کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

در باغ ملکوت

۱ خرداد ۱۳۹۹

بر‌خوانی تکه‌هایی از ‌داستان بلند «ملکوت»، نوشته‌ی بهرام صادقی


ماه بدر تمام بود و آنچنان به همه‌چیز رنگ‌وروی شاعرانه می‌داد و سایه‌های وهم‌انگیز به وجود می‌آورد و در آب جوی برق می‌انداخت که گویی ابدیت درحال تکوین بود. در فضا خنکی و لطافت و جوهر نامرئی نور موج می‌زد و از دور دور زمزمه‌های ناشناخته‌ای در هوا پراکنده می‌شد و مثل مه بر زمین می‌نشست.

جیپ درمیان سکوت و خلوت شب باغ را دور زد و به جاده افتاد و راه درازش را به‌سوی شهر آغاز کرد.

اکنون هر سه تن در سکوت کامل، خیره به جاده می‌نگریستند و بازی مهتاب را در پستی‌وبلندی‌ها و نیز سایه‌های تند و زودگذر بوته‌های خار و پشته‌های سنگ و تپه‌های خاک و زمزمه‌ی غافلگیرکننده‌ی حیوانات شبخیز را به حساب عوامل مابعدالطبیعی و آن‌جهانی می‌گذاشتند.

ازاین‌گذشته، مردم هیچ‌وقت ساکت نخواهند شد، زیرا دست دیگران در کار است.

در این سا‌ل‌های دراز، یکی‌یکی انگشت‌ها و مفصل‌های دست و پا و غضروف‌های گوش و بینی‌اش را هر دوسه‌سال‌یک‌بار بریده است.

من در آغوش او به سادگی و صفای زندگی پی بردم.

خیلی‌ها احمق نیستند، فقط گاهی انسان خودش را فریب می‌دهد.

جوانی نیروی عجیبی است که حماقت و فریب را هم مسخره می‌کند.

مجموع وزن بدن مردم دنیا همیشه عدد ثابتی است، منتهی نسبتش بین چاق ‌و لاغرها نوسان می‌کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, صدای دیگران, ملکوت, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: برخوانی, بهرام صادقی, داستان ایرانی, معرفی کتاب, ملکوت

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد