شخصیتهای خود را در حاشیه یا متن حوادث میبرد و روایت اصلی خود را، که عمدتاً عاشقانه است، با کلانروایت تاریخ پیوند میدهد. داستانهای «سبزپری، زردپری»، «پاییز ۳۲» و «سحرگاه بیستوهشتم» از این زمرهاند و داستان «شامگاه برفی» نیز در فضایی تاریخی اتفاق میافتد. اما هر قدر تاریخ و واقعیت پررنگتر میشوند، داستانها بیشتر شبیه به طرحوارههایی از رمان میشوند و وقتی همهی داستانها را کنار هم میگذاریم، میتوانیم بگوییم اینها داستانهای کوتاهی از یک رماننویس هستند، نه از یک داستانکوتاهنویس. حتی میتوان گفت رمانهایی فشردهشده هستند؛ داستانهایی که هرکدام میتوانستند رمانی مجزا باشند. بهبیاندیگر، در این کتاب با ذهنیت و جهان داستانی یک رماننویس مواجهیم.
بهجز داستان اول که اسلوب و چارچوب مشخص یک داستان نیمهبلند را دارد، سایر داستانها فاقد عنصر کشف، پرسشگری و جزئینگریِ داستان کوتاهند. در داستان کوتاه، توجه اصلی بر جزئیات، لحظهها و نقاط ریز و پرسشبرانگیزی است که گویی زیر عدسی دوربین درشت و درشتتر میشوند و تصویری گذرا اما بااهمیت پیدا میکنند؛ درحالیکه اغلب داستانهای این کتابْ کلینگر و متمایل به شخصیتپردازی و روایتگری تاریخ هستند. گرایش به استعارینویسی نیز در بخشی از داستانها مشاهده میشود؛ از نوعی که در دههی ۷۰ بر رمان و داستان کوتاه ایرانی غالب بود. فقدان عنصر پرسشگری و آشکارگی تمام زوایا و شخصیتهای داستانها گویای گرایش متنها به روایتگریای از جنس رمان هستند؛ متنهایی که چون تبدیل به رمان نشدهاند، گاه به ورطهی سانتیمانتالیسم افتادهاند. در برخی از داستانهای کتاب، شخصیت اصلی یک یا دو سال از عمرش را طی یکیدو صفحه سپری میکند.
اینها داستانهایی هستند عمدتاً دربارهی گوشههایی از تاریخ معاصر ما؛ داستان آدمهایی که یا در کوران حوادث سیاسی غوطهورند یا سیلاب حوادث آنها را با خود خواهد برد؛ یا گره بر باد بستهاند یا خود را در پیچوتاب وقایعْ اسیر و دستوپابسته مییابند. بیشتر شخصیتها دچار حس یأس و شکست هستند؛ معمولاً افرادی تنها و نمونهمثالی روشنفکران شکستخوردهی پس از کودتای ۳۲. متجدد و اهل کتاب و هنرند و البته تا اندازهی زیادی منفعل یا ناتوان از تغییر دادن وضع موجود. چنین شخصیتهایی در بستر روایتهایی واقعگرا، نه قادرند چیز تازهای به کلانروایت تاریخی داستان اضافه کنند و نه مجال کنده شدن از آرمانگرایی درونمتنی نویسنده را دارند.