نویسنده: مریم ذاکری
جمعخوانی رمان «خاکْزوهْر یا وقت چیدن گیسها»، نوشتهی نرگس مساوات
رمان «خاکْزوهْر یا وقت چیدن گیسها» نوشتهی نرگس مساوات، در سال ۱۳۹۷ توسط نشر ثالث منتشر شده. نرگس مساوات نویسندهای جوان است که سالها بهعنوان ویراستار و مترجم به فعالیتهای ادبی پرداخته و «خاکزوهر» نخستین داستان اوست که بهصورت کتاب انتشار یافته.
«خاکزوهر» داستان زنی جوان بهنام پگاه است؛ زنی که قالبهای معمول درمورد زنان ایرانی را نمیپذیرد. او مستقل و کنشگر است، در جریانهای زندگی نقش قربانی را بازی نمیکند، برای خود حق انتخاب قائل است و خواستههای روحی و جسمیاش را مهار و پنهان نمیکند. وجه دیگر این زن مستقلْ تنهایی است. اگرچه او درطول داستان از دوستانش و رابطهی حسی و جسمی با آنها میگوید، اما تعدد و تنوع این قبیل روابط و کوتاهمدت بودن هرکدام از آنها باعث میشود پگاه همچنان زنی تنها بماند. بااینحال، جنس این تنهایی از نوع تحمیلی نیست، بلکه تنهایی خودخواستهای است که راوی تلاشی برای رفع آن نمیکند.
درطول داستان نشانههایی از رفتارشناسی پگاه به دست میآید؛ رفتاری که از ارتباط نهچندان مثبت او با خانواده نشئت گرفته و درادامه هویت او را شکل میدهد. پدر خانواده سالهاست فوت کرده و مادر نهتنها عزادار پدر نیست، که پیش از مرگ او هم برای خود جایگزینی انتخاب کرده. خواهران هم فرار را بر قرار ترجیح داده و هرکدام در خارج از ایران برای خود زندگیای تشکیل دادهاند. مساوات بهدنبال آشناییزدایی و یا تاحدی، تقدسزدایی از مفاهیم قبلاًشناختهشده است؛ مفاهیمی همچون مادر، که حضورش در کنار پگاه و یا حتی تماسهای تلفنیاش نفرتی عمیق و ریشهدار را در وجود او بیدار میکند.
زبان از برجستهترین ویژگیهای این داستان است. نویسنده قالبهای جدیدی برای فعلها برگزیده، ازطرفی جملههای طولانی که گاه تا پایان یک پاراگراف ادامه مییابند، بهگونهای تبدیل به سبک نویسنده شده و نهتنها ملالآور نیست، بلکه «خاکزوهر» را تبدیل به داستانی بسیار خوشخوان کرده. ازایندست خلاقیتهای زبانی در جایجای داستان به چشم میخورد و با توجه به شغل پگاه -که ویراستار است- بر باورپذیری داستان تأثیر مثبتی گذاشته.
داستان سرشار از مضامین و مفاهیمی است که نویسنده بامهارت توانسته آنها را از تیغ سانسور حفظ کند؛ مفاهیمی همچون رابطهی زن با مرد در زمان تأهل، ازدواج سفید، ارتباط با همجنس، مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر و غیره. مساوات تلاشی برای کتمان واقعیتهای موجود در جامعه نمیکند. این مفاهیم بخش بزرگی از داستان او را تشکیل میدهند و حذف آنها نهتنها به بدنهی داستان، بلکه به شخصیتپردازی و پیرنگ داستان ضربه میزند.
«خاکزوهر» باوجود تمام ویژگیهای ساختارشکنانه و قابلتوجه، در اجرا با مشکلاتی مواجه است. فضاسازی عینی تقریباً در داستان جایی ندارد و جز خانهی پدری در دماوند و نشانههای کوتاهی از محل کار، تقریباً هیچ فضای دیگری در ذهن خواننده ساخته نمیشود. این مسئله و نیز پایانبندی نامتناسب موجب شده تا داستان در سطح یک پیرنگ ناتمام باقی بماند. پایانبندی هیچ ارتباط مستقیمی با خردهروایتها ندارد. در آخر داستان، پگاه ایران را ترک میکند، بدون اینکه در هیچکدام از چهارده پردهی پیشازآن بذری برای این نتیجهگیری پاشیده شده باشد. همین مسئله پیرنگ داستان را ابتر میگذارد. ازطرفی، ارتباط بین ظرف و مظروف در داستان بهخوبی رعایت نشده؛ «خاکزوهر» داستانی صدصفحهای است که در یکیدو ساعت خوانده میشود، اما علاوهبر مواردی که گفته شد، سری هم به دنیای سیاست و رویدادهای معاصر مانند اعتراضات ۸۸ میزند، از شرایط خوابگاه دختران میگوید، از مهاجرت جوانها به خارج از کشور، روابط میانفردی درمیان اعضای خانواده، اعتیاد، خودکشی، آلودگی هوا، احتکار، و مضامین و مفاهیم دیگری که طرح داستان را شلوغ میکنند و درعینحال بهخوبی پرداخت نمیشوند.
«خاکزوهر» داستانی جهانی نیست. بسیاری از ویژگیهای زبانی آن که نقطهقوت داستان محسوب میشوند، در ترجمه از بین میروند. ازسویی، مضامین پرداختهشده در داستان بهقدری با رگوپیِ وطن آمیخته شده که درک آنها -آنهم در این شکل پرداخت که داستان دارد- از عهدهی خوانندهی غیرایرانی خارج است. اما با تمام این تفاسیر، این سؤال به وجود میآید که چرا «خاکزوهر» همچنان داستانی خواندنی است. بهگمان نگارنده، پاسخ را میتوان در شخصیتپردازی نوآورانهی آن یافت. ادبیات فارسی پر است از زنهای وامانده، بدهکار، مستأصل، منفعل، فداکار و قربانی؛ زنهایی که هویتشان بهطور مستقل تعریف نمیشود و وجودشان تنها در حضور دیگران و گرفتن نقشهایی همچون همسر، معشوق و مادر معنا مییابد. پگاه در «خاکزوهر» این باور کلیشهای را در هم میشکند؛ زنی که برای به دست آوردن هویتی مستقل فدیه میدهد.