کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

از برادری‌های فراموش‌شده

۲۲ مرداد ۱۳۹۹

نویسنده: آناهیتا قوامی

جمع‌خوانی داستان کوتاه «شنل»۱، نوشته‌ی نیکُلای گوگول۲


حالا سال‌هاست قوانین پوشش یکسان و استاندارد برای بسیاری سازمان‌ها و مدارس در سراسر جهان وضع شده، اما زیر این پوشش برابر، نابرابری و نابرادری همچنان نفس می‌کشد. آكاكی آكاكیویچ، نامی است آشنا برآمده از تاریخی که پیوسته تکرار می‌شود؛ نامی برای طبقه‌ای که همچنان بی‌نام، بی‌سایه، با لکنت و سربه‌زیرافکنده زندگی می‌کند. در زبان روسی، «a» که به معنی «نه» یا «غیر» است، همراه با «kak» که معنایش «مانند» یا «برادر» است، ترکیبی می‌سازد که معنایش «نابرابری» است؛ امری زاده‌ی نظام تبعیض. همین است که هیچ نام دیگری برای آكاكی آكاكیویچ قابل‌تصور نیست. سرنوشت او تصویری کاملاًدقیق از روسیه‌ی تزاری و ساختار اجتماعی سلسله‌مراتبی و الیگارشیک قرن‌نوزدهمی این سرزمین است.
در معرفی اکثریت جامعه، راوی بین کارمندهای اداره‌های مختلف تفاوت چندانی قائل نمی‌شود؛ همه اعضا و برادران بوروکراتی هستند که در حلقه‌ی بی‌پایانی از وظایف روزمره رنج می‌برند. این نکته وقتی برجسته می‌شود كه سرانجام آكاكی با آشفتگی می‌گوید: «راحتم بگذارید، آخر چرا آزارم می‌دهید؟» و ادامه می‌دهد: «من برادر شما هستم.»
در معرفی «شخص متنفذ»، راوی او را به‌عنوان مظهر همه‌ی آنچه در بوروکراسی سلسله‌مراتبی روسیه‌ی تزاری وجود دارد، بازنمایی می‌کند؛ آنچه امروزه نه‌تنها در روسیه که در جای‌جای جهان به کرات مشاهده می‌کنیم. اگرچه اختیار این شخص متنفذ فقط چند سطح بالاتر از آکاکى است ، اما چنان او را وحشت‌زده می‌کند و «توبیخ شدید»ش چنان حائز اهمیت است که منجر به غش کردن آکاکى، بیمار شدنش و سرانجام مرگ او می‌شود.
تلاش‌های آکاکی برای یافتن شنلش -به‌مثابه حقی دیریافته که به‌تازگی بر آن واقف شده- توسط بوروکراسی سلسله‌مراتبی ناکام می‌شود؛ همان بوروکراسی‌ای که مردم را تشویق می‌کند پیوندهای مشترک میان خود را انکار و بدون همدلی باهم رفتار کنند. پایان خارق العاده‌ی داستان بر هم‌بستگی همه‌ی بشریت تأکید می‌کند. روح آکاکی و روحیه‌ی حالاانتقام‌جویانه‌اش موجی از همبستگی را در دل برادران زنده می‌کند.
مضمون بیگانگی در داستان با وصف شرایط شخصیت محوری آن رابطه‌ی نزدیکی دارد. آکاکی آکاکیویچ دوست صمیمی ندارد و با اطرافیان بیگانه است. رفتارهایش جوری است که نشان می‌دهد تمایلی به برقراری ارتباط با دیگران ندارد یا قادر به آن نیست. بوروکراسی خشنی ، که در آن کار می‌کند، نیز تجلی این بیگانگی را درخشان‌تر می‌کند. اختلاف سطح در مقامات بوروکراتیک مانع برقراری ارتباط برای آکاکی است. او که توسط بالادستان همواره مرعوب شده، در مواجهه با شخص مهم توانایی‌اش در برقراری ارتباط بیشتر مختل می‌شود.
پایان‌بندی خارق‌العاده‌ی «شنل» یکی از اصلی‌ترین مباحثی است که جریان انتقادی درباره‌ی این داستان را برای مدت طولانی زنده نگه داشته است. بازگشت روح آکاکی نوعی ارتباط مدرن و مترقی و نیز راهی برای گوگول برای تأکید بر رساندن پیام انتقادی‌اجتماعی داستان است. از سوی دیگر تمام داستان را می‌توان به‌عنوان یک تصویر نمادین از احساسات انسانی یا حالات روانی تفسیر کرد. بازگشت روح آکاکی تجدید نمادین گناه سرکوب‌شده است؛ تصویری که نشان‌دهنده‌ی احساس پشیمانی از رفتا ربا امثال آکاکی است. رستاخیز آكاكی مابه‌ازای عوامانه‌ی عملی است که به مسیح نسبت داده شده؛ نشانه‌ای از این‌كه گوگول به‌دنبال بیان این دیدگاه است که مرگ آکاکی و آنچه در پی مرگ او بر جان و روان برادرانش اثر می‌گذارد، موجب رستگاری آن‌ها شده و دریچه‌ای نو به روی‌شان می‌گشاید. در پایان، این وحدت است که بر مرگ و فراموشی پیروز می‌شود.
در این اثر نویسنده یک پرتره‌ی نمادین از عملکردهای ذهن آدم گناه‌آلوده خلق کرده. این داستان به بهترین شکل بیانگر نگرانی نویسنده نسبت به زیست معنوی هم‌وطنانش است و تلاش می‌کند راه وحدت و قدرتمند کردن روح جمعی را نشان بدهد. داستان «شنل» چیزی را در مورد بشر در هر نقطه از تاریخ و مکان به ما نشان می دهد که در رقابت با ساختارهای بزرگ بوروکراتیک همواره پیروز خواهد بود.
آکاکی آکاکویویچ با ترکیبی از طنز ، گروتسک و عناصر تراژیک ساخته و پرداخته شده است. طنز ابتدایی داستان باعث می‌شود كه در آكاكی مردی را مشاهده كنیم كه نشاط جسمی و روحی خود را در برخی موارد نابودشده می‌یابد. باشماخچینی سرسخت و عجیب‌و‌غریب در جامعه‌ای بیگانه پیش روی ما ظاهر می‌شود. به‌مرور گوگول جنبه‌های طنز را در شخصیت آکاکی عمیق‌تر می‌کند. او به ما نشان می‌دهد كه جنبه‌ی مكانیكی زندگی آكاكی ممكن است نتیجه‌ی نگرانی‌ای باشد كه باعث می‌شود آكاكی خود را به‌تمامی وقف انجام اموری کند که آن‌ها را مقدس می‌شمارد. این سرسپردگی به وظایف به حدی است که او همه‌چیز را فراموش می‌کند. عناصر گروتسک آکاکی آکاکیویچ را به‌عنوان مردی توصیف می‌کنند که با اضطراب و سخت‌گیری مدام برای هدفی پوچ و مسخره زندگی می‌کند. عناصر تراژیک بر فقر و ضعف سرنوشت او تأکید دارند. مجموعه‌ی این عناصر سرانجام مردی را نشان می‌دهند که کم‌کم متوجه بیهودگی و نابرابری‌ای می‌شود که خود نماد آن است و علیه آن شورش می‌کند. روح باشماخچین در تضاد کامل با کارمند ترسو قرار دارد. با این اغراق ، گوگول به ما نشان می‌دهد ، که به‌رغم همه‌چیز، چگونه باشماخچین داستان با مبارزه علیه همه‌ی بدبختی‌هایی که یک عمر او را له کرده‌اند، منشأ اثر می‌شود؛ درست شبیه تأثیری که مرگ بسیاری از فاتحان این جهان داشته.


۱ . The Overcoat
۲ . (Nikolai Vasilievich Gogol (1809-1852

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شنل - نیکُلای گوگول, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, شنل, کارگاه داستان‌نویسی, نیکلای گوگول

تازه ها

پری‌های مهاجر

دریچه‌ای به‌روی دیاسپورا

ادبیاتی که وام‌دار معماری شد

ادیسه‌ای در بزرگ‌راه

گذار

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد