نویسنده: کاوه فولادینسب
جمعخوانی مجموعهداستان «تابستان همان سال»، نوشتهی ناصر تقوایی
اگر به من بگویند «تابستان همان سال» را در چند کلمه توصیف کنم، خواهم گفت: «نجیب، آرام و اندوهگین»؛ مثل عاشور، مثل سیفو، مثل داوود، مثل خورشیدو. اما نه، بیدقتی کردم؛ آن ترکیب سهتایی چیزی کم دارد، حق مطلب را ادا نمیکند. باید «سربلند» را هم اضافه کنم: «سربلند، نجیب، آرام و اندوهگین».
«تابستان همان سال» مجموعهی هشت داستان بههمپیوسته است و اولین بار در سال ۱۳۴۸ منتشر شده. بعد از آن -چه پیش و چه پس از انقلاب- همیشه در توقیف بوده. بیراه نیست اگر بگویم کتابی است در وصف تنهایی. جایی در کتاب هست که یکی از شخصیتها در توصیف شخصیتی دیگر میگوید: «دیدم مثل یک کاروانسرای خراب کنار کویر تنهاست.» و من فکر میکنم این اتفاقی است که برای خود این کتاب هم درطول این سالها رخ داده و بهخاطر تیغ سانسور، همیشه گرفتار این تنهایی بوده. و فقط این نیست… در این کتاب شریف، همهچیز بهشکل اعجابآوری باهم هماهنگ است؛ حتی -شاید گفتنش دربارهی یک کتاب بیربط به نظر برسد- کالبد. «تابستان همان سال» احتمالاً لاغرترین کتابی است که یک فارسیزبان در همهی عمرش میخواند؛ کتابی ۶۱صفحهای. و همین فیزیک لاغر، همین اندام باریک دردکشیدهی همیشهدرمحاقمانده، چقدر شبیه آدمهایی است که داستانهای این کتاب روایت میکنند: جامعهی کارگری ایران. تقوایی در این کتاب بدون اینکه گرفتار ایدئولوژیزدگی رایج زمانهاش شود و بدون اینکه برود سراغ خطکشیهای سانتیمنتال مرسوم، زندگی و حالوروز کارگران جنوب ایران را به تصویر میکشد؛ آنهم با دیالوگهایی درخشان و کمیاب در داستاننویسی ایران، تصویرسازیهای بهشدت خوشحس و تأثیرگذار و -مهمتر از همه- زبان فخیمی که بعد از پنجاه سال هنوز برانگیزاننده، جذاب، خواندنی و دقیق است.
هر بار سراغش رفتهام («تابستان همان سال» را میگویم)، با خودم فکر کردهام تقوایی اگر وارد سینما هم نشده بود و به داستاننویسی ادامه میداد، نویسندهی موفقی میشد و ایبسا از بهترینها و شاخصترینها؛ گرچه فیلمساز موفق و گزیدهکاری هم هست. اما نمیتوانم افسوسم را پنهان کنم؛ من که سمت ادبیات ایستادهام، از این بابت که سینما تقوایی را از ادبیات ایران ربوده، کلی افسوس میخورم.
در این پرونده گفتوگوی مرجان فاطمی با قباد آذرآیین را خواهید خواند، همینطور هم یادداشتهایی از افشین هاشمی، مجتبی نریمان، رضا علیپور، ابوالفضل آقائیپور، ساهره رستمی، مرجان فاطمی و نگار قلندر و گزیدهای از متن کتاب را.