کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

بازماندگان نسلی میان‌مایه

۲۱ مهر ۱۳۹۹

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «سراسر حادثه»، نوشته‌ی بهرام صادقی


بهرام صادقی و داستان‌های کم‌تعدادش در سپهر داستان فارسی، مصداق بارز «کم گوی و گزیده گوی چون در» هستند. او در داستان‌هایش زندگی قشر متوسط و همچنین نوکیسه‌ی پس از کودتای ۱۳۳۲ را به تصویر می‌کشد؛ تصویری نمادین و گاه اغراق‌شده از جامعه‌ای ویران. نوشته‌های صادقی بی‌آن‌که به ورطه‌ی نق زدن و سیاه‌نمایی مطلق سقوط کنند، تداعی‌کننده‌ی اضطراب و خفقان حاکم بر مردم این سرزمینند و همواره مضمون و موضوع‌شان کاوش در درونی‌ترین لایه‌های ذهنی نسل شکست‌خورده و به‌‌جامانده از کودتاست. تحولاتی که بعد از کودتا رخ می‌دهد و همچنین تأثیری که صادقی از داستان‌نویس‌های بزرگی مثل چخوف، موپاسان، کافکا و داستایفسکی می‌گیرد، تکنیک ناب او را در داستان‌نویسی شکل می‌دهد. آثار صادقی طنازانه و درعین‌حال تلخند و می‌توانند عمیق‌ترین معضلات اجتماعی را به مخاطب نشان دهند. او پارادوکس‌ها و تناقض‌های اجتماع را، چه در فرم و چه در محتوای قصه‌هایش می‌سازد و از جامعه‌ی آشفته و میان‌مایه‌پرور آن سال‌ها همانی را روایت می‌کند که بوده. به‌تعبیر غلام‌حسین ساعدی، «دست‌مایه‌ی کارهای صادقی طبقه‌ی متوسط بود؛ کارمندان، آموزگاران، دلالان، پیر‌و‌پاتال‌های حاشیه‌نشین، فک‌وفامیل‌های‌شان، آدم‌های شکست‌خورده، ورشکسته‌ی جسمی و ورشکسته‎‌ی روحی، توهین‌وتحقیرشده، مدام درحال نوسان؛ نوسان بین بیم و امید، بین امید و ناامیدی، دل‌زده و آشفته‌حال که با شادی‌های کوچک خوشبختند و با غم‌های بزرگ آن‌چنان اخت که خم به ابرو نمی‌آورند.» ‌
داستان «سراسر حادثه» بی‌‌آن‌که حادثه‌ی خاصی در آن رخ دهد، با داشتن مؤلفه‌ها و مشخصه‌هایی که در آن روزگار کم‌تر نوآورانه و بیشتر نامأنوس به چشم می‌آمدند، روایتی با فرمی نو به حساب می‌آید؛ نه فضای وقوع داستان فضایی خاص است، نه آدم‌هایی که در آن حضور دارند. آنچه به «سراسر حادثه» هویتی تازه و متمایز از آثار دیگرنویسندگان داده، حرف‌ها و موقعیت‌هایی است که در آن مطرح می‌شود: خانه‌ای که او در داستانش می‌سازد، نمادی از چهاردیواری جامعه است با تنوع افکار و رفتار آدم‌هایش. سه برادر از سه تیپ مختلف و مادرشان، دو برادر دیگر با شغل‌ها و طرزفکرهای متفاوت، یک زوج اجاق‌کور و تازه‌به‌دوران‌رسیده و جوانی دانشجو و مریض دست‌چین نویسنده برای این روایتند؛ آدم‌هایی که هرکدام می‌توانند نماینده‎‌ی بخشی از طبقه‌ی متوسط جامعه باشند؛ نمایندگانی نوکیسه، که یا دغدغه‌ای ندارند یا آنچه دارند، به‌شدت سطحی است؛ آدم‌هایی میان‌مایه که ارزش‌های انسانی را قربانی مطامع و علایق خود می‌کنند: برادران موجر از بزرگ‌تر گرفته، که طنازانه توسط راوی «جناب‌عالی» خطاب می‌شود، تا بهروز، برادر وسطی، و مسعود، هرسه ظاهراً در مواضع خود پابرجا هستند، اما درعمل چندان اصراری روی آن‌ها ندارند؛ برادر بزرگ‌تر نقش دیکتاتور، برادر وسطی نقش آدمی منفعل و همیشه‌ممتنع و برادر کوچک‌تر نقش همیشه‌مخالف را دارد. دو برادر مستأجر وجه دیگری از آدم‌های میان‌مایه‌ی جامعه‌اند؛ بلبل و درویش که اسم‌و‌رسم‌شان، با طنزی تلخ واقعیت وجودشان را آشکار می‌کند. این دو برادر نماینده‌ی بازماندگان «نسل شکست» هستند. تن‌پروری، عافیت‌طلبی و لاقیدی ویژگی مشترک آن‌ها و به‌طور کلی جامعه‌‌ی توسعه‌نیافته است. آقای مهاجر و همسرش که درظاهر زوجی موجه و دین‌دارند، در پایان آب‌زیرکاه و موذی معرفی می‌شوند. آن‌ها برای مخاطب نماد قشر بلاتکلیف و سردرگم جامعه هستند. و مازیار، دانشجویی که با پچ‌پچ‌‌های دیگران پیش از ورودش به داستان شناخته و تصویرش ساخته می‌شود، جوانی هوس‌باز است -روان‌پریش و دیگرآزار- و می‌خواهد روش‌هایی نو برای آزار موش خانگی ابداع کند. زن‌ها در این داستان نه تأثیری در اجتماع کوچک‌شان دارند و نه از آن تأثر می‌پذیرند: مادر و خانم مهاجر در حاشیه‌ی صحنه به حرف‌های درگوشی مشغولند، پارگی‌ها را وصله می‌کنند و درگیر آشپزی می‌شوند، ولی هرگز نقش پرررنگ و قابل‌توجهی ندارند.
آدم‌های دنیای داستان صادقی، چه لیبرال باشند چه کمونیست، چه طرف‌دار آمریکا باشند چه شوروی، چه کارمند باشند چه دانشجو، در تسلسل ماجراهای ریزودرشت، برای نشان دادن واقعیت جامعه نیازی به حادثه‌ای بزرگ یا موقعیتی خطیر ندارند. آن‌ها در جغرافیای کوچکی که نویسنده خلق کرده، واقعیت گزنده‌ی اجتماع بزرگ‌تری را نشان‌ می‌دهند که در حوادث پی‌درپی اعم از کودتا، ترور و اختناق ساخته شده و حالا برآیند آن جماعتی پوچ‌گرا و میان‌مایه است. بهرام صادقی سعی بر نمایاندن واقعیات و چیستی زمانه‌ی خویش دارد. «سراسر حادثه» تمثیلی ظریف و نمادین از تحولات ایران دهه‌ی‌چهل و دگرگونی‌ها و تغییرات مردم و جامعه‌ی سیاست‌زده‌ی آن روزگار است. نگاه نافذ و منتقد او اتفاقات روزمره‌ی زندگی را در بستر طنزی قدرتمند به داستانی کم‌نظیر تبدیل می‌کند و این قدرتی است که از صادقی کم‌کار و گزیده‌گو یکی از بهترین داستان‌نویس‌های معاصر فارسی را می‌سازد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, سراسر حادثه - بهرام صادقی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بهرام صادقی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, سراسر حادثه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

والس پی‌رنگ با سمفونی تردید

خمسه‌خمسه‌های نامرئی

آوای فاخته

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد