کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تلخم، خرابم و هیچ اگر بدانی فقط…*

۱۱ اسفند ۱۳۹۹

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «کار»، نوشته‌ی احمد مسعودی


داستان «کار» از نامش آغاز می‌شود؛ کار به‌معنای مدرنش و آنچه در دنیای ماشینی‌شده‌ی امروز از آن دریافت می‌شود؛ کاری که فرد با اراده و تصمیمی شخصی به دست آورده و برخلاف مفهوم سنتی آن، وابسته به سنت و میراث نیاکان نیست و تمام کوشش نویسنده در داستان بر تفهیم بی‌معنایی همین واژه استوار است. مسعودی روایتش را با اسم داستان شروع و با گفت‌وگویی پرشتاب و پیش‌برنده ادامه می‌دهد؛ محاوره‌ای که با پرسشی ساده و البته تأمل‌برانگیز فتح‌بابی می‌شود برای فضاسازی پرآشوب داستان؛ فضایی آکنده و لبالب از هرج‌ومرج که راوی تنها به‌اندازه‌ی وسعت دریچه‌ی ذهنش از آن برای مخاطب می‌گوید؛ صحنه‌هایی پر از کنش و واکنشی که آدم‌های قصه‌‌ی مسعودی بادلیل و بی‌دلیل انجام‌شان می‌دهند و کم‌کمک و ذره‌‌ذره معنایی را می‌سازند که او در ذهن داشته.
فضای داستان «کار» و حال‌وهوای آن بخشی از تجربه‌ی زیسته‌ی نویسنده‌ی درزمان‌نگارش‌جوان آن است؛ روایتی از روزهای قرنطینه و کار در بهداری‌ای که به‌سبب شیوع نوعی بیماری، سازوکارها و قوانین خاصی دارد. زمانْ جایی است بین تاریکی و روشنی در شبانه‌روز، مکانْ معلق در مرز بین ماندن و رفتن، و راوی خود جزئی از کلیتی پراکنده و بخشی از سلسله‌اتفاقات و حوادث داستان، که به نظر می‌رسد در حلقه‌ای تکرارشونده گیر افتاده. شخصیت‌های متعدد و پرشمار داستان بی‌که تأثیر درخور یا مهمی در طرح و پی‌رنگ داستان داشته باشند، سر جای خود حضور دارند و حرف می‌زنند و گاهی با تردستی نویسنده، به شیء‌واره‌ای تقلیل می‌یابند. سلسله‌مراتب بین آن‌ها وجود دارد: فرمانده، سرباز، راننده، دکتر، دهاتی، روسپی و دکان‌داری که نقش میخانه‌چی را هم بازی می‌کند؛ اما به‌دلایل مختلف ماهیت خود را از دست داده‌اند: سربازی که تیزی حکم فرمانده در ذهن و عملش از بین رفته، فرمانده‌ای که دادوفریاد و فرمانش اگرچه به‌راه و مستمر، ولی بی‌اثر است، رانندگانی که قوانین بهداری قرنطینه برای‌شان ارزشی ندارد و مردمی که در دوره‌ی بی‌ثمر درمانی قرار دارند و تسلیم حوادثند. و این‌ها همه جهان داستان احمد مسعودی را می‌سازند؛ دنیایی کوچک، شلوغ و درهم‌وبرهم که هرکسی ساز خودش را کوک می‌کند و به راه خود می‌رود؛ قطعه‌ای از مکانی بی‌هویت که می‌تواند هرجای این کره‌ی خاکی باشد و رخدادهایی که نه آن‌چنان فرازی در خود دارند و نه آن‌چنان فرودی. تلاش‌های کوچک فرمان‌برداران صحنه، سربازها و دکترها، هم به طرفةالعینی محو و بی‌ثمر می‌شود و حتی در اوج و نقطه‌ی عطف روایت هم آنچه به تصویر کشیده می‌شود تحریر نامه‌ا‌ی بی‌اثرو‌ثمر است؛ نامه‌ای که نوشته می‎‌شود چراکه نگهبان شب، تمبری بی‌صاحب پیدا کرده و کاتبی که می‌‌نویسد چراکه کار دیگری ندارد و برای سرگرمی، مجموعه‌ای از راست‌ و دروغ را تنها برای این‌که کاری کرده باشد، سرهم می‌کند.
زبان داستان هم به‌تمامی در خدمت این بیهودگی است: دیالوگ‌هایی که درعین معناداری از معنی تهی‌اند و لحنی خوش‌ریتم و روان که تعلیق را در بهترین حالت ممکن به مخاطب القا می‌کند و ماحصل کار و پایان داستان القای پوچی و بیهودگی به مخاطب داستان می‌شود؛ خواننده‌ای که صحنه‌های سردرگم ساخته‌‌وپرداخته‌شده توسط نویسنده را دنبال می‌کند و معنایی جز بی‌معنایی عایدش نمی‌شود. آنچه شخصیت‌های داستان «کار» به آن دچارند نه اپیدمی و بیماری واگیرداری خطرناک، که بی‌حاصلی روزهای زندگی‌شان است؛ روزهایی که ازپی‌هم می‌روند و تکرار روزها و هفته‌های گذشته‌اند؛ نه قانون رنگ‌وبویی برای شهروندان این شهر بی‌مکان دارد، نه محدودیت اثری بر مسافران و ازراه‌رسیدگان. آدم‌های قصه‌ی مسعودی در تله‌ی تکرار گیر افتاده‌اند؛ تله‌ای که آن‌ها را از هر انگیزه‌ای خالی و قدرت تصور و تفسیر درست را ازشان صلب کرده. آن‌ها در هر شغل و عنوان و موقعیتی هستند و ظاهراً درحال انجام‌وظیفه‌، اما هیچ‌یک هدف و منظوری از زیست تکراری و بی‌سرانجام خود ندارند. شخصیت‌های قصه‌ی «کار» مانند قهرمان «افسانه‌ی سیزیف»، سنگی بر دوش دارند که هر بار و در هر تلاش به نوک قله می‌رسانندش، ولی سنگ هرگز روی قله نمی‌ماند تا در یک تسلسل بی‌پایان -و البته با آگاهی بر باختن ثانیه‌ها و دقیقه‌ها- آن‌ها دوباره و دوباره و دوباره این کار را تکرار ‌کنند.


*. عباس معروفی

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, صدای دیگران, کار - احمد مسعودی دسته‌‌ها: احمد مسعودی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کار, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد