کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

بهانه‌هایی از تاریخ

۱۹ اسفند ۱۳۹۸

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی مجموعه‌داستان «پاییز ۳۲»، نوشته‌ی رضا جولایی


داستان و تاریخ از زمان ارسطو با یکدیگر در ارتباطند. هر رخداد تاریخی هرچه باشد، داستانی واقعی است. ارسطو می‌گوید: «داستان بازنمایی فعل است به‌کمک طرح» بنابر گفته‌ی او، داستان و تاریخ هردو عملی هستند که به‌واسطه‌ی واژگان به نگارش درمی‌آید و یا به‌صورت زبانی بیان‌ می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر، داستان‌ها روایتگر اعمال انسان‌ها در تاریخند و هر گوشه از تاریخ بستر قصه‌های بی‌شماری است که گاهی با قلم نویسنده‌ای دوباره حیات می‌یابد و زنده می‌شود. رضا جولایی نویسنده‌ای قصه‌گو و قصه‌ساز از بستر تاریخ وطن‌ است. او پیش‌تر و بیشتر از هرچیز، خواننده‌‌ی تاریخ معاصر ایران و پژوهشگر آن است. تاروپود داستان‌های جولایی رویِ داری از حوادث تاریخی بافته می‌شوند. خوانش قوی از منابع معاصر این امکان را به او می‌دهد که تخیلات و سپهر داستانی‌اش را آن‌طور‌که می‌خواهد در فضایی آشنا و باورپذیر و البته ازپیش‌طراحی‌شده به مخاطبش عرضه کند. «پاییز ۳۲» مانند سایر آثار او، مجموعه‌داستانی است که تاریخ معاصر و حوادثش را دست‌مایه و بستر وقوع رخدادهای خود قرار می‌دهد؛ هشت داستان مختلف با اسم‌هایی فراخور هر داستان: «ریگ جن»، «فصل بادهای یخ‌زده»، «هجوم»، «شامگاه برفی»، «سبزپری، زردپری»، «پاییز ۳۲»، «سحرگاه بیست‌وهشتم» و «همه‌ی جهان‌های ممکن»، که عموماً در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی رخ می‌دهند و طنز تلخ جاری در آن‌ها تا پاییز ۹۸، زمان انتشارشان، ادامه پیدا می‌کند.
وجه مشترک داستان‌های رضا جولایی وهم و ترس است؛ ترسی گزنده که از کالبد حقیقتی تاریخی به روایتش تزریق می‌شود. «ریگ جن» البته که داستانی تخیلی ا‌ست، اما گرمای سوزاننده‌ی روز و سرمای گزنده‌ی شبش، قلعه‌ی تاریخی‌اش، نمکزار و شنزارش، همه‌وهمه، کویر لوت را در ذهن خواننده تصویر می‌کنند. این داستان با روایتی عینی و برای باورپذیری بیشتر در قالب و فرمی نو، گزارش‌گونه روایت می‌شود. این ترفند نویسنده باعث می‌شود که حوادث وهم‌آلود داستان بهتر بر باور خواننده بنشینند، سرانجامِ رمزآلود و مبهم راویان داستانْ ترسی از جنس واقعیت را به جان خواننده بنشاند و قدرت خرافه را از ابتدای تاریخ تاکنون به او یادآوری ‌کند؛ همان‌طورکه در داستان «هجوم» این نیرو با گویش و لحنی دیگر وارد داستان می‌شود‌‌: شازده‌ا‌ی پس‌نشسته در کنج عزلت، آخرین قدرت‌نمایی‌هایش را به لرزش‌های ناآشنا می‌بازد. نقطه‌‌قوت این دو داستان پرداخت صحیح و درست شخصیت‌های آن‌هاست. دکتر معتمدی، مهندس موسوی و شازده، هرکدام به فراخور شغل و موقعیتشان در روایت، پرداختی قوی و مناسب دارند و ویژگی مشترکشان تسلطی است که گمان می‌کنند بر زیردستان و مایملک‌شان دارند، و درواقع ندارند.
«پاییز ۳۲» و «سحرگاه بیست‌وهشتم»، هردو متأثر از حوادث و اتفاق‌های کودتای سال ۳۲ هستند و وجه مشترک‌شان رویشِ عشقی آنی در شخصیت اول داستان است؛ چه آن شخص بزن‌بهادر حزب توده باشد، چه خواننده‌‌ی دائم‌‌الخمر کافه‌‌های آشنای شهر. «پاییز ۳۲» آبستن حوادث پس‌ازکودتاست؛ زوایا و گوشه‌های تاریک یک واقعه‌ی مهم تاریخی، که در پیچ‌وخم داستان روشن و روشن‌تر می‌شود و قصه‌ای نو را روایت می‌کند؛ قصه‌ای که موجودیتش را از آن وام گرفته و اشاره‌اش به وقایع آن روزها اعتماد خواننده را جلب می‌کند. و در آن، راوی‌های بی‌نام و عاشق سرانجامی مانند بستر روایتشان‌ دارند: بی‌سرانجامی.
«سبزپری، زردپری» داستان سفری به‌تمامی‌ناتمام است: تاجرزاده‌ای که قصد تبریز دارد و در شهری کوچک مهمان دو خواهر می‌‌شود. راوی حسابگر، مبادی‌آداب و هنرمند خاطره‌ی دوری را با جزئیات و بسیار خوب شروع می‌کند و ادامه می‌دهد. تسلط به واژگان آن دوره همراه بازی با الفاظی که کمتر به گوش خواننده‌ی امروزی خورده روایتی شیرین را در بیست‌واندی صفحه می‌سازد، بی‌آن‌که درگیر پرگویی شود. اما این ضیافت کلمات درست در جایی نزدیک پایان، روندی پرشتاب می‌گیرد و داستانی که تا میانه با ضرب‌آهنگی مناسب روایت شده، خیلی زود به پایان می‌رسد و مخاطب را دل‌زده می‌کند. اما «شامگاه برفی» قصه‌ی دیگری است؛ روایت تاریخ‌های تکرارشونده، روایت پدرهای پسرکش این سرزمین. سرهنگ شاه‌بختیِ ذوب‌شده در مقام و منصبش راوی این ماجراست. او هم مانند دیگرراویان این مجموعه شخصیتی خاکستری ا‌ست؛ گاه غرق گناه است و گاه قلبی رئوف و ذهنی بیدار دارد و دست‌آخر تسلیم جبر زمانه می‌شود. دراین‌میان، تکیه‌ی نویسنده به بگیروببند‌های این تکه از تاریخ کمکی شایان به باورپذیری آن می‌کند؛ همان‌طورکه در داستان «هجوم بادهای یخ‌زده»، آن قطعه از تاریخ همراه فضاسازی مناسب و انتخاب درست راویْ فضای سوررئال و وهمناک قصه را بیشتر به رخ می‌کشد. زبان و لحن بازهم ابزاری می‌شوند برای نویسنده تا برادران ماشالله، نورالله و عبدالله شخصیت‌هایی ملموس و عینی باشند، برای خواننده‌ای که هرگز آن فضا را لمس نکرده.
وجه مشترک داستان آخر این کتاب، «همه‌ی جهان‌های ممکن»، با سایر داستان‌های مجموعه فضای وهم‌آلود و آمیخته‌باترس راوی‌ است، اما به‌لحاظ فرم و محتوا و حتی اجرا تفاوتی اساسی با آن‌ها دارد. نویسنده‌ی «همه‌ی جهان‌های ممکن» تلاش‌کرده روایتی ذهنی‌گرا را با پرداختی نو و پست‌مدرن‌ بازگو کند، اما نه خواسته و نه توانسته داستانی پست‌مدرن بسازد. درون‌مایه، پایان نامتعارف داستان و زبان و مکان معلق، همگی، از «همه‌ی جهان‌های ممکن» داستانی متفاوت می‌سازند.
رضا جولایی در همه‌ی آثارش بسیار هوشمندانه به سراغ تاریخ می‌رود. تاریخ هویتی منحصر‌به‌فرد به داستان‌های او می‌بخشد. او در مصاحبه‌ای می‌گوید: «تاریخ بهانه است. رعایت‌ مسیر تاریخ آن‌قدر اهمیت دارد که منجر به مچ‌گیری‌های آشکار نشود. رمان تاریخ‌گرا موظف به پیروی از مسیر دقیق تاریخ نیست. بررسی شخصیت‌ها، مفهوم ارزش‌ها، مفهوم خود زندگی، انتخاب دشوار میان خیر و شر، انتخاب دشوار میان مسئولیت و تعهد، فداکاری یا عافیت‌طلبی و از همه مهم‌تر قصه‌؛ این‌هاست که تعیین‌کننده است.» و جولایی در کنج کتاب‌فروشی کوچکش در دزاشیب، از همین بهانه‌های کوچک که در گوشه‌وکنار تاریک تاریخ این سرزمین جا خوش کرده‌اند، داستان می‌گوید. حالا دیگر این‌طور در بستر تاریخ نوشتن بخشی از سبک و سنت او شده که ماحصلش روایت‌های درگیرکننده و خوش‌خوانی است که روزگار سپری‌شده را از زاویه‌ای دیگر به مخاطبانش نشان می‌دهد.

گروه‌ها: اخبار, پاییز ۳۲, تازه‌ها, صدای دیگران, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: پاییز32, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, رضا جولایی, معرفی کتاب

تازه ها

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

فروپاشی یک رؤیای ساختگی

قصه‌ای در دل داستان

از رنج هنر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد