کاوه فولادینسب در گفتوگو با صبح دیگر
گفتوگو کننده: امیرعلی زینتی
♦ عملکرد دولت آقای روحانی در بخش مطبوعات، رسانه، نشر و ناشرین چگونه بوده است؟
آقای روحانی در سال ۹۲ در تبلیغات انتخاباتیشان وعدههایی دادند که بعضیشان عملی شد و بعضیشان نه. البته این هم هست که ایشان بعد از دولتی به ساختمان پاستور رفتند، که هشت سال تمام نهتنها در حوزهی فرهنگ، که در تمام حوزهها با شدت و قدرت، و با چشمان تمامبسته، تیشه به ریشهها زده بود. در نتیجه بخشی از مطالباتی که در سال ۹۲ اهالی فرهنگ در حوزهی کتاب و مطبوعات داشتند، کف مطالبات ممکن بود. خب، آقای روحانی هم آنها را در تبلیغات انتخاباتیشان مطرح کردند و توانستند بخشیشان را در این چهارسالهی گذشته عملی کنند. به همین دلیل و البته با توجه به واقعیتهای موجود در ساختار سیاسی ایران و تأثیرگذاری غریب نیروهای دخیل فراوان در حوزهی فرهنگ (که خیلیهایشان هم در اختیار دولت و رییسجمهور نیستند)، من «برآیند» این دورهی چهارساله (۹۲ تا ۹۶) مثبت ارزیابی میکنم.
یکی از اتفاقهای غریبی که در دولتهای نهم و دهم به تناوب و تواتر رخ میداد، این بود که کتابهایی که در دورههای قبل (بهخصوص در دو دولت آقای خاتمی، یعنی دوران وزارت آقایان مهاجرانی و مسجدجامعی) مجوز نشر گرفته بودند و به بیان دقیقتر مجوز رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران را برای انتشار عمومی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده بودند، لغو مجوز میشدند! این هم بدعتها و بدایع روزگار ماست. در دورهی چهارسالهی گذشته، بسیاری از کتابهایی که به این دلیل در محاق مانده بودند، امکان نشر مجدد پیدا کردند.
کتابهای زیاد دیگری هم بودند که در دوران آقای احمدینژاد به ارشاد رفته بودند و مانده بودند پشت درِ ممیزی؛ توی کشو، پشت کمد! بگیرید یکجور توقیف غیررسمی، آن هم پیش از وقوع جرم. تعدادی از این کتابها هم توانستند در این چهار اخیر مجوز بگیرند و جالب این که کمی بعد در جوایز دولتیای مثل جایزهی کتاب سال آلاحمد هم برگزیده و تقدیر شدند تا سندی باشند بر رفتار بیحسابوکتاب و سلیقهای و خشن دولتهای نهم و دهم در قبال فرهنگ.
مسئلهی دیگر، بگذارید بگویم گشایش دیگر، هموار کردن راه برای تشکیل انجمنهای صنفی بود. انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران در سال ۸۷ واجد انحلال تشخیص داده شده بود و در سال ۸۸ پلمب شده بود. در این دورهی اخیر اما انجمن صنفی کارگری روزنامهنگاران استان تهران توانست شروع به کار کند. و حالا هم که من دارم با شما حرف میزنم، بخش زیادی از فرایند رسمی تأسیس انجمن صنفی داستاننویسان استان تهران طی شده و مابقی آن هم در حال انجام است. اینها اتفاقهای خوشایندی بوده که در چهار سال گذشته رخ داده؛ خیلی هم خوب و قابلتقدیر.
اما در عین حال، آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتیشان در سال ۹۲ وعدههایی هم دادند که همه خیلی خوب یادمان است و هنوز عملی نشدهاند. اینها وعدههای معلق آقای رییسجمهور و مطالبات معوق اهالی فرهنگ است. یکیاش مثلاً ممیزی پیش از چاپ. این جزو مطالبات همیشگی ما بوده و هست. امروز کمتر جایی در میان کشورهای مترقی جهان هست که ممیزی یا سانسور پیش از چاپ در آن وجود داشته باشد. ممیزی پیش از چاپ، یعنی کسی که صلاحیت و تخصصی در حیطهی مشخص مربوط به اثری را ندارد، بردارد نتیجهی زحمت و عرقریزی روح چندسالهی یک نویسنده یا پژوهشگر یا مترجم یا شاعر یا … را نگاهی بیندازد و بگوید «نه این چاپ نشه.» به همین سادگی! خواستهی بسیاری از ما همیشه این بوده که مثل همهی کشورهای مترقی جهان، اینجا هم ممیزی و نظارت پیش از چاپ برداشته شود، ما آزادانه حرفمان را بزنیم و کتابمان را منتشر کنیم، و بعد از انتشار، اگر شاکی خصوصی یا عمومیای دربارهی اثرمان اقامهی دعوا کرد، در دادگاهی صالح و قانونی پاسخگو باشیم. الان اینطوری است که وقتی ما کتابی را تحویل ناشرمان میدهیم، او موظف است کتاب را برای بررسی و دریافت مجوز بفرستد وزارت ارشاد. هیچ کتابی بدون مجوز این وزارتخانه نمیتواند منتشر شود. و دریافت و عدم دریافت این مجوز -همانطور که پیشتر هم گفتم- چندان قانونمند نیست، چندان قاعدهمند نیست. سلیقه و نظر شخصی دخالت زیادی در آن دارد. سلیقه و نظر چهکسی؟ یک کارشناس یا کارمند که لزوماً در آن حوزهی مشخص تخصصی ندارد یا (در زمینهی کتابهای ادبی) لزوماً شناختی از ادبیات و صور خیال و چگونگی ارائهی مطلب و اجرای ایده ندارد. میگوید غیرقابلچاپ، و سالها زحمت شرافتمندانهی انسانی را که یکی سرمایههای اجتماعی این مملکت است، بر باد میدهد و -بدتر از آن- جامعه را از خواندنش محروم میکند.
مسئلهی بعدی کپیرایت است؛ مطالبهای قدیمی و بسیار مهم که معلوم نیست کی قرار است جدی گرفته شود. این هم جزو مطالبات معوق بسیاری از اهالی فرهنگ است. درست است که به هر حال قانونی است که باید در مجلس تصویب شود، اما بیتردید پیگیری و چانهزنی نهادهای مسئول در دولت میتواند تصمیم مجلسیها را برای آوردن این قانون به صحن علنی تسریع کند.
در مجموع، باید بگویم خیلی از اتفاقهایی که در این چهار سال رخ داده، خوب و قابلتقدیر و در جهت پیشرفت و توسعهی فرهنگ بوده، اما هنوز هم بخشی از مطالبات بهحق (و نه توقعات غیرواقعبینانهی) ما و وعدههای رییسجمهور روی زمین ماندهاند.
♦ خواستهی شما به صورت موردی و مشخص از دولت آینده چیست؟
تکراری میشود، اما دوباره میگویم تا اهمیتش مشخصتر شود! یکی از مهمترین مطالبات اهالی فرهنگ، تا جایی که من میدانم، جدی گرفتن کپیرایت و پیوستن ایران به کنوانسیون برن است؛ مسئله فقط حقوق مادی و معنوی مؤلفان ایرانی نیست، چهرهی بینالمللی ما هم دارد مخدوش میشود. ماجرایی را چند سال پیش در گفتوگو با روزنامهای مطرح کردم و حالا تکرار میکنم: در یکی از سفرهایم در خارج از کشور، در فاصلهی میان دو سخنرانی در فستیوالی ادبی، داشتم با دوستی یونانی دربارهی داستان و ادبیات ارتباط میان ملتها و فرهنگها حرف میزدم. او -بدون این که بیاحترامی کند- حرفی زد که فحوایش این بود که تا وقتی شما عضو کنوانسیون برن نیستید، جامعهی جهانی شما را به چشم دزد و راهزن نگاه میکند. بیراه هم نمیگفت. حالا بماند که همین عدم رسمیت کپیرایت و عدم عضویت در کنوانسیون برن، باعث شده بازار ترجمه هم در ایران تبدیل شود به بازاری بیحسابوکتاب، دور از اخلاق و آکنده از میانمایگی. اگر ما عضو کنوانسیون برن شویم، درست است که اولِ کار شوکی به بازار کتاب و نشر وارد میشود، اما بعد، ذرهذره همهچیز سر جای خودش قرار میگیرد و اقتصاد فرهنگ هم نفسی میکشد و به مسیر درست وارد میشود.
مطالبهی دیگر، به خصوص در حوزهی ادبیات و نشر کتاب -همانطور که پیشتر هم گفتم و باز هم تأکید میکنم- برداشتن ممیزی پیش از چاپ است. انصاف نیست. چاقو به دست گرفتن اندیشهی مکتوب دیگری را سلاخی کردن، انصاف نیست. اندیشه در آزادی است که رشد میکند و بالنده میشود، نه زیر تیغ.
نکتهی دیگر که باید بگویم، لزوم ایجاد زنگ ادبیات یا داستان در مدرسههاست. ادبیات ما -چه کلاسیکش، چه مدرنش- گنجینهای است ارزشمند، میراثی فخیم… که بخش مهمی از آن در کتابهای درسی نادیده گرفته شده و در هیچکجای نظام آموزش ابتدایی و متوسطه هم جایی برایش در نظر گرفته نشده است. زنگ ادبیات یا مثلاً داستان نه پدیدهی غریبی است، نه پدیدهی مخربی است، خیلی از جاهای دنیا هم تجربه شده و نتایج خوبی داشته. بالأخره اگر مدام میگوییم «آیندهسازان» باید حواسمان به این هم باشد که این آیندهسازان باید امروز چیزی دریافت کنند که بتوانند فردا دست به کاری بزنند. خودبهخودی که نیست!
یک چیز دیگری هم هست، که البته به نظر میرسد خارج از قدرت قانونی دولت است (و دولت بیشترک میتواند برایش چانهزنی کند). این یکی نهتنها خواستهی من، که خواستهی تمام اهالی فرهنگ و هنر و اندیشه، و تمام فعالان سیاسی و اجتماعی است… کاش مرزهای آزادی کمی جابهجا شود. مرز آزادی در جامعهی امروز ما، نهتنها از بسیاری از کشورهای مشابه خودمان در جهان تنگتر و بستهتر است، که حتا نسبت به سعهی صدری که در اسلام به آن توصیه شده و مدارایی که در فرهنگ ایرانی ما از دیرباز وجود داشته هم محدودتر است. آدم گاهی احساس تنگیِ نفس بهش دست میدهد. ما البته ریههایمان قوی شده، یاد گرفتهایم از کمترین اکسیژن موجود در هوا استفاده کنیم، ببینید آش گاهی چقدر شور میشود که نفستنگی میگیریم. بد نیست دلتمردان و حاکمان ما بدانند که برای توسعه و پیشرفتِ تمدنی/سرزمینی فقط یک راه وجود دارد و آن هم فضای باز است. هرچه امکان نقد و نقادی بیشتر و بازتر باشد، فرصتهای بیشتری برای توسعه فراهم میشود. و اینها همه یعنی: مرزهای آزادی در این سرزمین باید جابهجا شوند.
♦ به دولت آقای روحانی چه نمرهای میدهید؟
به دولت آقای روحانی نمرهی قبولی میدهم، نه نمرهی مقبولی؛ مثلاً ۱۲. این دولت بعضی چیزها را که «لازم» و حیاتی بوده، انجام داده، اما آنچه را که «کافی» بوده، نه. درست است، وقتی این دولت روی کار آمد، کشور یک سونامی هشتساله را تجربه کرده بود، تصویر بینالمللی ما و کشورمان عجین بود با جنگطلبی و عربدهکشی، و فضای داخلیمان پر از یأس و ناامیدی. آقای روحانی اینجاست که نمرهی قبولی میگیرد. او و کابینهاش توانستند چهرهی بینالمللی ما را ترمیم کنند. برجام -بهرغم همهی نقدهایی که به آن وارد است- گزینهی بهتری از جنگ و تحریم است؛ و به زعم من، اتفاقی مبارک برای این سرزمین، و لازم برای امروز و فردای همهمان. اما تمرکز زیاد روی سیاست خارجی، باعث شد که دولت یازدهم در خیلی از مسایل داخلی از جمله اقتصاد و فرهنگ، که برای مقبولیت دولتها نزد شهروندها دو مقولهی مهم و کلیدی هستند، به مرزهای مناسبی نرسد و معلوم است که هنوز خیلی جای کار دارد. در هر دوِ این بخشها هنوز نقدهایی جدی وجود دارد، که امیدوارم آقای روحانی در چهارسالهی دومشان نگاه دقیقتری به اینها داشته باشند و تلاش بیشتری برای برطرف کردنشان بکنند. به نظر من، ما باید تمام تلاش و حمایت خودمان را بکنیم تا آقای روحانی بتوانند چهار سال دیگر فرصت داشته باشند و برنامههای ناتمام یا معوقشان را عملی کنند. در دورهی بعد، ایشان و کابینهشان در قبال سیاست خارجی آرامشی نسبی خواهند داشت، و مهمترین وظیفه و مأموریتشان تلاش برای شکوفایی اقتصاد و فرهنگ است.