کتابفروشیهای کوچک و محلی فقط دکانهایی نیستند که چرخ زندگی یک یا چند خانواده را بگردانند؛ جز این -که خیلی هم مهم است- دانههایی هستند پراکنده در سطح شهر، که به آن هویت میبخشند و چهرهاش را زیباتر و فرهنگیتر میکنند. حالا زمانه، زمانهی توسعهی سرمایهداری است؛ آن هم کارکرد خودش را دارد و اصلاً خیلی هم خوب است که کتابفروشیهای بزرگ چندعملکرده در تهران ما هم -مثل سایر ابرشهرهای دنیا- دارند شکل میگیرند. خوب است یادمان باشد کتابفروشیها -چه این کوچکها و چه آن بزرگهای چندعملکرده- هرکدام کارکرد خودشان را دارند و قرار نیست تولد و زندگی این دومی باعث مرگ آن اولی شود. میشود و اصلاً لازم است اینها هر دو در کنار هم حضور داشته باشند و احتمالاً نقشهای متفاوتی را به عهده بگیرند. در این میان نباید فراموش کرد که حیات کتابفروشیهای کوچک به حمایت تکتک مایی وابسته است که دغدغهمان فرهنگ، هنر و ادبیات است.
در ایام نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران (که نام فروشگاه بینالمللی کتاب برایش مناسبتر است) بساط کتابفروشیها کساد میشود و تا چند ماهی هم کساد میماند. این که نمایشگاه کتاب تهران بزرگترین رویداد فرهنگی ایران است و این که زندگی بسیاری از ناشرها به نقدینگیای وابسته است که در همین ایام وارد سازمان اقتصادیشان میشود، و خیلی چیزهای دیگر -همه- در جای خود محترم و قابل بحث و فحصند. اما بد هم نیست که در کنار حضور در این رویداد فرهنگی بزرگ و نفس کشیدن در هوای دلانگیزش، حواسمان به کتابفروشیهای کوچک -این دانههای هویتبخش شهر- هم باشد. مریم و من تصمیم گرفتهایم از این به بعد -هر سال- نیمی از کتابهایمان را از غرفههای نمایشگاه بخریم و نیمِ دیگرش را از کتابفروشیهای کوچک شهر.