- مترجمان: کاوه فولادینسب، مریم کهنسال نودهی
- تعداد صفحات: ۲۱۴
- موضوع: داستاننویسی/ داستانهای کوتاه
- انتشارات: چشمه
- ویراستار: فرانکای . دیکسون، ساندرا اسمیت
- نوبت چاپ: چهارم
- نوع جلد: شمیز
- شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۲۹۲۸۲۷
داستان کوتاه و رمان ــ مانند بيشتر پديـدههای مـدرن ديگر ــ برای ما ايرانیها محصولاتی وارداتیاند. از همان زمانیکه محمدعلی جمالزاده يکي بود، يکی نبودش را با الهام از الگوهای غربی نوشت، نويسندهي ايرانی به مصرفکنندهی توليدات غربی تبديل شد و ــ هر چند در آن لحظهی نخست، آشنايی با يک قالب هنری جديد میتوانست امتيازی هم باشد يا حتا لازم تلقی شود، ايراد کار اينجاست کـه ــ اين روند هنـوز هم بعد چيزی حدود نود سال کموبيش ادامه دارد. در همهی اين سالها بيشتر نويسندههای ايرانی ــ و بیترديد نه همهشان ــ که جدا از جامعهی ايرانی نبودهاند و هميشه معلق بودهاند ميان عرفیگری و سادهخواهی سنتی و قانونمداری و نظممندی مدرن، هميشه يکی به نعل زدهاند و يکی به ميخ: وقتی صحبت از شيوهی زندگی و رفاه اجتماعی هنرمند مدرن به ميان آمده، مدرن و پيشرو بودهاند و وقتی صحبت از علممداری و دقت هنرمند مدرن به ميان آمده، خودشان را زدهاند به آن راه که تهش متصل میشده به معناگرايی شرقی. به همين دليل هم چندان دليل يا لزومی نديدهاند که اگر میخواهند سراغ خلق داستان کوتاه و رمان بروند، پيش از هر کار ديگری شناخت علمی مناسبی نسبت به آن پيدا کنند؛ شناختی که در فقدانِ کمکمک تاريخی دانشکدههای ادبيات داستانی در اين مملکت، میشد از راه مطالعهی کتابهای تخصصی و فنی يا حضور در کارگاهها و جلسههای مختلف به دستش آورد. از بسياری نويسندههای ايرانی معاصر، چه در محفلهای رسمی و چه در محفلهای غيررسمی، شنيده شده که به بکارت انديشه اهميت فراوانی میدهند و ترجيح میدهند پاکی و صافی ذهنشان را با عبارتها، واژهها و اصطلاحهای فنی برهم نزنند و نيرو و انرژی درونیشان را خالصوخلص نگه دارند برای خلق شاهکارهای ادبی. اينجا درست همان جايی است که هنرمندی که ابزار کارش ابزاری مدرن است، رو میآورد به استدلالهايی که با انديشهی مدرن در تضاد و تعارض است. نتيجهی چنين شيوهی استدلالی همين اوضاعواحوال بیحسابوکتابی میشود که سالهاست گريبان ادبيات داستانی ما را گرفته؛ اوضاعواحوالی که بسياری ربطش دادهاند به مميزیها و دست بردنها و توقيف کردنها. بیترديد مميزیهای بیحسابوکتاب و کموبيش سليقهای و قرائت سياسی کردن از هر داستانی و از هر جملهای در هر داستانی، ضربهای مهلک به پيکر ادبيات داستانی يک مملکت میتواند وارد کند، اما سؤال ايـنجاسـت که آيا ناتـوانـی بسيـاری از نويسـندههای ايرانی ــ و بهخصـوص جوانتـرها ــ در خلـق يک جهـان داستانـی تأثيـرگـذار يا تعـدادی شخصيـت بهيادماندنی يا صحنههايی زنده و مانا هم تحتتأثير همين برخوردهای سليقهای و سياستزدگی است؟ بيشتر و پيشتر از اينها بهنظر میرسد آنچه نمیگذارد ادبيات داستانی ايرانی در جهتی درست رشد کند و به بلوغ نزديک شود.