نویسنده: ابوالفضل آقائیپور
جمعخوانی رمان «فیل در تاریکی»، نوشتهی قاسم هاشمینژاد
قاسم هاشمینژاد در مقدمهای که بر چاپ دوم کتاب «فیل در تاریکی» نوشته، رمان خود را در ژانر ادبیات کارآگاهی قرار میدهد، اما امروزه با گسترش انواعواقسام ژانرها و زیرژانرها، شاید بهتر باشد این رمان را در ژانر تریلر قرار بدهیم که در جای خود در ترکیب با ژانر پلیسی-جنایی قرار میگیرد. (البته اگر طبق تقسیمبندی دیگری که وجود دارد، ژانر تریلر را زیرژانر ادبیات کارآگاهی فرض کنیم). در ژانر کارآگاهی معمولاً بر جنایتی -غالباً قتل- تأکید میشود که در ابتدای داستان اتفاق افتاده. جسدی پیدا میشود و آنوقت پلیس یا کارآگاه وارد میدان میشود و سعی در پرده برداشتن از راز قتل میکند. درنهایت هم مجرم با ترفندهای جذاب روایی شناسایی میشود. درواقع از همان ابتدا، حقیقتی پشت پرده وجود دارد و جستوجویی که به کشف حقیقت میانجامد.
در رمانهای تریلر معمولاً شرایط بهگونهای پیش میرود که قهرمان داستان تحت شرایطی در موقعیت خطرناکی قرار میگیرد و وظیفه دارد دربرابر دارودستهای معمولاً مافیایی بایستد. دراینمیان نبردی بین ایندو درمیگیرد. نیروی خیر به نیروی شر فشار میآورد و نیروی شر سعی در به سلطه درآوردن نیروی خیر دارد. رمان صحنهی جدال این دو نیرو و درنهایت پیروزی نیروی خیر است. قهرمان گرچه در قسمتهایی از داستان در آستانهی فروپاشی و نابودی قرار میگیرد، اما درنهایت جان سالم به در میبرد و پیروز میشود؛ هرچند این پیروزی همراه با از دست دادن یکی از عزیزان یا بستگان نزدیکش باشد. رمان «فیل در تاریکی» چنین رمانی است: جلال امین با ورود برادرش به ایران و به همراه آوردن ماشینی گرانقیمت، بهناگاه و ناخواسته وارد جریان خطرناکی میشود که او را درمقابل آدمها و گروههای مختلفی قرار میدهد. هرکدام از این آدمها جلال را بهگونهای تحت فشار قرار میدهند و رمان ذرهذره به عرصهی نمایش چنین کشاکش دراماتیکی تبدیل میشود و حتی جلال را تا مرز مرگ پیش میبرد؛ مثلاً جایی که جلال امین از پیش سعدی شیرازی برمیگردد و گرفتار دارودستهی گلباد میشود، نویسنده او را در آستانهی فروپاشی قرار میدهد: سری که باد کرده و سنگین شده، معدهای که میسوزد و… اما درنهایت جلال زنده میماند و پیروز میشود؛ هرچند این پیروزی به قیمت از دست دادن جان برادرش، حسین، به دست آمده باشد.
خود عنوان «فیل در تاریکی» و عنوان فصلبندیهای داستان که روزهای یک هفته را در بر میگیرد، از همان ابتدا ما را با الزام روایی دیگری در رمانهای تریلر مواجه میسازد: اینکه در چنین رمانی قرار نیست دستیابی به حقیقت یکباره اتفاق بیفتد، بلکه هر بار، در هر فصل و در هر صفحه فقط گوشهای از آنچه در تاریکی وجود دارد، نمایان میشود. آدمهای زیادی وارد داستان میشوند و اتفاقات زیادی رخ میدهد، اما هرکدام از این آدمها و اتفاقات فقط دربردارندهی بخشی از حقیقت هستند و درنهایت با پایان یافتن رمان، خواننده باید با کنار هم قرار دادن نقاطی که درطول رمان برایش روشن شدهاند، واحدی یکپارچه و واضح در ذهن خود بسازد. رمان «فیل در تاریکی» با یک اتفاق ساده شروع میشود: ماشینی سر میرسد و بعدازآن، اتفاقات عجیبوغریبی رخ میدهد؛ به جلال تلفنهای مشکوکی میشود، زنی مشکوک پا به تعمیرگاه میگذارد، مردی با هیکلی نامعمول و رفتاری غریب وارد تعمیرگاه میشود، توی ماشین مواد جاسازیشده پیدا میشود و… و هرکدام از این اتفاقات طرح کلیای را که نویسنده در ذهن داشته، آرامآرام برای خواننده روشن میکنند.
عنصر اصلی رمانهای تریلر همانطورکه از اسم آنها پیداست، عنصر هیجان است. ساختار رمان باید بهگونهای باشد که هر ماده و ابزار بهکاررفته در آن، درنهایت به بخشی از پیکربندی این عنصر تبدیل شود. نگه داشتن خواننده در تعلیق بهواسطهی اتفاقات متعدد نامأنوس و بهکارگیری زبان مناسب همراه با ضربآهنگِ متناسب بخشهای مختلف رمان، دو بخش مهم پیکربندی عنصر هیجانند. هاشمینژاد در انتخاب اتفاقات غیرمعمولی و طراحی پیچیده برای داستان تا حدود زیادی خوب عمل کرده. بااینحال، یکیدو فصل ابتدایی داستان کند و خالی از اتفاقات هیجانی پیش میرود و گاهی هم باورپذیری فدای پیرنگ انتخابی نویسنده میشود؛ مثلاً در بخش همخوابگی جلال و مهستی درحالیکه آنها هیچ شناختی نسبت به هم نداشتهاند و بعدها درادامه جلال حتی اسم مهستی را هم به یاد نمیآورد، باورپذیری داستان تنزل مییابد.
هاشمینژاد ساختن زبان داستان هم خوب عمل کرده. او نویسندهای کلمهشناس است؛ این را میشود از آثار دیگر او که همگی غیرداستانیاند، فهمید. او سعی کرده در این رمان ضربان متن را بهخوبی در اختیار بگیرد؛ مثلاً در پایانبندی داستان که قرار است تیر نهایی شلیک شود، ریتم را بالا میبرد و زمانی که جلال با جنازهی برادرش، حسین، روبهرو میشود، شیوهای دیگر پیش میگیرد و با زبانی غنایی سعی در شاعرانه ساختن فضای داستان میکند.
رمانهای ژانر تریلر معمولاً شخصیتهای زیادی دارند، اما محوریت داستان حول شخصیت اصلی یا قهرمان داستان شکل میگیرد؛ اوست که باید تصمیمهای نهایی را بگیرد و داستان را پیش ببرد. در شخصیتپردازی چنین قهرمانی معمولاً الگوی مشترکی وجود دارد. دیوید هنسن در تبیین این الگو مینویسد: «کاراکترهای اصلی داستان معمولاً افراد پرتوانی هستند که نه در چهارچوب مقررات سازمانی، بلکه برمبنای آرمانهای اخلاقی و شخصی خود عمل میکنند. آنها در دنیای پر از تزویر و خیانت تنها هستند و نمیدانند به چه کسی باید اعتماد کنند. همین ناامنی باعث میشود تا سؤالات جدیدی در ذهن آنها بروید و خط داستانی تعقیب شود.» جلال امین چنین شخصیتپردازیای دارد؛ او آدمی لجباز و یکدنده است که با به دام افتادن و کشته شدن برادرش دست به شورش میزند و میخواهد در پرتو این آرمان شخصی -انتقام خون برادر- تمام دارودستهی گلباد و مهستی را نابود کند. او حتی حاضر است وصیتنامهی خود را بنویسد و دست از همسر و فرزندان و رفقایش هم بشوید. او چیزی نمیبیند جز به پایان رساندن این بازی؛ آنهم بهتنهایی و با دستهای خالی.
کاربرد خشونت به عریانترین شکل ممکن خود و همچنین حضور زنی اغواگر در مسیر قهرمان اصلی ماجرا، از دیگربایستههای چنین ژانری است. هاشمینژاد در رمان خود به هر دوِ این موارد توجه داشته. خشونت عریان در قسمتهای مختلف رمان خودش را نشان میدهد؛ مثلاً در مرگ حسین، دعوای جلال با عامل گلباد و گوشمالی داده شدن جلال توسط عوامل گلباد. و مهستی نقش زنی را بازی میکند که از دارودستهی نیروی شر است، اما جلال را اغوا میکند و تا شخصیترین مرز و حدود او پیش میرود؛ هرچند جلال از او هم میگذرد و همچون تمام رمانهای ژانر تریلر، درنهایت به هدف خود میرسد.