شمارهی سوم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۶ در روزنامهی اعتماد
از فردای زلزلهی کرمانشاه، بازار شایعات دوباره داغ شد. فضای مجازی، مترو، تاکسیها و مهمانیها پر شد از گمانهزنیهایی -به استناد فلان نهاد بینالمللی یا بهمان سازمان داخلی- دربارهی دلایل زلزله، تعدد پسلرزهها، زلزلهی قریبالوقوع تهران و تبعات عجیب و غریب آن و خلاصه، چیزهایی از این دست. ما مردم احساساتی هم با ولعی سیریناپذیر برای راحت کردن خیال خودمان یا اطلاعرسانی به سایر هموطنانمان به اخبار دامن زدیم؛ یا شفاها نقل کردیم و دربارهشان داد سخن دادیم، یا توی گروههای تلگرامی برای هزاران نفر فورواردشان کردیم تا مطمئن شویم خبر به گوش همه رسیده. حالا کمکمک یک ماهی از زلزله میگذرد و کرمانشاه، مردمش و زلزلهشان دارند از متن خبرها بیرون میروند تا باز شبی-نصفهشبی زمین قهرش بگیرد و عدهای از هموطنانمان جان و مالشان را از دست بدهند و ما دوباره یادمان بیاید که خطر همیشه در کمین است و باید اولا حواسمان بهش باشد و خودمان را برایش آماده کنیم، و در ثانی تا جایی که به اختیار و ارادهمان برمیگردد، از آن جلوگیری کنیم. این احساساتیگریها ممکن است در کوتاهمدت نوعی همدلی و وحدت ملی به وجود بیاورد، اما علاج درد نیست. در تمام مدتی که اخبار زلزله با یکجور ولع غریبی از خودنمایی و نقل از «منابع آگاه» داخلی یا خارجی اینطرف و آنطرف -در جهان واقع یا جهان مجازی- دهانبهدهان و دستبهدست میشد، من به آسمان تهران نگاه میکردم؛ آسمان خاکستریای که همیشه زیر لایهای ضخیم از غبار و آلودگی پنهان شده و هر سال این ماهها که میرسد، اوضاعش بدتر و وخیمتر هم میشود؛ تا جایی که بعضی کارشناسان آن را با هوای چرنوبیل بعد از انفجار هستهای مقایسه میکنند. سالانه ۲۰۰۰۰ نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا کشته میشوند (به گزارش ایسنا، به نقل از مجید فراهانی در هفدهمین جلسهی شورای شهر تهران)، اما این مرگْ تدریجی است، مثل سیل و زلزله «رویداد» نیست و ارزش خبری ندارد. و ما که در مشارکت در خبررسانی زلزله چنان ولع سیریناپذیری داشتیم و داریم، هیچ سهم و وظیفهی مشارکتی برای خودمان در مواجهه با مسألهی آلودگی هوای تهران قایل نیستیم؛ نه در ایجاد حساسیت عمومی در قبال آن و نه در جلوگیری از آن؛ ولو در حد توانمان. خیابانهایمان پر از اتوموبیلهای تکسرنشین است و هیچ رانندهای هم به فکر نقشی نیست که در آلودگی هوا و به کشتن دادن همشهریهایش دارد. ما کماکان راحتی و منفعت شخصی را بر مصالح و منافع عمومی مرجح میدانیم و هیچ حواسمان هم نیست که داریم در زلزلهای مدام و خودساخته زندگی میکنیم.
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا