رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
میخواهیم پنجمین دوره را شروع کنیم. چه کسی فکرش را میکرد؟ سه سال پیش که در تدارک اولین دورهی «برنامهی یکسالهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی» بودیم، روزهایی بود که ساعتها دربارهی محتوای دوره و مسائل اجراییاش گفتوگو میکردیم و درنهایت میرسیدیم به این سؤال که «اگر نشد چه…؟» هیچ چشماندازی از تحقق ایدهمان نداشتیم، اما درعوض ایمان و امید داشتیم. رفتن در راههای نرفته و گام گذاشتن در جادههای نکوفته، همیشه همینطور است. روی شانهی کسی نمیایستی، خودت هستی و خودت، و ایمانی که اگر ذرهای خدشه بردارد، تبدیل میشود به چاقویی که دستهی خودش را میبرد و بهجای پیشبَرندگی، مانع میشود. با مانیسفتی به نام «آرزوهای بزرگ» -بهاحترام چارلز دیکنز بزرگ- کارمان را شروع کردیم: «عجیب نيست؟ کمکمک عمر داستاننویسی مدرن ایران به صد سال میرسد و ما هنوز یک نظام یا دستگاه آموزشی درستودرمان برای داستاننویسی نداریم. تلاشهایی بوده و هست البته -در قالب کارگاههای داستاننویسی- که در جای خودش ارزش زیادی دارد و چه خوب که بهرغم ناملایمات روزگار و نامرادیهای زمانه توانسته برپا بماند و چراغ راه تربیت نویسندههای آینده را روشن نگه دارد. تمرکز این کارگاهها بیشترک روی «امر نوشتن» و «کار کارگاهی» برای توانایی قلمی نویسندههای آینده بوده. چه خوب، و البته چه ناکافی. نویسندههای آینده علاوهبر توانایی قلمی به دانشهای گوناگونی هم نیاز دارند، که تصور جمع شدنشان در یک فرد بهعنوان مدرس، بیشاز آنکه نادرست بهنظر آید، مضحک بهنظر میرسد. تلاشی جمعی لازم است و کاری تخصصی و برنامهای مدون، اگر میخواهیم در پیشگاه تاریخ -دستکم- شرمنده نباشیم. ما تردامنیِ رقصی میانهی میدان را به تنزه بیعملی ترجیح دادهایم. در این کار صرفاً به امید اکتفا نکردهایم. برای ترسیم ایدهآلها رفتهایم سراغ مطالعه و پژوهش در تجربهها و نمونههای جهانی و برنامهریزیای متناسب با شرایط و نیازهای بومی، که دوسالی طول کشیده، بعد رسیدهایم به مطالعات امکانسنجی برای همنشین کردن ایدهآلهایمان با واقعیتهای موجود، و درنهایت: «برنامهی یکسالهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی». حالا در آستانه قرار داریم، با آرزوهایی بزرگ در سر، امیدی عمیق در دل و برنامههایی مدون در دست.» تا اینجای کار، در این سهسالی که گذشته، فرایندها و برایندها فوقتصورمان بوده و تأثیرشان را محسوس و ملموس در هنرجوهایمان دیدهایم. رؤیاها خیلی هم دور از دسترس نیستند، اگر برایشان برنامه داشته باشی و تلاش کنی. امروز بهیمن همراهی و قبول همکاری جمعی از بهترین داستاننویسان و منتقدان ادبی ایران، بهیاری هنرجویانی که در دورههای اول و دوم و سوم و چهارم به ما اعتماد کردند و -مهمتر از همه- بهیمن مراقبت و پایش مدام و نقدها و نظرهای مدرسان و هنرجویانمان، آرزوهایی بزرگتر، امیدی عمیقتر و برنامههایی مدونتر داریم. با این چشمانداز است که به پیشواز پنجمین دوره میرویم. قرار است شنبه ۱۳ مهرماه ۱۳۹۸ همایشی رایگان برای معرفی این دوره برگزار کنیم. حضور در این همایش برای هرکس که دل در گرو داستان دارد، آزاد است. قرارمان، ساعت ۶ عصر شنبه سیزدهم مهر، مؤسسهی خوانش، مدرسهی داستان خوانش.
آدرس: تهران، خیابان بهار شمالی، کوچهی بهشت، پلاک ۱۱.
تلفن: ۸۸۴۹۵۴۲۴