شمارهی چهلوسوم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۷ در روزنامهی اعتماد
یکشنبه ۲۵ نوامبر (۴ آذر) روز جهانی منع خشونت علیه زنان بود. به همین مناسبت (!) فضای مجازی پر شد از متنهایی دربارهی شأن زنان و جایگاه اجتماعی و قابلیتهای فردی و لطافت روحیشان. مثل همیشه تعداد کمی از این متنها تأملبرانگیز و ارزشمند بودند و بیشترشان بهدردنخور و سانتیمانتال؛ اولیها ظاهراً این مناسبت را بهانه کرده بودند تا ایدهای را، که لابد مدتها گوشهی ذهن نگه داشته بودند، بسط و توسعه دهند و حرفشان را به گوش دیگران برسانند، و دومیها طبق معمول مشغول هشتگسواری بودند و بیشتر از آن که خشونت علیه زنان و منع آن مسألهشان باشد، حواسشان پی جمع کردن فالوئر و لایک بود. بالأخره این هم کیفیتی است در زمانهی ما و به نظر میرسد تا اطلاع ثانوی گزیر و گریزی از این موجسواریها نیست. گذشته از کیفیت متنها و محتوای اظهارنظرها، من به این فکر میکردم که خلاصه کردن چنین امر مهمی -مخالفت با اعمال خشونت علیه زنان- به یک رخداد تقویمی چه رفتار تقلیلگرایانهای است. چطور میشود حمایت از زنان را -که به درازای تاریخْ زیر ستم بودهاند و گرفتار بیعدالتی- در یک مناسبت و چند یادداشت خلاصه کرد؟ منع خشونت علیه زنان، حمایت از جنبشهای زنان و کمک به زنان -هر جای این کرهی خاکی که باشند- برای در اختیار گرفتن جایگاهی که حقشان بوده و همیشهی تاریخ ازشان دریغ شده، نه یک رخداد یا صفحهای در تقویم، که وظیفهای روزانه برای هر شهروند متجدد معاصری است؛ از آن چیزهایی است که باید مدام دربارهش حرف زد تا سنگ سخت مردسالاری متحجر و ناعادلانه سوراخ شود. هرکس به طریقی… هرکس با ابزارهایی که در دست دارد؛ دولت با حمایتهای برنامهریزیشده، نمایندهی مجلس با اهرمهای قانونی، روزنامهنگار با گزارشهایش، هنرمند با آثارش و پژوهشگر با پژوهشهایش. مثل همین کاری که جمال میرصادقی کرده. کتاب تازهی استاد را دیدهاید؟ «زنان داستاننویس نسل سوم» (انتشارات مروارید)؛ کتابی که بعد از سالها انتظار و ماندن در محاق، بالأخره مجوز انتشار گرفته و بهتازگی رفته روی میز کتابفروشیها. در این کتاب، میرصادقی ۶۵ داستان کوتاه از زنان داستاننویس معاصر ایرانی را معرفی و تفسیر کرده. او جایی در مقدمهی کتابش میگوید: «در مطالعهی داستانهای زنان نویسندهی نسل سوم، اغلب با ویژگی مشترکی روبهرو میشویم، که وجه یگانهای را بازتاب میدهد و زنان داستاننویس این نسل را از نسلهای پیش از خودشان و از مردها جدا میکند. من به این ویژگی مشترک خاص زنان داستاننویس نسل سوم، نام آرمانگرایی زنان در قلمرو ادبیات داستانی میدهم که دربرگیرندهی مبارزهها و فعالیتهای اجتماعی زنان برای از میان برداشتن تبعیضها و محرومیتها و رهایی از قید و زنجیر سنت مرد-پدرسالاری است.»
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا