کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

شعر نو کی می‌شود درمان درد کهنه‌ام*

۸ دی ۱۳۹۹

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «باد، بادِ مهرگان»، نوشته‌ی نادر ابراهیمی


نادر ابراهیمی در زندگی شخصی و نیز در دنیای ادبیات ماجراجویی‌های بسیاری کرده؛ بااین‌حال انگار در همان سال‌هایی که رشته‌ی حقوق را نیمه‌کاره رها کرد و به تحصیل در رشته‌ی ادبیات انگلیسی پرداخت، تصمیم گرفت در زندگی حرفه‌ای سمت ادبیات بایستد و فرم‌ها و سبک‌های مختلف نوشتاری را در آن تجربه کند. او یکی از پرکارترین نویسندگان معاصر ایران است که در زمینه‌های مختلفی قلم زده؛ از کتاب کودک و نوجوان تا رساله و مقاله، از نمایشنامه تا روایت‌های داستانی و غیرداستانی؛ و گویی تجربه‌ورزی او نه‌تنها در حیطه‌های مختلف ادبی که در زبان و نثر و فرم‌ و محتوای آثارش نیز گسترش می‌یابد؛ اما چیزی که به‌طور شاخص در اکثرقریب‌به‌اتفاق نوشته‌های او دیده می‌شود نثر و زبان دست‌نیافتنی اوست. نثر ابراهیمی به‌فراخور اثرش، گاه چنان درگیر آراستن و پیراستن کلمه‌ها می‌شود که ساختمان اثر و خط روایت را گم می‌کند و گاه آن‌چنان ساده و بی‌آلایش و پرمغز که اندیشه‌ای عمیق و ژرف را با لطافت و سادگی به مخاطبان هدیه می‌دهد.
داستان طولانی «باد، بادمهرگان» محصول تجربه‌گرایی نویسنده در نوشتن داستان مدرن و واقع‌گراست؛ روایت جوانکی شهرستانی که در مسیر تجربه کردن و اندیشیدن است؛ جوانی ساده اما جستجو‌گر که به دنبال حقیقت ماجراهای اطراف خویش است. نادر ابراهیمی به‌عمد یا از روی سهو اطلاع دقیقی از تاریخ وقوع داستان به خواننده نمی‌دهد، ولی از المان‌ها و نشانه‌های متن می‌شود حدس زد که روایت احتمالاً در دهه‌ی چهل خورشیدی می‌گذرد؛ دهه‌ی چهلی که برمبنای ظهور و بروز طبقه‌ی روشن‌فکر و اندیشه‌های جهانی -که جامعه‌ی ایران آن روز نیز از آن تأثیر به‌سزایی می‌گرفته- و همچنین شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود، در تب‌وتاب تغییراتی آرمانی و ایدئال‌گرا بوده. راوی اول‌شخص «باد، باد مهرگان» نیز که تا آخر داستان و وزیدن باد ماه مهر، بی‌نام‌ونشان باقی می‌ماند، در مسیر تغییر است؛ تغییر از دانشجوی منزوی شهرستانی به‌سمت آقای دکتر‌ی که در بازه‌ی طولانی روایت با آن روبه‌رو می‌شویم.
داستان با ایده‌ای درخشان و با درد شروع می‌شود؛ درد مزمن پاهای راوی -که توان هر کاری را از او گرفته- و سپس با بوها ادامه می‌‌یابد؛ بوی سالن تشریح، بوی متفقین و متحدین، بوهای مشترک، با این‌ نکته که راوی از هرچیز یا هرکسی بویی خاص را ادراک می‌کند؛ بوهایی که خودشان را به شامه‌ی او تحمیل می‌کنند. درک او از بوهای جهانِ اِل و هاشِ امیرآباد به کندوکاو در مسائل عمیق‌تر می‌انجامد. هم‌اتاقی او در اِلِ سوم و روحیه‌ی مبارزه‌طلبش نم‌نَمک جوان را ترغیب به همراهی می‌کند. ابراهیمی در فضاسازی‌ای درخشان، تأثیرات فضا و بحث‌‌های سیاسی و روز را بر ذهن راوی نشان می‌دهد. گفت‌و‌گوهای ایدئولوژیک و درعین‌حال ناشی از هیجان اطرافیان، اجتماعات و اعتراضات، ذره‌ذره به روح راوی نفوذ و او را که شدیداً تحت تأثیر نصایح پدر و جبر اوست، وارد دایره‌ی سیاست می‎‌کنند.
آنچه دراین‌میان برای خواننده مسجل می‌شود، سرسختی راوی در پذیرش افکار و ایده‌هاست. دانشجوی رشته‌ی پزشکی همراه با دردی مزمن همواره به دنبال این است که‌ ببیند چه‌چیزی ارجح‌ و درست‌تر است و دراین‌بین گاهی هم ‌غرور و شخصیتش فدای کوتوله‎‌ای سیاست‌زده می‌شود. راوی‌ای که قصه‌اش را‌ با بوها و موج‌ها شروع کرده بود، در ایستگاه پایانی به موج‎‌ها و بوهای جدید می‌رسد. بوهای قدیمی جای خود را به رایحه‌ی عرق و سیگار و ورق می‌دهند و موج اعتراضات اجتماعی و سیاسی صحنه‌ی ال و هاش جای خود را به هنر و مباحث هنری واگذار می‌کنند. سرما همچنان هست. بحث‌وجدل کماکان در کوی دانشگاه که در این‌‌جا نماد جامعه‌ی روشن‌فکر و مبارز جامعه شده، جاری است. دانشجو‌ها در راهروها و اتاق‌ها درحال فریاد زدن هستند و راوی با باد مهرگان تنهاست؛ تنها و سردرگم در هیاهوی آرمان‎خواهی و ایدوئولوژی‌گرایی. دودل بین هنر و ادبیات، سرگردان بین موج‌ها و بوها، افکار پدر و توصیه‌های دوست قدیمی؛ تنها و دل‌آشوب و سرمازده در باد، باد مهرگان.


* شعر نو کی می‌شود درمان درد کهنه‌ام / لطف کن امشب غزل‌گو باش بد افسرده‌ام (علی‌رضا صادقی)

گروه‌ها: اخبار, باد، بادِ مهرگان - نادر ابراهیمی, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: باد، بادِ مهرگان, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, نادر ابراهیمی

تازه ها

ادیسه‌ای در بزرگ‌راه

گذار

درختی زیر سایه‌ی ریشه

سهراب این ‌بار کشته نشد رها شد

بررسی نقش زمینه در داستان کوتاه «بزرگ‌راه»، نوشته‌ی حسین نوش‌آذر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد