نویسنده: معصومه موسیوند
جمعخوانی داستان کوتاه «گیلهمرد»، نوشتهی بزرگ علوی
بزرگ علوی در کنار هدایت و جمالزاده و آل احمد و… از نمایندگان مکتب جدید داستاننویسی در ایران است. علوی یکی از اعضای گروه موسوم به پنجاهوسه نفر، بهدلیل فعالیتهای چپگرایانهاش، دستگیر و مدتی زندانی میشود و همین امر تغییراتی اساسی در آثار او به وجود میآورد. بیشتر آثار علوی در زمینههای سیاسی-اجتماعی زمانهاش نوشته شده و ازاینجهت در شمار نویسندههایی قرار میگیرد که متعهد به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه است. حسن میرعابدینی دربارهی او میگوید: «علوی از نویسندگانی است که واقعیت اجتماعی مرحلهی جدیدی از تاریخ معاصر ایران را در زمینهی داستانهایش قرار میدهد.»
«گیلهمرد» داستان دهقانی از مناطق شمالی ایران است که به اتهام مبارزه علیه حکومت و سر باز زدن از اطاعت مأموران دولتی دستگیر میشود. او در دورهای مرتکب این نافرمانی میشود که شیوهی ارباب-رعیتی در کنار مالیات گرفتن دولت از دهقانان و رعایا، جان مردم را به لبشان رسانده. این داستان از نمونههای خوب آثار واقعگرای اجتماعی ایران است که رویکردی انتقادی دارد و تصویری توأمان ناب و دردناک از زندگی انسان ارائه میدهد.
علوی با پرداخت فضا و تصویرسازیهای مناسبش، به داستان سویههای نمادین و سمبلیک میدهد: گیلهمرد در این داستان سمبل انسان مبارز و عدالتخواهی است که از قشر عامه برخاسته، مأمور اول، وکیلباشی، نماد انسانهایی که تکلیف خود را دربرابر بیعدالتی نمیدانند و بههرقیمت، دنبال منافعشان هستند و مأمور بلوچ نماد آدمی که از شدت ترس و وحشت نیروهای حکومتی، به امنیه شدن پناه برده و برای یافتن آرامش و آسایش.
علوی در «گیلهمرد» بهخوبی از عهدهی پرداخت عناصر داستان برآمده. داستان با یک مقدمهی کوتاه، گرهافکنیای که همان دستگیری گیلهمرد است، آغاز و خواننده درگیر مسئله میشود. تمام روایت در بازهی زمانیِ از غروب امروز تا طلوع روز بعد میگذرد. شخصیتپردازی عموماً درخلال دیالوگها شکل میگیرد (گرچه نویسنده به شیوهی رایج زمانه، از شخصیتپردازی مستقیم نیز استفاده میکند). راویْ سومشخص نامحدود است که هرجا لازم است، به ذهن شخصیتها یا گذشته و حالشان سرکشی میکند و این شیوهی روایت باعث میشود ذهن خواننده با شناخت کامل شخصیتها برای گرهگشایی آماده شود.
فضا و مکان و تصویرسازیها در خدمت درونمایهی داستان است. داستان با این عبارت آغاز میشود: ««باران هنگامه کرده بود. باد چنگ میانداخت و میخواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر میکشید، میآمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسارگسیخته کرده بود. رشتههای باران آسمان تیره را به زمین گلآلود میدوخت. نهرها طغیان کرده و آبها از هر طرف جاری بود.» نویسنده برای بیان فضاهای اطراف و موقعیت مکانی، از کلمههایی استفاده میکند که بار معنایی چندگانه دارند؛ مثلاً هنگامه به معناهای غوغا، دادوفریاد، شلوغی، اعتراض، جنگ و معرکهآرایی هم هست. طغیان نهر، شورش را هم تداعی میکند. غرش باد و زمین گلآلود نماد یک حرکت اجتماعی انقلابی است. در همهی المانهای داستان، فرم و فضاسازی به ترسیم آشفتگی و ترس و وحشت کمک کرده تا گوشهای از اوضاعواحوال اجتماعی زمانه را به تصویر بکشد.
عبارتی که در همهجای داستان تکرار میشود، «شیون زنی در جنگل» است؛ گرچه این شیون که به گوش گیلهمرد میرسد، با کشته شدن زنش توسط مأمور دولت همخوانی دارد، اما علاوهبر معنای واقعیاش، معنای نمادین هم پیدا میکند. خصوصاً وقتی راوی دانایکل در انتهای داستان تکرار میکند «شیون زنی در جنگل»، این معنا را در ذهن میسازد که شیون زن از ذهن گیلهمرد عبور میکند و درامتداد داستان ادامه مییابد؛ گویی این شیونْ فریاد بشریت است.
در انتهای داستان وقتی گیلهمرد به مأمور دولت غالب میشود، نویسنده فضا را چنین توصیف میکند: «باران میبارید، اما افق داشت روشن میشد. ابرهای تیره کمکم باز میشدند.» گشایش داستان رخ میدهد و گیلهمرد از جان مأمور و از انتقام میگذرد. او آیندهی مشخصی را نه در ذهن و نه در بیان، تعریف نمیکند؛ نفس عمل برای او مبارزه است. به بیانی دیگر، داستان «گیلهمرد» داستان مبارزه و آزادگی و منفعل نبودن دربرابر ظلم است و این معنا را علوی در داستانش آنجا که گیلهمرد با روشن شدن افق به این معنا میرسد، بهزیبایی نشان میدهد.